تنها کسی که در انتخاب رئیسجمهوری نظام شرکت میکند شخص خامنهای است، او بهتنهایی رئیسجمهور بعدی نظامش را مشخص کرده و پس از یک بازی کثیف بهنام انتخابات او را به ریاستجمهوری میگمارد. با نگاهی به کاندیداهای احراز صلاحیت شده در هر دور، میتوان شرایط رژیم در آن روزها را دریافت.
سال ۸۸، خامنهای پاسدار احمدینژاد را از صندوق بیرون کشید. قیام ۸۸ شکل گرفت، زمین زیر پای دیکتاتور بهلرزه درآمد.
سال ۹۲، خامنهای در وحشت از قیام به آخوند روحانی تن داد.
سال ۹۶، خامنهای خیز گماشتن رئیسی بر کرسی ریاستجمهوری را برداشت؛ اما باز در وحشت از قیام واپس نشست
در ۱۲سال گذشته شرایط اقتصادی و معیشتی مردم بهشدت خراب شده، خامنهای دار و ندار مردم ایران را بهپای گروههای تروریستی، ساخت سلاح اتمی و سرکوب مردم ریخته تا نظامش را حفظ کند.
اکنون جان مردم به لبشان رسیده، ۹دهک جامعه زیر خط فقر زندگی میکنند. امنیت شغلی وجود ندارد، شاغلان حقوق نمیگیرند و بیکاران امیدی به شاغل شدن ندارند.
خامنهای از اوضاع و احوال بهخوبی اطلاع دارد، راهکار او برای عبور از این شرایط چیست؟ چه شده که تمام قوا خیز رئیسجمهور کردن آخوند رئیسی با ۶کلاس سواد را برداشته؟! او در رئیسی چه دیده که اینگونه همهٔ تخممرغهایش را در سبد او گذاشته؟!
خامنهای تنها راه حفظ نظامش را در تکپایه کردن حکومت آخوندی دیده، از سال۹۶ پلهپله رئیسی را به این منصب نزدیک کرده تا شاید بتواند با نشاندن چنین قاتل و جنایتکاری بر مسند رئیسجمهوری جامعه را کنترل کند؛ اما این آرزو تا گور راه درازی پیشرو ندارد!
روزنامه حکومتی اعتماد در شرح آیندهٔ نظام نوشت: «میتوان ادعا کرد که اکنون در آستانه انتخابات ریاستجمهوری روزهای بسیار حساسی را سپری میکنیم و شاید با سرعت در حال نزدیک شدن به نقطه فیصلهبخش هستیم».