قتلعام زندانیان سیاسی در سال۶۷ تراژدی فراموشناشدنی میهن ما در روزگار استیلای فقیهان ریایی است. این قتلعام بزرگترین نسلکشی و جنایت علیه بشریت بعد از جنگ جهانی دوم نیز نام گرفته است.
سه کلید واژه
در این نوشتار سه کلیدواژه بهطور متداخل مورد استفاده قرار گرفته است:
«قتلعام یا کشتار جمعی»، «نسلکشی» و «جنایت علیه بشریت».
این هر سه با هم در مورد کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ صدق میکند.
بر اساس بند دوم بیانیهٔ سازمان ملل، مصوب در سال۱۹۴۸ «هر گونه اقدام به نابودی کل یک گروه نژادی، ملی، مذهبی مانند کشتار دستهجمعی یک گروه خاص، ایجاد لطمات روانی و جسمانی بر یک گروه ویژه، ضربه زدن تعمدی به افراد یک گروه خاص، تحمیل معیارهایی برای جلوگیری از تولد فرزندان آنها، جابهجایی اجباری فرزندان گروهها به یکدیگر، طرحریزی برای آسیب رساندن به گروهی خاص و غیره همه از مصداقهای بارز نسلکشی میباشند».؛ بنابراین قتلعام۶۷ یک نسلکشی نیز محسوب میشود. در عین حال همانطور که اشاره شد، «جنایت علیه بشریت» نیز بهحساب میآید.
در حقوق بینالملل جنایت علیه بشریت به جنایتی گفته میشود که نابودی گروهی، شکنجه، هتک ناموس، کشتار سیاسی، نژادی یا مذهبی را شامل میشود و همراه با اعمال قساوتبار است و شأن و منزلت انسان را پایمال میکند.
قتلعام۶۷ از هر منظر که به آن بنگریم هم کشتار جمعی است، هم نسلکشی و هم جنایت علیه بشریت.
حکم نیمصفحهیی خمینی
در قتلعام ۶۷ با یک حکم نیمصفحهیی خمینی، ۳۰هزار تن از زندانیان سیاسی طی یک بازهٔ زمانی کوتاه حلقآویز شدند. این حلقآویزها بهصورت شتابزده، جمعی و مخفیانه انجام شده است. جسدها نیز شبانه از محلهای اعدام خارج و در گورهای دستجمعی دفن شدهاند.
حکم خمینی هیچ مبنای حقوقی ندارد و یا هیچیک از حقوق شناختهٔ شدهٔ مدنی و جزایی مطابقت نمیکند؛ اما همین حکم نیمصفحهیی و مخدوش اساس ماده ۱۸۶قانون مجازات نظام ولایت فقیه قرار گرفته است. در این قانون آمده است:
«هر گروه یا جمعیت متشکل که در برابر حکومت اسلامی قیام مسلحانه کند مادام که مرکزیت آن باقی است تمام اعضا و هواداران آن، که موضع آن گروه یا جمعیت یا سازمان را میدانند و بهنحوی در پیشبرد اهداف آن فعالیت و تلاش مؤثر دارند محاربند اگر چه در شاخهٔ نظامی شرکت نداشته باشند».
علی فلاحیان، وزیر اطلاعات دوران رفسنجانی بعدها گفت حتی اگر کسی برای خرید نان جهت خانهٔ تیمی اقدام کرده باشد، مشمول این حکم واقع میشود.
چنان که در حکم خمینی نیز آمده است، اجرای این نسلکشی به هیأتی موکول شده است که زندانیان سیاسی آن را «هیأت مرگ» نامیدهاند. ابراهیم رئیسی یکی از اعضای این هیأت مرگ بوده است. او در آن زمان معاون دادستانی تهران بوده است. او در مرداد ۶۷ یعنی در بحبوحهٔ کشتارها، بههمراه هیأت مرگ به دیدار منتظری میرود و در آن جلسه خواستار شدت عمل و اعدام باقیماندهٔ زندانیان میشود. منتظری خطاب به او و هیأت مرگ میگوید:
«بزرگترین جنایتی که در جمهوری اسلامی شده و تاریخ ما را محکوم میکند به دست شما انجام شده و شما را در آینده جزو جنایتکاران در تاریخ مینویسند».
این پیشگویی درست درآمد و اکنون جنایتکارترین عضو هیأت مرگ، نفر شمارهٔ ۲این نظام شده است؛ نظامی تشکیلشده از قاتلان و جانیان.
تنفیذ و تحلیف رئیسی
جلوس ابراهیم رئیسی در ۱۲مرداد بر تخت ریاستجمهوری این رژیم و همزمانی مراسم تنفیذ او توسط ولیفقیه ارتجاع و تحلیف او در برابر مجلس ارتجاع در سالگرد این قتلعام وحشتناک، موارد زیر را برجسته میکند:
۱ـ ابراهیم رئیسی در بین اعضای هیأت مرگ، نزدیکترین به روح خبیث خمینی بوده است و به همین دلیل در این دستگاه پیاپی ترقی کرده و فراکشیده شده است تا جایی که از او بهعنوان جانشین محتمل خامنهای نیز نام برده میشود.
۲ـ صورت مسألهٔ قتلعام بر اساس حکم خمینی، حذف فیزیکی مجاهدین از صحنهٔ سیاسی ایران بوده است. خمینی در وجود و حضور مجاهدین نابودی ایدئولوژیک و سیاسی حکومت خود را میدید و از همان ابتدا کمر به نسلکشی آنها بسته بود؛ به همین دلیل تأکید میکند: «هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است. سریعاً دشمنان اسلام را نابود کنید. در صورت رسیدگی به وضع پروندهها در هر صورت که حکم سریعتر اجرا گردد همان مورد نظر است».
۳ـ انتصاب رئیسی بهعنوان قاضیالقضات و سپس رئیس جمهور این نظام از سوی خامنهای، بهدلیل تهدیدی است که خامنهای از جانب جامعه جوشان و انفجاری با وجود مقاومتی پیشتاز، هوشیار و آماده در صحنه حس میکند. او گمان میکند با دادن اختیار به دست رئیسی هم میتواند بهاین وسیله تعارضها و کشاکشهای درون نظامش را برای مقابله با قیام به هم بیاورد.
۴ـ تکیه خامنهای به چوب زیر بغل رئیسی در دوران پایانی این نظام بیانگر آن است که جنبش دادخواهی خون قتلعام شدگان در متن جامعه حضوری غیرقابل انکار دارد.
ازهاری عمامهدار
بهیقین با تکیه زدن پیشانیسیاهترین رئیس جمهور تاریخ این نظام بر اریکهٔ قدرت، جنبش دادخواهی شانه به شانه با جنبش آزادیخواهی مردم ایران وارد مراحل نوینی میشود و با قیام پیوند میخورد. امروز روز دادخواهی است. آن شهیدان نیز در پیشاپیش خشم انفجاری مردم ایران حضور دارند.
در ۲۹خرداد ۱۴۰۰ سازمان عفو بینالملل در واکنش به اعلام رئیسجمهوری ابراهیم رئیسی در بیانیهیی با اشاره به اعدام هزاران زندانی در تابستان سال۶۷، اعلام کرد، ابراهیم رئیسی، باید «بهخاطر جرایم بینالمللی» تحت تعقیب کیفری قرار گیرد. بیانیهٔ عفو بینالملل تأکید میکند که رئیسجمهوری ابراهیم رئیسی «نمودی فجیع از قصور جامعه بینالمللی در رسیدگی به بحران مصونیت ساختاری در ایران است»
باید به این قصور پایان داد.
تنفیذ و تحلیف رئیسی یادآور سوگند ازهاری در برابر شاه است. بعد از آن، هم شاه و هم ازهاری دیری نپاییدند. بیگمان رئیسی نیز نخواهد توانست از گندم ریاستجمهوری بخورد.