عامل اصلی و کانونیِ «فرهنگسازی» در عرصههای سیاسی و اجتماعی چیست؟
چگونه میتوان پیرامون یک «اصل» یا «موضوع» یا «رفتار» یا «اندیشه» فرهنگسازی کرد؟
پاسخ را با کاوش در جوانب یک رخداد تازه و جاری در صحنهٔ سیاسی و اجتماعی ایران بررسی میکنیم.
تظاهرات و تجمع ایرانیان هوادار شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق در روز ۲۸شهریور ۱۴۰۲ بهمناسبت اجلاس سالانهٔ مجمع عمومی سازمان ملل، تأملبرانگیز شده است. این تظاهرات و تجمع در اعتراض به راه دادن یک جلاد و قاتل هزاران انسان به اجلاس سازمان ملل صورت گرفت.
یکی از محورهای آنچه تأملبرانگیز شده است، حضور همبسته و متحد پنج نسل از اعضا و هواداران مجاهدین خلق و حامیان شورای ملی مقاومت ایران در این تظاهرات و تجمع است. چنین کنش بزرگ سیاسی و اجتماعی را سال پیش نیز به همین مناسبت شاهد بودیم. یکسال گذشته را با رخداد عظیم قیام طولانیِ ۱۴۰۱ و آثار متداول و مداوم آن قیام بر صحنهٔ سیاسی ایران سپری کردیم. یکسال گذشته مرزبندیهایی در این صحنه محقق شد که انتظار میرفت پس از سرنگونی حاکمیت ناجمهور ملاسالار به آن برسیم.
بنابراین تظاهرات و تجمع امسال در جلو سازمان ملل، باز آمدن از نبردی سنگین همراه با تعیین دو جبههٔ نهایی در صحنهٔ سیاسی ایران است. از اینجاست که به بررسی پاسخ پرسش سطر نخست مقاله میرسیم.
این پنج نسل وفادار به آرمان آزادی که خانوادهٔ بزرگ «مقاومت ایران» در پنج قارهٔ جهان نام دارند، چگونه پیامگیر کانونیترین «ارزش انسانی ــ اجتماعیِ» مجاهدین بودهاند؟ از پیام این ارزش، چه دریافتهاند که روز ۲۸شهریور ۱۴۰۲ شاهد رجزخوانیِ جوانترین نسل پنجم این «خانواده» در مقابل ارتجاع، استعمار، مماشاتگران و تجارتکنندگان با جلادترین دیکتاتوری تاریخ ایران هستیم؟ آیا جز کاوش با پرتو «فرهنگسازی» میتوان به شناخت نسبی پیرامون این تحول و رخداد پی برد؟
«فرهنگسازی» چیست؟ «فرهنگ»، جامعترین و عمومیترین نمود معرف کیفیت ارزشها در مناسبات انسان اجتماعی با خود، با دیگران، با اشیاء و با جامعه است. کیفیت و سطح باورها و رفتار هر فرد[میزان پیوند داشتن یا نداشتن با «ارزشهای انسانی»]، در «فرهنگ اجتماعیِ» وی بروز مییابد. . تمام باورها، پندارها، ایدئولوژیها، اعتقادات، جاذبهها و دافعهها از طریق «فرهنگ» در جهان خارج از ذهن، نمود عینیِ رفتاری و گفتاری و عملی مییابند. «فرهنگ»، آینهٔ بازنمای «انسان اجتماعی» است.
تأمل بر نسلهای همبسته و متحد مجاهدین خلق از ۵۸سال پیش تاکنون ــ آن هم در توفانیترین عرصهٔ مبارزات مستمر سیاسی و نظامی در ظرف و حیات تشکیلاتی ــ گویای یک «فرهنگسازی» پیرامون مبارزه با هر گونه دیکتاتوری و نیز «فرهنگسازی» نسلبهنسلشان در پیوند و وفاداری با «آرمان آزادی» است. مجاهدین خلق مبارزه با دیکتاتوری و مرزبندی بر سر «آزادی» را به یک رفتار و کردار مستمر و عجین با زندگیشان [فرهنگ] تبدیل نمودهاند. این رفتار و کردار برای آنها به یک «ارزش» بالغ شده است و خلاف آن را «ضد ارزش» میدانند. مبارزه برای آزادی و پرداخت بهای آن در مرزبندی با هر دیکتاتوری و ارتجاع [چه مذهبی، چه سیاسی]، معیار دوری و نزدیکی و جاذبه و دافعهٔ آنها در صحنهٔ سیاسی ایران است. این «فرهنگسازی»، پیام و انرژی خود را به نسلهای مشتاق رهایی از ارتجاع و دیکتاتوری ساطع میکند و سرایت میدهد.
از منظر جامعهشناسی قابل توجه است که در عصر افول «آرمان» و «باور» و «اعتقاد» و تمرکز این همه رسانه با انبوه مباحث تئوریک در نفی این ارزشها، باز هم نسلهای نو ــ چه در تحت سلطهٔ ارتجاع مذهبی آخوندی و چه در اتمسفر جهانی سرمایهداری ــ مجذوب این ارزشها میشوند و کانال پیمایش مبارزاتیشان را همراهی با مجاهدین خلق علیه ارتجاع و استثمار مییابند. علت در این است که مجاهدین خلق، روشنفکری را با مسؤلیتپذیری در عرصهٔ تعیین سرنوشت میهن و مردم خود پیوند زدهاند. این پیوند، پادزهر سرگشتگی و بلاتکلیفیِ نسل نو در هر جامعهیی است.
آنچه از صحنههای رنگارنگ و پیدرپیِ تظاهرات و تجمع روز ۲۸شهریور ۱۴۰۲ جلو مقر سازمان ملل دیدیم، محصول «فرهنگسازی» مجاهدین در زمینههای مبارزه علیه دیکتاتوری و پرداخت بهای آن و نیز آزادی بهمعنی مسؤلیتپذیری انسان در پاسخ به فلسفهٔ تاریخ است.
در باب ماندگاری و انسجام و تداوم نسلبهنسل مجاهدین خلق، مطالب زیادی ــ چه از جانب خودشان و چه از جانب محققان و تحلیلگران ــ انتشار یافته است. تمام این مطالب را اگر فشرده کنیم، «فرهنگسازی» بر محورهای یاد شده در یک حیات طولانی و توفانی، پاسخ به چرایی آن است. فکری که به «فرهنگ» بالغ شود، حیاتاش را در بستر تاریخ تداوم خواهد داد.