سماط شیخ دونپرور بساط سفلهپروردیست
مپرس از بوالعجب دوری که روی و رنگ را شاهیست
***
واکنشهای عناصر رژیمی در قبال قیام آبان ۹۸ و آثار استراتژیک آن را اگر در یک آلبوم گردآوریم، میتوان از یکطرف به احتضار یک دستگاه عاجز از درک و فهم آن پی برد و از طرف دیگر به عقدهگشاییهای رذیلانه همراه با وارونه جلوه دادن یک واقعیت بزرگ اجتماعی و سیاسی رسید. در عینحال از مجموع این واکنشها میتوان به آثار قیامی پیبرد که تعادل ارکان نظام ولایت فقیه و مشاعر ملازمانش را برهم زده است.
اندر مشاعر محتضر یک سادیست مطرود
یکی از این واکنشهای مستأصلانه ـ و البته بهغایت غیرسیاسی و رذیلانه ـ اظهارات پاسداری دژخیمصفت با خصیصهٔ بارز سوپرارتجاعی بهنام حسن عباسی است. تفکرات رایج و اظهارات جلادمنشانهٔ این پاسدار همواره از سوی رقبای جناحی در درون رژیم هم مورد تنفر واقع میشود. این فرد سادیست آنقدر از منظر دژخیمگری به اخبار و تحولات و انسانها نگاه میکند که اظهاراتش بهغایت غیرسیاسی و نازل و پلشت است.
در اظهارات این لمپن بیسواد و چماقدار پیرامون قیام سراسری آبان ۹۸، به توهین و لئامتی از وی برمیخوریم که گویای شکست قاطع و استیصال مطلق در تحلیل قیام آبان است. آنقدر مشاعرش از ضربه و قدرت قیام توفانی آبان لق شده و عاجز از تشخیص درست موضوع است که در حواسپرتی کامل حتی اشعار ندارد که معنای سیاسی حرفی که میزند، چه باری برای نظام آخوندی دارد! میگوید: «در حوادث آبان امسال، نظام حجامت شد. یه مختصر خون کذایی در بدنش بود که حجامت شد»!
اظهار این پاسدار در همین حد نشان میدهد که اصلاً از اصل «حجامت» و ارتباط سیاسی دادن آن هم فهم درستی ندارد و اجزای مشاعرش سر جایشان نیستند.
حجامت یک روش طب سنتی است که برای تصفیهٔ خون یک پیکر یا جسم استفاده میشود. در یکی از روشهای حجامت از زالو هم استفاده میشود. کافیست مصداق این واقعیت پزشکی، در اظهارنظر بهغایت رذیلانهٔ حسن عباسی پیرامون قیام آبان ۹۸ نشان داده شود تا آثار عمیق این قیام بر ارکان نظام و این ملازمان مطرود و دونپایهاش بهتر شناخته شود.
نتیجهٔ طبیعیِ یک اصل جلادپرور
نخست اینکه بنا بر اصل «حفظ نظام، اوجب واجبات» ـ بهمعنی نگهداشتن نظام به هر قیمت و با هر جنایت ـ اولین ویژهگیِ دستپروردگان آن، کسب روحیهٔ جلادی و دژخیمی علیه تمامیت خلق و مخالفان نظام میباشد. تمام جنایات و جلادیهای جمهوری اسلامی از دهه ۶۰ تاکنون زیر چتر همین اصل و با سعایت همین دستپروردگانش میسر شده است.
خون قیامهای نسلهای ایرانزمین در مسیر نیل به آزادی، از فردای بهمن ۵۷ تا قیام آبان ۹۸ با افتخار و سرِ بلند، با پیشرفت شناخت ماهیت این نظام و نیز با تعمیق مبارزه علیه آن، بهطور مستمر در حال تصفیه و پاک شدن از اندیشه و مرام و سیاست دجالانه و «کذایی» خمینی و خامنهای بوده است. این خون در همین مسیر تکامل خود، مدام از ارزشهای ضدبشریِ فردیت افسارگسیخته و جنسیت زنستیز آخوندیسم و دستپروردگان سفلهتبار آن تبری جسته و به دامن پربرکت و کرامت محبوب آزادی و آرزوی تاریخیِ مردمان ایرانزمین نیل نموده است.
با عطف به این واقعیت، لازم است یادآوری شود که نظام آخوندی و ملازمان لئیمصفتی چون حسن عباسی تا قبل از گرگرفتن قیامهای مردمی و سریال شدن این قیامها، رفتار و گفتار خمینیصفتیِ جلادیشان را متوجه زندانیان سیاسی و پیشتازان آزادی در دهههای قبل میکردند. گویی که این صفت دژخیمی و پلشتیِ ایدئولوژیک را معطوف به مبارزان و معاندان نظام به میدان عمل و گفتار میآورند و مثلاً به مردمان ایرانزمین تعمیم نمیدهند؛ اگر چه بنا بر اصل ولایت فقیه، مردمان و رأی و نظر و خواستهشان هیچ ارزش و اعتباری نزد ولیفقیه ندارد. با این حال میشد این تصور را هم مد نظر داشت که ملازمان و سفرهخواران جمهوری اسلامی، برای رعایت منافع سیاسی هم شده، لئامت پرورده شده در اصل «حفظ نظام، اوجب واجبات و به هر قیمت» را دربارهٔ شهروندان ایرانزمین و تودههای مردم به نمایش نمیگذارند!
این اظهار حسن عباسی دربارهٔ قیام آبان نشان از این دارد که پلشتیِ افسارگسیخته و لئامت ضدبشری ایدئولوژی آخوندی در تفویض این پلشتی و لئامت به دستپروردگانش، هیچ حدی در جنایت نسبت به تمامیت ایرانزمین و مردمان آن ندارد.
واکنش قابلفهم جانیان بالفطره به تکامل اجتماعیِ مبارزه و قیام سازمانیافته
واقعیت این است که راه و روش زندانیان سیاسی، پیشتازان آزادی و مقاومت بزرگ و سازمانیافتهٔ ایران در ۴۱سال گذشته در نبرد با این رژیم آنقدر دقیق و اصولی و ریشهدار و منطبق با واقعیت بوده است که اکنون با جامعه و نسلهای جدید آن پیوند خورده و جواب اجتماعی گرفته است. این پیوند و یکی شدن مسیر رسیدن به آزادی، در قیام آبان ۹۸ پاسخ واقعی به حاکمیت ولایت فقیه داده است؛ از این رو تمام اظهارات کارگزاران و ملازمان رژیم را باید در این مختصات جدید ترجمه و معنا نمود. از این رو مطرود دونپایه و جلاد سادیستی مثل حسن عباسی و انصار پاسدارنشان ولایی، روحیهٔ جانی بودنشان را نسبت به خلق قهرمان ایران و نسلهای قیامآفرین مشتاق آزادی، قی کرده و بر سر و روی نظامشان میریزند؛ این سفلگی آنقدر پلشت و لئیم است که برخی خودیهای نظام هم خود را این جانیان بالفطره، بری قلمداد میکنند.
«خون کذایی» نظام زالوپرور
دوم اینکه در حرف این پاسدار یک واقعیت هم اعتراف شده است: در پیکر نظام مقدس! ولایت فقیه، «خون کذایی» و کثیف وجود داشته و دارد. «حجامت»های درونیاش با زالوهای نظام هم طی سالهای متمادی، هرگز نتوانسته کانون و قلب دمندهٔ این «خون کذایی» و کثیف را پالایش دهد. همین «خون کذایی» و کثیف هم مغز پاسدارنشان سادیست را تغذیه کرده است که «همه را به کیش نظام زالوپرورد خود میخواند».
نسلها و قیامهایی با «حجامت» مداوم برای تبری از لئامت ولایت فقیه
سوم اینکه در قیام آبان ۹۸ این خون پیکر مردمان ایرانزمین بوده که توسط جلادان جمهوری اسلامی بر زمین ریخت. خونی که هنوز که هنوز است دامن نظام را گرفته و برای فرار از عواقب آن، به خانهگردی برای رفع و رجوع جنایت، نزد اقوام شهیدان رو آورده است.
البته خون این قیامها در مسیر نیل به آزادی، از فردای بهمن ۵۷ تا قیام آبان ۹۸ با افتخار و سرِ بلند، با پیشرفت شناخت ماهیت این نظام و نیز با تعمیق مبارزه علیه آن، بهطور مستمر در حال تصفیه و پاک شدن از ایدئولوژی و مرام و سیاست عوامفریب و «کذایی» خمینی و خامنهای بوده است. این خون در همین مسیر تکامل خود بوده است که مدام از ارزشهای ضدبشریِ فردیت افسارگسیخته و جنسیت زنستیز آخوندیسم و دستپروردگان پاسدارنشان آن تبری جسته و به دامن پربرکت و کرامت محبوب آزادی و آرزوی تاریخیِ مردمان ایرانزمین نیل نموده است.
آری، اکنون این پیوند تسلسل نسلهای پس از ۳۰خرداد ۶۰ است که از پیکر و ایدئولوژی تمامیت حاکمیت ولایت فقیه عبور نموده و در کف شهر و خیابان و روستای ایران، قیام آبان ۹۸ را برگ افتخار نبرد تا سرنگونی پلشتترین حاکمیت سیاسی کرده است.
فرجام سلطهگریِ سفلهتباران در پیشگاه خلق
البته مردم ایران و نسلهای قیامآفرین مشتاق آزادی و سرنگونی جمهوری اسلامی، هرگز در پی «حجامت» این نظام نبوده و نیستند. راهباریکهای از بهمن ۵۷ تا ۳۰خرداد ۶۰ وجود داشت که خمینی نشان داد نه ظرفیت انسانی و ماهیت تاریخیِ آن «حجامت» سیاسی را دارد و نه بویی از معنا و فرهنگ آزادی در حیات بشر برده است.
بنابراین کارگزاران و نگهبانان این رژیم و پاسدارنشانان دونپایه و مطرود و لئیمش، با مردمی و نسلهایی و میهنی طرفاند که هم از تمامیت نظام جمهوری اسلامی عبور کردهاند و هم تنها زبان سخنشان با این نظام، شهابگونه قیام و شورشی سراسری و بنیانکن است تا سفلهتباران ضدبشر را در دادگاه رسمی و قانونی ایرانزمین، پاسخگوی جنایات و رذالتهای ناشی از سلطهگریِ «خون کذایی» و ایدئولوژی کثیفشان کند.