728 x 90

شکستن بت ـ خدای ولایت فقیه در بتخانهٔ ارتجاع

شکستن بت ـ خدای ولایت فقیه
شکستن بت ـ خدای ولایت فقیه

وقتی تاریخ معاصر را ورق می‌زنیم، بزرگ‌ترین گناه مجاهدین از دید خمینی و آیت‌الشیطانهای سر ساییده در پای ارتجاع و جاهلیت او این بود و هست که چرا فرزندان راستین انقلاب ضدسلطنتی در برابر بت ـ خدای ولایت فقیه سر فرود نیاورده و به آستان‌بوسی خمینی نشتافتند؛ قانون اساسی‌اش را به پشیزی نخریدند. او را به جای این‌که «امام امت»! بنامند، «دجال و جلاد» نامیدند. گناه دیگر آنها این بود به این نامگذاریها اکتفا نکردند، وقتی خمینی خواست پایش را از گلیمش درازتر کرده و به شرف انقلابی نسل‌شان توهین نماید، به بهای عریان کردن خون خویش، سیلی‌های بسا آتشین بر بناگوش او نواختند. فراتر از آن بر براندازی او و ولایت شیطانی‌اش مصرانه پای فشردند.

 

«اگر در هزار احتمال یک احتمال می‌دادم»!

وقتی برگهایی از تاریخچهٔ انقلاب نوین ایران را ورق می‌زنیم، این حرف خمینی هنوز در سموم پاییزی ولایت ارتجاعی او در گوش‌ها طنین‌انداز است.

«من اگر در هزار احتمال، یک احتمال می‌دادم که شما دست بردارید از آن کارهایی که می‌خواهید انجام بدهید، حاضر بودم با شما تفاهم کنم…» (صحیفهٔ خمینی. جلد۱۴. ص۳۰۳)

بین او و مجاهدین حتی یک نقطهٔ اشتراک به قدر (هزار احتمال در یک احتمال) وجود نداشت. در ۵مهر ۱۳۶۰، در تنوره‌کشی‌های خمینی و دودآلود کردن آسمان ایران از سوی او، مجاهدین شعار مرگ او را به پذیرش مرگ سرخ به میان جامعه بردند.

آری بزرگ‌ترین و نابخشودنی‌ترین گناه مجاهدین این بود که به خمینی گفتند تو نه تنها از اسلام، بلکه از بشریت و عواطف معمول انسانی نیز بویی نبردیی! تو کافرترین به خدا، قیامت و اسلام هستی. اگر سر سوزنی به خدا و آخرت اعتقاد داشتی هرگز برنمی‌تافتی که پایه‌های سلطنت فرعونی‌ات بر خون مظلومان بنا نهاده شود.

 

هیمنهٔ فرو ریختهٔ «آقا!» و بتخانهٔ ارتجاع

اکنون پس از دهه‌ها و در هنگامه‌یی که نسل‌های جدید ایران، با تأسی از مجاهدین، خون خود را در خیابانهای شورشی عریان می‌کنند و سر به منویات این رژیم نمی‌سایند، معما حل شده است. واژگانی مانند «سرنگونی» و «براندازی» که جزو کلمات ممنوع بودند، اینک ورد زبانها شده‌اند. امور روزانهٔ مردم ایران از پیر و جوان و زن و مرد، بدون نثار «مرگ» بر «اصل ولایت ضدایرانی فقیه» و «خامنه‌ای» نمی‌گذرد.

در چنین اتمسفری، اندرونی‌های حکومت نیز کم‌کم جرأت می‌کنند، هیمنهٔ فرو ریختهٔ «آقا!» و بتخانهٔ ارتجاع را به چالش بکشند.

بیژن عبدالکریمی، یک کارشناس حکومتی و استاد فلسفه، در مورد سرنوشت حاکمیت در گرماگرم انقلاب دمکراتیک می‌گوید:

«جمهوری اسلامی در فشار بین نظام سلطه و فشاری که از داخل می‌آید له خواهد شد نهایتاً برای حفظ خودش باید خون‌ریزی کند و این یعنی پایمال شدن انقلاب ممکن است جمهوری اسلامی باقی بماند جسد مرده و متعفن جمهوری اسلامی باقی بماند روحش را که روح انقلاب باشه از دست خواهد داد»

 

تفسیر آیه‌های قرآن با منافع پراگماتیستی

این فیلسوف از اندرون و حیات خلوت رژیم، به پشت‌پرده و ماهیت قرآن‌پناهی‌های خمینی، خامنه‌ای و دار و دسته اعتراف و برملا می‌کند که نظام ولایت فقیه آشکارا برای منافع پراگماتیستی خود به تحریف آیه‌های قرآنی می‌پردازد، خرافه ترویج می‌دهد و نام خدا بازیچه قرار می‌دهد:

«… ما از قرآن ولایت فقیه در می‌آوریم. دل‌مان بخواهد بجنگیم، آیات جنگ می‌آوریم. دل‌مان می‌خواست صلح بکنیم، آیات مربوط به صلح را می‌آوریم. دل‌مان می‌خواهد مخالف را خفه کنیم «وقاتلوا» … را می‌آوریم. اینها ندای بشری است، اینها و وقتی دین تبدیل به ندای بشری شد، توده‌ها می‌فهمند، انسان‌ها می‌فهمند. احمق نیستند، می‌فهمند که آقا فلان امام جمعه می‌گه آقا بیا به فلان کاندید رأی بده چون خدا خواسته، من خواب دیدم، به من الهام شد. بعد مردم رأی می‌دهند به یک کاندید دیگه، خدا شکست می‌خوره، این خدا نیست که این دیگه یک بت است…»

 

«بت ـ خدای شکست‌خورده»!

دنبال موهومات و پندارهای متافیزیکی نرویم. این «بت ـ خدای شکست‌خورده»! همان خامنه‌ای است. طاغوتی که سریر خدایگانی دروغین را از خمینی به ارث برد. خمینی خودش بزرگ‌ترین سارق قرن و غاصب یک انقلاب دمکراتیک بود. اکنون که راز این سرقت بزرگ بر نسل‌های جدید آشکار و آشکارتر می‌شود، بیژن عبدالکریمی نیز به سرقت آن انقلاب اعتراف می‌کند و حاکمیت آخوندی را «یک برساخت پسا انقلاب» می‌نامد. یعنی در جریان انقلاب ضدسلطنتی آمال و آرزوی مردم ایران و جوانان به‌پاخاسته آن روزگار و سازمانهای چریکی آوانگارد مانند مجاهدین و فدایی‌ها هرگز برپایی یک نظام با مدل و الگوی جمهوری اسلامی نبوده است. اسم آن انقلاب نیز هیچگاه «انقلاب اسلامی» نبود. این واژه ساخته و پرداختهٔ القائات خمینی است. صفت اصلی آن انقلاب، «دمکراتیک» بود که مسعود رجوی در سخنرانی ۴بهمن ۱۳۵۷ خود بر آن تأکید کرد (۱).

از آنجا که تاریخ را نمی‌شود همیشه از چشم فاشیست‌ها، مستبدین و تحریف‌کنندگان واقعیت‌های مسلم تاریخی مرور کرد، واقعیت‌های کتمان‌شده به‌سرعت برملا خواهند شد. چهل و اندی سال دجالیت، تحریف، خرافه و دروغ زود است که در آتشفشان انقلاب خاموشی‌ناپذیر مردم ایران خاکستر شود و به عبرت روزگار تبدیل شود.

 

پانوشت:

(۱) «در ۴بهمن ۱۳۵۷ که سه روز بود از زندان شاه، در بحبوحه قیام مردم، آزاد شده بودیم، من در اولین سخنرانی در دانشگاه تهران حرفم و شعارم از جانب مجاهدین این بود که پیروز باد انقلاب دمکراتیک ایران. در آن ایام جماعت خمینی به‌تازگی شعار انقلاب اسلامی می‌دادند. یکی از حاضران سؤال کرد: انقلاب دمکراتیک یعنی چه؟ جواب دادم: یعنی انقلابی با شرکت مردم یعنی با شرکت و حاکمیت تمام طبقات و اقشار خلق که یک نظام مردمی شورایی را تداعی می‌کند».

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/594504f6-da14-4540-aecf-690f5bb4c082"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات