هر چند که در روز عید فطر ولیفقیه ارتجاع و آخوند روحانی تا آنجا که به رأس نظام بر میگردد مهر نه بر مذاکره زدند اما از آن جا که راهحلی برای مسائلی که در پشت مذاکره لاینحل مانده نداده و نمیتوانند بدهند این موضوع مثل زخم ناسور دوباره سر باز کرده و موافقان و مخالفان مذاکره، هر یک به نوعی به بنبست نظام اعتراف میکنند.
وحشت از کشانده شدن نظام به پای میز مذاکرهای که در تعادلقوا به کلی نابرابر، معنایی جز تسلیم ندارد، خامنهای و کارگزارانش را از هر گونه مذاکره وحشتزده و گریزان کرده است.
ابوالفضل ظهرهوند سفیر سابق رژیم و مشاور پاسدار جلیلی در شورایعالی امنیت رژیم با بیان اینکه« اصلاً نمیخواهیم با آمریکا مذاکره کنیم و اگر آنها میخواهند مذاکره کنند باید به برجام برگشته و تعهدات خود را اجرا کنند» وحشت نظام از پیآمد مذاکره با آمریکا را برملا کرد و گفت: «آمریکاییها با اظهارات خود بهدنبال این هستند که نظام را به پای میز بکشانند و سپس مسایل موشکی و حضور منطقهای نظام را مطرح کنند». وی در عین پاسخ به افکار عمومی که وضعیتشان را نتیجه سیاستهای رژیم میدانند بیراهحلی نظام را هم به نمایش گذاشت و گفت:« افکار عمومی باید بداند که مذاکره با آمریکاییها معنا ندارد و اصلاً مذاکره با پیششرط و بدون پیششرط نداریم، اصلاً به چه دلیل و سر چه موضوعی باید با آمریکا مذاکره کرد؟! ما قبلاً تجربه مذاکره با آمریکاییها را در برجام داشتیم». وی با اذعان به موقعیت نازل نظام در تعادلقوای جهانی افزود:« زمانی که با آمریکا به پای میز مذاکره برویم و بخشی از قدرت خود را از دست دهیم، این جز افول قدرت نبوده و دستاوردی برای کشور نخواهد داشت و طرف مقابل را قدرتمندتر کرده و اجازه میدهد تا هر اقدامی را علیه ما انجام دهد».ظهرهوند نتیجهگیری کرد:« مذاکره با این دولت، قطعاً خطای استراتژیک است».
در نقطه مقابل ظهرهوند، نوذر شفیعی عضو پیشین مجلس ارتجاع، ادامه دیپلماسی ۴۰ساله رژیم را دارای «هزینه بسیار و بیفایده» توصیف کرد و گفت « بهدلیل نوعی ناپختگی سیاسی هنوز در فضای جنگ سرد بهسر میبریم». وی ضمن یادآوری انزوای منطقهیی و آسیایی نظام، و طرد رژیم آخوندی توسط کشورهای عرب و اتحادیههای آسیایی بر ضرورت رفتن پای میز مذاکره تأکید کرد و گفت:« تا تکلیف نظام با واشنگتن روشن نشود آزادی عمل چندان جدی در سیاست خارجی نخواهیم داشت، چون کشورهای جهان بر مبنای دوری و نزدیکی با قدرت هژمون یعنی آمریکا مناسبات خود را با هر کشوری مانند جمهوری اسلامی تعریف میکنند». وی در پایان با تأکید بر شکست سیاستهای ۴۰ساله رژیم ضرورت عقبنشینی و غلط کردم گویی نظام در برابر جامعهٔ جهانی را اینگونه طرح کرد:« در نهایت بعد از صرف هزینههای بسیار زیاد در طول ۴۰سال گذشته در کنار هزینههای ناخواسته دیگری که بر ما تحمیل شد باید به این نتیجه برسیم که تهران چارهای جز حرکت به سمت یک سیاست خارجی باز و آزاد ندارد».
صادق ملکی یک کارشناس دیگر رژیم با اشاره به تشتت درونی رژیم اذعان میکند نظام « امروز در یکی از سختترین شرایط تاریخی خود بهسر میبرد و بیش از همه به همدلی متکی بر عقلانیت نیاز دارد» وی در ادامه ضمن اشاره به سفر آتی نخستوزیر ژاپن توصیه میکند:« اگر امکان مذاکره مستقیم میان نظام و واشنگتن نیست، میانجیگری و مذاکره با توکیو و یا انتقال پیام خود به نوعی عامل کمک به کاهش بحران و حتی میتواند نوعی مذاکره مستقیم تلقی شود».
ملکی در ادامه تأکید میکند « در بنبست و ابهام های ناشی از فضای جنگ و صلح، تنها راه رهایی، گفتگوست». وی در وحشت از پیامدهای خطر جنگ به کارگزاران نظام توصیه میکند« باید از اتهام بزدلی نهراسید و اگر لازم بود نه از جان، از آبرو مایه گذاشت. نباید با سکوت با قرائتی که جنگ را برای ایران نعمت میداند همراه شد».
محمد فاضلی یک کارگزار دیگر نظام به رژیم گوشزد کرد:« اگر آمریکاییها با ملاحظه خسارات احتمالی ناشی از وقوع جنگ با نظام، از دستزدن بهچنین کاری اجتناب کنند، پس راهبرد کلان آنها شامل فشار حداکثری بهمنظور انزوای نظام، در خود فرو رفتن اقتصاد، بالارفتن ناکارآمدی، افزایش نارضایتی اجتماعی و مجموعه پیامدهایی است که میتوان همه آنها را با مفهوم «فرسایش تمدنی» نشان داد». این کارشناس حکومتی «سناریو گشایش» را راه برونرفت نظام از انزوای جهانی و انزوای داخلی دانسته و به رژیم توصیه کرد «گشایش را از داخل شروع کند».وی نسبت به پیآمد انزاوی مردمی نظام هشدار داده و به رژیم توصیه کرده است «نظام ارتباطی دیگری را در پیش گیرند».