شامگاه دوشنبه (ششم فروردین۹۷) ۷موشک بهطور پیاپی از یمن به عربستان شلیک شد. عربستان اعلام کرد که موشکها را در هوا رهگیری و منهدم کرده اما بر اثر اصابت قطعات آنها یک نفر کشته و تعدادی مجروح شدهاند. بهدنبال این حمله، اگرچه حوثیها مسئولیت آن را به عهده گرفتند، اما انگشت اتهام از هر سو به جانب رژیم نشانه رفته است. این رویداد در شرایطی که موضوع برجام هم روی میز است و موعد ضرب الاجل آمریکا به سرعت نزدیک میشود، تب بحران منطقهیی و بینالمللی رژیم را بیش از پیش افزایش داده است. اکنون طبعاً سؤال اصلی این است که این موشکپرانی علامت چیست؟ ولی قبل از آن خوب است این سؤال را مطرح کنیم که از آنجاکه رژیم آخوندی دخالت خودش را در این قضیه تکذیب کرده، چه دلایلی وجود دارد که این اقدام واقعاً کار رژیم است؟
اما پاسخ سؤال مقدم که خیلی روشن است. حوثیها یک گروه عقبمانده محلی هستند و از هر لحاظی که تصور شود، فاقد این توانایی هستند. اما طنز قضیه این است که اگر حرف رژیم را باور کنیم که حوثیها میتوانند چنین موشکهایی بسازند و آنها را به کار بگیرند، دیگر آن ژست و فیگورها و تهدیدات موشکی رژیم چه محلی از اعراب میتواند داشته باشد؟
اما از این نکته نظنز گذشته، علائم و ردهای روی بقایای موشکها که قبلاً هم نیکی هیلی آنها را به خبرنگاران نشان داده و این دفعه عربستان اعلام کرد، هیچ تردیدی باقی نمیگذارد که موشکها ساخت رژیم آخوندی هستند و توسط رژیم به یمن منتقل شده اند. بنابه اعلام عربستان این ۷موشک توسط پاسداران و عوامل حربالله لبنان شلیک شدهاند. ولی مهمتر از جنبههای تکنیکی خیلی روشن است که تصمیم به پرتاب این موشکها یک تصمیم سیاسی است و بدون اجازهٴ رژیم امکان نداشته این کار صورت بگیرد.
دوباره برگردیم به همان سؤال اول؛ اینکه پرتاب این موشکها در شرایط کنونی که رژیم بهخاطر برنامه موشکی خودش زیر فشارهای بینالمللی است علامت چیست؟
با توجه به آشنایی و شناختی که با زبان ویژه آخوندی تجربه کردهایم، اقدام به پرتاب این موشکها را دو جور و از دو جهت میشود تفسیر کرد. یکی اینکه این علامت مقابله جویی است به این معنا که رژیم تصمیم گرفته در برابر فشارهای بینالمللی بایستد، اما یک تفسیر دوم هم هست که میگوید این علامت عقبنشینی است و پرتاب این موشکها در واقع پردة استتار است تا در پناه آن، عقبنشینی بتواند صورت گیرد.
به نظر میرسد که تفسیر اول خیلی نیاز به استدلال ندارد، اما سؤال این است که تفسیر دوم روی چه چه فاکتها و نشانههایی تکیه میکند و میگوید این علامت عقبنشینی است؟
واقعیت این است که در عالم سیاست، پدیدهها گاه معنای معکوس آنچه را در نگاه اول به نظر میرسد دارند. فرض کنیم اگر رژیم واقعاً قصد عقبنشینی داشته باشد، بهخصوص رژیم آخوندی، هیچوقت نمیآید روراست به جامعه بینالمللی و کشورهای منطقه بگوید بله من میخواهم از موشکسازی و موشکپرانی و دخالتهای منطقهیی دست بردارم و بفرمایید این هم موشکهایم. بلکه سعی میکند با آنها وارد معامله بشود و تلاش میکند در ازای چیزی که دارد میدهد چیزی به دست بیاورد.
اما فاکتهایی که طرفداران تفسیر دوم ارائه میکنند، حرفهای ظریف و همچنین حرفهای کمال خرازی است و به دنبالش انبوهی حرفها و تفسیرها که در جهت تأیید آن است.
ظریف در یادداشتی که در شبکة الجزیره منعکس شده خطاب به همسایگان عرب خیلی آشکار درخواست مذاکره با عربستان را که مدتهاست رژیم دارد میگوید و همیشه با بیاعتنایی عربستان روبهرو شده تکرار کرده و در واقع التماس کرده، آن هم با یک فضای رمانتیک که بیایید در چشمان یکدیگر نگاه کنیم و تصمیم بگیریم اختلافاتمان را بر سر میز گفتگو حل کنیم نه در میدان نبرد / صادقانه دست خود را به سوی همسایگانمان دراز میکنیم.
کمال خرازی که مشاور خامنهای است هم مضمون همین حرف یعنی درخواست حل مشکلات منطقه از طریق مذاکره را تکرار کرده و گفته جمهوری اسلامی آمادگی دارد با کشورهای دیگر چه بهصورت دوجانبه و چه چندجانبه به منظور حل مشکلات منطقه و ایجاد ثبات و امنیت همکاری کند.
بیان این حرف از طرف دو باند و دو جناح رژیم، گویای این است که این مسأله خط کل رژیم است و نه فقط خط باند روحانی...
اگر این تفسیر را مفروض بگیریم، آن وقت این سؤال پیش میآید که چرا برای دعوت به مذاکره، موشک میزند؟! آخر این که عاقلانه و منطقی نیست!
بله این یک سؤال واقعی است ولی خوب باید در نظر گرفت که این رژیم دجال آخوندی است با زبان و فرهنگ ویژه خودش. این رژیم تا حالا بهاصطلاح به زبان خوش به عربستان التماس کرده که بیایید مذاکره کنیم. متقابلاً حرف عربستان هم این بوده که اگر راست میگویی اول دخالتهای خودت را متوقف کن، از حمایت گروهها و باندهای تروریستی در عربستان و کشورهای منطقه دست بردار، ارسال سلاح و موشک برای حوثیها را متوقف کن! چون رژیم از درخواستهای قبلی نتیجه نگرفته، حالا با زبان موشک و با زبان قدرت دارد درخواست خودش را تکرار میکند و با پرتاب همزمان ۷موشک میخواهد عربستان را مرعوب بکند و پای میز مذاکره بکشاند و مسائلش با عربستان را مستقل از آمریکا حل بکند و بعد در ضرب الاجل و در برابر آمریکا هم از یک موقعیت قویتر وارد بشود اما این هم خیال خامی است. رژیم دارد شیپور را از سر گشادش میزند، برای حل مسائل منطقه هم اول باید تکلیف خودش را با برجام و با ضربالاجل آمریکا مشخص بکند.
بسیار خوب حالا با همه این حرفها و علائم و نشانهها آیا مشخص است که رژیم در برجام میخواهد به کدام سمت برود؟
اساسا دو راه بیشتر در برابر رژیم وجود ندارد؛ یا ایستادن و گردن کشی و یا عقبنشینی و کوتاه آمدن. ما علائم و فاکتهای هر دو را از رژیم میبینیم. باند دلواپسان میگویند باید از برجام خارج شویم و در برابر فشارها بایستیم. البته در باند خامنهای بعضیها میگویند که باید به طرف چین و روسیه برویم و سیاست به قول معروف نگاه به شرق را در پیش بگیریم و بعضیا هم میگویند باید روابطمان با اروپا را تقویت کنیم و اروپا را در برابر آمریکا قرار بدهیم.
باند روحانی میگویند نه چین و روسیه و نه اروپا بهخاطر ما در برابر آمریکا قرار نمیگیرند. بعضی کارشناسان و تحلیلگران هم در باند روحانی حرفشان را خیلی صریح میزنند که بهعنوان نمونه به یکی از آنها اشاره میکنیم:
علی بیگدلی از کارشناسان رژیم (تاریخ۶فروردین) میگوید:
«اکنون در آستانه پایان وعدة ۱۲۰ روزة ترامپ در خصوص برجام هستیم. در آن سو هم شاهد روی کار آمدن اشخاصی تندرو در خصوص پرونده ایران هستیم که یقینا شرایط موجود سبب خواهد شد که آمريکا اروپا را هم با خود همراه کند. لذا ما باید در خصوص این سه مقوله: توان موشکی، دیپلوماسی منطقهای و حقوق بشر، به یک تصمیم نهایی برسیم. بازی یک بام و دو هوا دیگر پاسخ گوی شرایط نیست...[و مساله] از دستگاه سیاست خارجی و نهاد و شخص رئیسجمهوری گذشته و مستقیماً به نظام و رهبری رسیده است. به عبارت دیگر تصمیمات جدی برای این خطوط قرمز فقط در سطوح عالی نظام تعیین خواهد شد و دستگاه سیاست خارجی تنها و تنها مواضع تاکتیکی خواهند داشت».
جملات کاملاً گویاست و میبینیم که او خیلی روشن دارد میگوید این خامنهای است که باید تصمیم بگیرد و باید در مورد موشکی و منطقهیی و حقوق بشر تصمیم گرفته و عقبنشینی کند.
اما اینکه خامنهای میتواند این کار را بکند یا نه؟ باید منتظر ماند و دید. چون واقعاً هر دو راه برای رژیم مرگبار است.