در سپهر سیاسی خاورمیانه که اغلب میان دو قطب افراطی جنگ و مماشات نوسان دارد، صدایی متفاوت از غرب برخاسته است که تلاش دارد مسیر تازهیی را در قبال بحران ایران ترسیم کند. جان برکو، رئیس پیشین مجلس عوام انگلستان، در مقالهیی منتشر شده در روزنامه اکسپرس لندن، با لحنی قاطع بر امکان و ضرورت حمایت از «گزینه سوم» در برابر دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران تأکید میکند.
برکو با اشاره به درگیریهای اخیر میان اسراییل و رژیم ایران، خاطرنشان میکند که علیرغم پایان ظاهری این منازعه، «مبارزه اصلی بین رژیم ایران و مردمش همچنان ادامه دارد». این جمله نهتنها مرز میان جنگهای منطقهیی و بحران داخلی را برجسته میسازد، بلکه افق اصلی مبارزه مردم ایران برای رهایی از استبداد دینی را نیز ترسیم میکند.
او با بازخوانی اعتراضات سراسری مردم ایران در اواخر سال ۱۴۰۱ و شکستهای منطقهیی رژیم در سال ۱۴۰۳، تأکید میکند که «سلطه رژیم بر قدرت متزلزل شده است». وی همزمانی این رویدادها با سالگرد قتلعام ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ را نیز یادآور میشود تا بر ماهیت سرکوبگرانه حاکمیت آخوندی تأکید کند.
اما تحلیل جان برکو تنها به توصیف واقعیتهای تلخ بسنده نمیکند. او ساختار تبلیغاتی رژیم و انعکاس آن در سیاست خارجی کشورهای غربی را نیز نقد میکند: «بسیاری از دولتهای دموکراتیک متأسفانه استدلال رژیم را پذیرفتهاند که حکومت آنها، هر چقدر هم که سرکوبگر باشد، تنها راهحل برای جلوگیری از هرج و مرج است».
به اعتقاد او، این تبلیغات مسموم، به روند خطرناک مماشات مشروعیت بخشیده و رهبران غربی را از سخن گفتن از تغییر رژیم بازداشته است.
برکو با استناد به آموزههای تاریخی انگلستان هشدار میدهد که مماشات نهتنها راهحل نیست، بلکه میتواند پیامدهای ویرانگری داشته باشد. او مینویسد: «همانطور که انگلستان از تاریخ خود فراگرفته که مماشات جواب نمیدهد، جایگزین سیاست مماشات در سال ۱۹۳۹ جنگ بود».
در این چارچوب، او «گزینه سوم» را پیشنهاد میدهد؛ الگویی که توسط مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیده شورای ملی مقاومت ایران، ترسیم شده است: «نه جنگ و نه مماشات. بگذارید مردم ایران خودشان در نبرد سرنوشت، خامنهای و دیکتاتوری ولایت فقیه را سرنگون کنند».
برکو بر این نکته تأکید دارد که تغییر باید از پایین و از درون جامعه ایران صورت گیرد: بدون مداخله نظامی خارجی، بدون کمکهای مالی یا تسلیحاتی، و فقط با حمایت اخلاقی و سیاسی از مقاومت سازمانیافته.
او با اشاره به سازمان مجاهدین خلق ایران و نقش «کانونهای شورشی» مینویسد: «این واحدها بهطور فعال تغییر رژیم را ترویج میکنند، اعتراضات را سمتوسو میدهند، با نیروهای امنیتی مقابله میکنند و نمادهای ایدئولوژی ملاها را از بین میبرند». استمرار فعالیت این شبکه و حمایت گسترده بینالمللی از آن، از جمله توسط اکثریت مجلس عوام انگلستان، نشانهای از توانمندی بدیل دموکراتیک معرفیشده از سوی شورای ملی مقاومت است.
طرح دهمادهای مریم رجوی برای آیندهای دموکراتیک، از نظر برکو، سنگبنای این بدیل سیاسی است. او به اصول بنیادین این طرح اشاره میکند: «انتخابات آزاد و عادلانه، جدایی دین از سیاست، لغو مجازات اعدام، استقلال قضایی، برابری جنسیتی، و حقوق برابر برای همه اقلیتهای مذهبی و قومی». این برنامه، تصویری از آیندهای ترسیم میکند که در آن ایران نه تنها دموکراتیک، بلکه همچنین صلحطلب و عاری از سلاحهای کشتار جمعی خواهد بود.
جان برکو در پایان مقاله خود، افسانهای رایج را به چالش میکشد: «وقت آن رسیده که افسانه هیچ جایگزینی وجود ندارد را از بین ببریم». او با اطمینان مینویسد: «یک جایگزین دموکراتیک و کارآمد در ایران وجود دارد که به ایرانیان کمک میکند تا کشور خود را از چنگال ملاها باز پس گیرند».
این مقاله، فراخوانی صریح به وجدان کشورهای دموکراتیک است: برای گسستن از چرخه معیوب مماشات و بهرسمیت شناختن حقوق ملتی که چهار دهه است فریاد آزادی سر دادهاند. بهقول برکو: «وقت آن رسیده که حمایت اخلاقی و سیاسی از مردم ایران و مقاومت سازمانیافته که مدتهاست از آنها دریغ شده است، فراهم شود». چرا که «با تمرکز بر این گزینه سوم، پایان خوشی برای غلبه بر مصیبت گریبانگیر مردم ایران امکانپذیر است».