«هدف (مجاهدین) روشن است. آنها از هر چالشی میخواهند یک بحران اجتماعی خلق کنند. میخواهند با سیاست «فیزیکال وارفیر» (جنگ روانی نهادینه) واکسن را که یک مطالبهٔ بهحق اجتماعی است، تبدیل به چاشنی انفجاری اغتشاشات کنند تا از رهاورد آن، استراتژی شوم و ضدایرانی خود (براندازی) را پیش ببرند» (مستقل. ۲۱دی۹۹).
***
اعتراف به یک حقانیت ناگفته
مستقل نویس حکومتی درست تشخیص داده است. سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران پس از ۳۰خرداد۶۰ استراتژی برانداختن این نظام ضدایرانی را مطمح نظر قرار داده و یک ثانیه نیز از این هدف بزرگ غافل نبوده است. قطبنمای سکاندار این کشتی در توفانیترین تلاطم دریا، پیوسته عقربهٔ قطبنمای خود را روی این هدف ثابت نگهداشته است. مهیبترین دیکتاتوری تاریخ معاصر ایران توانست بسیاری از مدعیان را به توبه در برابر جلادانش وادارد یا با انواع شعبدهبازیها و رنگینک و شنگینک «اصلاحات و مدرهنمایی» از دور خارج سازد. برخیها مانند حزب توده خواستار مسلح کردن سپاه پاسداران به سلاح سنگین شده و از «امام امت» ! بهخاطر اعدام مجاهدین قدردانی کردند.
مجاهدین اما استوار، بیاعوجاج، پای فشرده بر اصول، پاها کوبیده بر زمین رزم، دندان فشرده بر دندان و البته دستافشان و غزلخوانان و پیرهن چاک و صراحی در دست، خونچکان و جامه گلفام بر عهد خود با خدا و خلق وفا کردند و میکنند. این در پیشگاه ارتجاع مگر کم گناهی است؟! اکنون دشمن خود با زبان خود به این شرافت تاریخی گواهی میدهد.
این «تنها گناه آنها و گناه بسیار بزرگ» مجاهدین رهبری آنهاست که تا امروز از کلمهٔ نجاتبخش سرنگونی کوتاه نیامدهاند.
پیشوای کبیر نهضت ملی ایران، دکتر محمد مصدق، در آخرین دفاعیاتش در بیدادگاه نظامی شاه گفت:
«... آری تنها گناه من و گناه بسیار بزرگ من این است که صنعت نفت ایران را ملی کردهام و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیمترین امپراتوریهای جهان را از این مملکت برچیدهام و پنجهدرپنجه مخوفترین سازمانهای استعماری و جاسوسی و بینالمللی در افکندهام و به قیمت از بینرفتن خود و خانوادهام و به قیمت جان و عرض و مالم، خداوند مرا توفیق عطا فرمود تا به همت و اراده این مملکت بساط این دستگاه وحشتانگیز را درنوردم. سرنوشت من باید مایه عبرت مردانی شود که ممکن است در آتیه در سراسر خاورمیانه درصدد گسیختن زنجیر بندگی و بردگی استعمار برآیند. ». .
مجاهدین فرزندان آن «پیر فرزانه» اند. زهی پایفشاری بر آرمان آزادی؛ زهی افتخار!
گناه شرافتمندانهٔ مجاهدین در فرهنگ ارتجاع
« (مجاهدین) با اشراف به مطالبهٔ عمومی که در ایران برای واکسن کرونا وجود دارد، بهویژه با قربانیان تأسفباری که این ویروس شوم از مردم ما گرفته، بر این میدمند که چرا نظام واکسن معتبر فایزر و مدرنا وارد نمیکند!» (همان منبع)
آری گناه مجاهدین این است که چرا پتهٔ مردم فریبکاریها و سردوانیهای حکومت در مورد خرید واکسن را روی آب میاندازند و نمیگذارند خامنهای با فراغ بال سیاست کشتار بزرگ از مردم ایران را پیش ببرد و کرونا را به «فرصت» و «نعمت» برای بقای حکومت و سد بستن در برابر قیام تبدیل کند.
گناه آنها این است که در شبکههای اجتماعی، سیمای آزادی و وب سایتهایشان دست به افشاگری در مورد پنهانکاریها و اقدمات ایرانفروشانهٔ حکومت میزنند و حقانیت و صحت گفتار و نوشتار آنها باعث شده است که مردم دیگر به رسانههای رسمی و دروغپراکن اعتماد نکنند.
«هجمه و تهاجم روانی-تبلیغی (مجاهدین) در رابطه با واکسن آنچنان سنگین است و تردیدافکنی آنها آنچنان گسترده است که سخنگوی ستاد ملی مقابله با کرونا، در بحبوحهٔ تلاشهای فشردهٔ این ستاد برای نجات جان هموطنان، باید توضیح دهد: «اگر بگویند یک ایرانی رئیس ناسا شده باور میکنیم، اما (کاری کردهاند) که کسی باور نمیکند بتوانیم داخل کشور واکسن بسازیم» (رئیسی-۱۴دی)» (همان).
زهی گناه! زهی شرف!
دشمن با زبان وارونه به مجاهدین گناهی را نسبت میدهد که عین شرف و افتخار آنهاست. گویی میگوید:
این مجاهدین چرا بهجای حل شدن در آب و هوای فرنگ، خود را به خطر میاندازند و روزانه آمار جانباختگان کرونا را منتشر میسازند و راه هر گونه کتمان را بر آمار سازان و آمار تراشان میبندند. چرا به جای چشم فرو بستن بر فاجعه در سمت مردم ایستادهاند و وقتی «مقام عظمای ولایت» ! فرمان ممنوعیت خرید واکسن فایزر و مدرنا را میدهد، آنها مدافع سلامت مردم میشوند و برای خرید آن اصرار میکنند و در این رابطه کمپین راه میاندازند و زمین و زمان را بههم میدوزند؟
چرا در جریان گران شدن یکشبهٔ قیمت بنزین در سال۹۸ از قیام مردم و جوانان و کانونهای شورشی با تمام وجود دفاع کردند؟ قیامی که تا همین امروز چهارستون حکومت را به لرزه درآورده است؟ چرا آمار شهیدان قیام را با عکس و تفصیلات منتشر کردند؛ طوری که دست و پای نظام را در پوست گردو گذاشتند و مجبور شد به سفسطهبافی روی بیاورد و آسمان را به ریسمان ببافد و دست آخر هم نتواند آمار بدهد.
چرا آمار آنها آنقدر دقیق و کارشناسانه بود که خبرگزاری رویتر به آن استناد کرد؟
چرا مکر دمندگان در گرهها و خناسان عمامهداران را خنثی میکنند؟
چرا اجازه نمیدهند نظام اندکی نفس بکشد و مدام بر طبل پرطنین سرنگونی میکوبند؟ چرا بنفشهوار با شعلهٔ گوگردی کبریت کانونهای شورشی، قبا و دستار «مقام عظما» را به آتش میکشند، به خیابانها شورش تزریق میکنند؟ چرا کلمات آنها بوی سرنگونی میدهد؟
...
من با تمام یاختههای برهنهٔ خشم
در عصبهای برانگیختهٔ شمشیر
در کمین توأم
من تمام قامت
تمامِ قامتٍ خشم را
از تمام زاغههای باروت جهان
برای لحظهٔ موعود
گردآوردهام.
کم ترسیدهیی از من، ترسناک لرزان!