در گرامیداشت شهدای آبان ۱۳۹۸، در سراسر ایران احساس غم و سوگواری به خشم و خروش جوانان نسبت به قاتلان و جلادان نظام ولایت فقیه اعتلا یافت. امروز در هر شهر و خیابان و محلهای، مردم، پیر و جوان در حال گسترش جبهههای نبرد در برابر فاشیسم مذهبی اند. اما این قیام نیز بهای سنگینی برای سرنگونی خامنهای میپردازد. غم از دست دادن جوانان و شنیدن مویهها و نالههای مادران داغدار چنان دردآور است که توان تحمل آدمی را میستاند. در آن سوی جبهه، دژخیمان و اوباشان خامنهای قساوت و بیرحمی را به مراحل جنون آمیزی کشاندهاند که باعث بهت و حیرت جهانیان شده است. کشتار عامدانه و خونسردانه کودکان بیگناه و معصوم ایران بهدست این جنایتکاران، یادآور سبعیت مغولان در حمله به ایران است. دهها کودک و نوجوان با تیر جنگی و سلاحهای سرد و ضربات چماق پاسداران و لباس شخصیهای گشتاپو بهشهادت رسیدهاند. نمونه شاید آخرینش کیان پیر فلک، در شهر ایذه است. تصویر پاک و دلنشین این مهندس روباتیک آینده!، قلب آدمی را تکان میدهد. قایق ابتکاریش را به آب انداخته بود و آزمایش کرد که درست کار میکند؟ بعد دید که آری درست کار میکند! و این تجربه با موفقیت انجام شد!... نهالی هم کاشته بود که در فردای آزادی میهن، میعادگاه نوجوانانی خواهد شد که بدانند آزادی چه بهای سنگینی داشت... و چه نونهالانی که همچون کیان به خاک افتادند. امیرعلی فولادی ۱۶ساله، سیدمهدی موسوی ۱۵ساله، سارینا اسماعیلزاده ۱۶ساله، سیاوش محمودی ۱۶ساله، نیکا شاکرمی۱۷ ساله، سدیس کشانی ۱۴ساله، صدف موحدی ۱۷ساله، ... تا این ساعت بیش از ۵۰نفر.
تاریخچهای از کشتار کودکان در رژیم آخوندی
این پرپر شدن غنچههای گلستان میهن، یادآور هزاران نوجوانی است که در دهه شصت زیر شکنجه و تیرباران و چوبههای دار، بر سر آرمان آزادی مردم ایران استوار ایستادند. فاطمه مصباح، دانشآموز ۱۳ساله که در تظاهرات بیست و پنج شهریور سال۱۳۶۰ دستگیر شد و یک روز بعد به دست مزدوران پلید خمینی اعدام گردید. محمد مصباح و رقیه مسیح (مصباح) پدر و مادر خانواده و۴ تن از فرزندان این خانواده سرفراز، فاطمه مصباح (۱۳ساله)، عزت مصباح (۱۵ساله)، اصغر مصباح (۱۷ساله) و محمود مصباح (۱۹ساله) در تابستان سال۱۳۶۰ توسط دژخیمان خمینی بهشهادت رسیدند. ۴تن دیگر از اعضای خانواده نیز بعدها به صف شهیدان پیوستند.
برای آزادی سر میدهم
همین تاریخچهٔ خونین است که امروز آرتین رحمانی۱۳ساله پیش از رفتن به خیابان و مبارزه با مزدوران خامنهای مینویسد: «این سرزمین برام هیچ سودی نداشت، ولی میذارم سر، زمین براش». او هم مانند «سپهر مقصودی ۱۴ساله» سر به پای فرشته آزادی گذاشت.
دجالگری و فریبکاری رژیم آخوندی
رژیم آخوندی با تغییر تاکتیک تبلیغاتی، پس از قتل ناجوانمردانه کودکان و جوانان شورشی و عصیانگر مستقر در خیابانهای شهرها، لباس صاحب عزایی پوشیده است و کشتهها و مقتولان جنایتش را به دوش میکشد! برایشان مراسم تصنعی و ریاکارانه برگزار میکند و در لیستهای کذایی مردگانشان ثبت میکند. خانواده شهدای قیام را مجبور میکند واقعیت را طور دیگر ی بیان کنند. پیکر شهدا را در تاریکی و پنهانی و بدون اجازه خانواده، در محل مورد نظرش دفن میکند. به سوگواران اخطار میدهد که عزاداری نکنند والا چنین و چنان میکند! شهدای قیام برای سرنگونی و آزادی میهن از ستم نظام ولایت فقیه و برپایی نظامی دمکراتیک حتی با پیکرهای خونین و شرحه شرحه خویش، جنایتکاران را رسوای عالم میکنند.
خود کشتهای حافظ را، خود تعزیه میداری!
ضربالمثلها و زبانزدهایی که مردم و دانشوران بکار میگیرند برای بیان مقصودی است که در فشردهترین عبارات ادا شوند. مانند عبارت «خود کشتهای...» که زنده یاد دهخدا در «امثال و حکم» برایش توضیحی داده است و استاد احمد بهمنیار از پیشگامان جنبش مشروطه تکملهای ارائه کرده است: «درباره موذی حیلهگری گویند که از طرفی اسباب اذیت یا ابتلاء کسی را فراهم آورد و از طرف دیگر اظهار همدردی و غمخواری نسبت به او کرده تسلیتش گوید» (داستاننامه بهمنیاری)
یا عبارت معروف «خود میکشی حافظ را خود تعزیه میداری!»
برای «کیان» و «آرتین» عزا نمیگیریم، میجنگیم
امروز زمان سوگواری نیست. زمان ماتم و عزا نیست. دژخیمان در بیت خامنهای و قرارگاه سپاه و گشتاپوی بسیجی، سنگر گرفتهاند، باید سنگر ستمکاران را فتح کرد.