آخوند روحانی روز پنجشنبهٔ ۲۰دی ۹۷ در مراسم سالمرگ رفسنجانی، اقدام به شاخ و شانه کشیدن موشکی کرد. بهدنبال آن، موجی از خشم و اعتراض فضای سیاسی بینالمللی را فراگرفت.
عجیب آن که خود رژیم نیز با کارهایی که میکند بیشازپیش به این فضا دامن میزند. بنابراین به ذهن هر ناظری میزند که:
چرا رژیم این کارها را میکند؟
بهعنوان نمونه رژیم ادعا میکند درصدد پرتاب یک موشک ماهوارهبر و علمی و تحقیقاتی است که کاربرد نظامی ندارد، در حالی که آمریکا و فرانسه میگویند که این نقض قطعنامهٔ ۲۲۳۱ است.
موضوع چیست؟
رژیم همیشه چنین ادعاهایی میکند، ولی حرف جامعهٔ بینالمللی، نه فقط آمریکا، بلکه کشورهای اروپایی این است که این اقدامات رژیم نقض قطعنامه ۲۲۳۱ است. ضمن اینکه شاخ و شانه کشیدنهای سرکردههای پاسداران مانند جعفری و سلامی و حاجیزاده، با به رخ کشیدن این موشکها و آزمایشهای موشکی رژیم کاملاً تهدیدآمیز است؛ بنابراین روشن است که در تناقض میان ادعای ظریف و سخنگوی وزارتخارجهٔ رژیم که این موشکها غیرنظامی و علمی و تحقیقاتی است با آن تهدیدها و قدرتنماییها، طرف مقابل کدام را جدی میگیرد.
بهخصوص که روحانی گفت: «موشک امروز وسیله دفاعی ماست».
این حرفها بهخصوص پس از هشدار مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا که روز ۱۳دیماه ۹۷ در بیانیهای به رژیم ایران هشدار داد تا برنامههای پرتاب موشکهای بالستیک و فضایی خود را کنار گذاشته و از پرتاب آنها خودداری کند. معنی خودش را دارد.
پمپئو هشدار داد: «آمریکا قصد ندارد کنار ایستاده و نظارهگر این باشد که سیاستهای مخرب رژیم ایران ثبات و امنیت بینالمللی را در معرض خطر قرار دهد».
موضوع این است که این موشکها قابلیت حمل کلاهکهای هستهای دارند.
شکلگیری یک اجماع جهانی؟
ژان ایو لودریان وزیر خارجه فرانسه روز جمعه ۲۱دیماه ۹۷ در سخنانی از رژیم ایران خواست فوراً همه فعالیتهای مرتبط با برنامه توسعه موشکهای بالستیک که قابلیت حمل کلاهک هستهای دارند و همخوان با قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل نیست و میتوانند تسلیحات اتمی حمل کنند را متوقف کند.
آمریکا هم از این موضع فرانسه تقدیر کرده و معاون سخنگوی وزارتخارجهٔ آمریکا روی این نکته تأکید کرده که «دنیا ابعاد کامل تهدید رژیم ایران را میشناسد».
و این اشارهای است به اینکه به تدریج یک اجماع بینالمللی دارد علیه رژیم شکل میگیرد که شاخص آن هم اجلاس ماه آینده در ورشو است که آمریکا قصد دارد با شرکت کشورهای منطقه برای مقابله با به گفتهٔ پمپئو «نفوذ بیثبات کنندهٔ رژیم ایران» شکل دهد.
انتخاب لهستان برای برگزاری این اجلاس هم مفهوم مشخصی دارد و آمریکا به این ترتیب پیام میدهد که علاوه بر کشورهای منطقه در این ائتلاف، اروپا یا لااقل بخشی از اروپا هم در این «همنظری» مشارکت دارد.
اجلاس ورشو بهطور کاملا چشمگیری رژیم را هراسان کرده و تا بهحال چند تن از سردمداران و مهرههای رژیم در قبال آن موضعگیری کردهاند. از ظریف و عراقچی تا شمخانی و فلاحتپیشه و... و برخی مهرههای رژیم هم با وحشتزدگی بسیار نسبت به آن هشدار دادهاند.
بهعنوان نمونه زیدآبادی، از مهرههای باند اصلاحطلب با ناامیدی گفته است: «من قبلاً در این باره هشدار لازم را داده بودم، اما گوش شنوایی حتی ظاهراً در وزارتخارجه نیز یافت نمیشود. در کشور ما رسم بر آن شده است تا به جای جدی گرفتن هشدارها، هشداردهنده را محدود و محکوم کنند»!
رژیم با این مواضع، چه مسألهای را میخواهد حل کند؟
رژیم بهشدت مشکل داخلی دارد. ناچار است با این نمایشها و ژستها نیروهایی را که تحت تاثیر شرایط اخیر، بهشدت در حال ریزش هستند، حفظ کند و برای حفظ آنها، هر هزینه و بهایی را هم حاضر است بپردازد.
برای رژیم، اصل حفظ تتمهٔ نیروهای داخلی و خارجیاش مانند حزبالله لبنان و حوثیهای یمن است. چون اگر این نیروها را از دست بدهد. رژیم بهشدت تکیده میگردد. خامنهای بارها در مورد اولویت حفظ این نیروها تأکید کرده و گفته است اینها هستند که در روز مبادا به داد رژیم میرسند. بنابراین هر قدر که رژیم متزلزلتر و منزویتر میشود بیشتر ناچار است به این بازوهای تروریستیاش اتکا کند و این هم بهایی است که برای آن میپردازد.
به همین علت بعید است رژیم عملاً جرأت پرتاب موشک ماهوارهبر را که روحانی گفت، داشته باشد. آخوندها صرفاً خواستند ژست آن را بگیرند و سروصدایش را خرج روحیه نیروهایشان کنند.
آیا سود و زیان این بازی میصرفد؟!
رژیم ممکن است اشتباه محاسبه داشته باشد، ولی این فرعی است.
اصل در اینجا فضای انفجاری داخلی و چشمانداز آن است. خود خامنهای آژیر خطر در سال ۹۸ را با بلندترین صدا در سراسر رژیم طنینانداز کرد. بهطور واقعی رژیم از قیام بهشدت وحشت دارد و این چیزی است که هر دو باند رژیم بر سرش وحدت نظر دارند. محور اصلی حرفهای امامجمعههای خامنهای در شهرهای مختلف هم ابراز وحشت از سال ۹۸ بود.
برای مقابله با این شرایط انفجاری و قیام ارتش گرسنگان، رژیم تنها و تنها یک راه دارد و آن هم سرکوب است. سرکوب را هم با نیروهای سرکوبگر میتواند پیش ببرد. بنابراین به هر قیمت این نیروها را باید حفظ کند. هم به آنها بهلحاظ مادی برسد. کما اینکه در چنین اوضاع خراب اقتصادی، بودجهٔ سپاه را ۲۵درصد افزایش داد. همین طور بودجهٔ بسیج و سایر ارگانهای امنیتی و اطلاعاتی را.
خامنهای در سخنرانیاش در ۱۲آبان ۹۷ گفت:
«تصویر درست وضع کشور همین بسیج است... دههزار تقریباً هسته گروه جهادی فعالاند. بسیج سازندگی، راهیان نور، راهپیماییهای انقلاب، اعتکافها... این تصویر واقعی از کشور است... در میدانهای لازم آتش به اختیار در هر جایی که احساس بشه انشاالله پیروز و موفق خواهید بود».
قطعیت تصمیم به سرکوب تا چه حد است؟
با اینهمه این حرفها به این معنا نیست که خامنهای تصمیمش را گرفته و میخواهد یک سویه این خط را برود. چرا که یک بلاتکلیفی و بیتصمیمی عمیق بر رژیم حاکم است. که ناشی از این است که رژیم هیچ راهحلی ندارد و خامنهای هم بهشدت ضعیف است.
ابتکار در سرمقالهاش به بیتصمیمی خامنهای که از او با عنوان «کشور» نام میبرد و با حسرت از نبود رفسنجانی نوشته است: «امروز بیش از غیبت تدبیرِ هاشمی، با غیبتِ تصمیمگیریِ او مواجهیم. امروز جانمان بالا میآید ولی کشور تصمیم نمیگیرد. امروز مدبر هستیم اما مسائل حل نمیشود چرا که گرفتار محافظهکاری در گرفتن تصمیم شدهایم».
پیآمد بیتصمیمی
نکته پایانی که مهمترین نکته است این است که: این بیتصمیمی باعث شده که رژیم از هر سو از هم شکافته و گسیخته شود.