اسم هولبرانگیز ابوالهول دستکم یکبار در طول زندگی بهگوش آدمیان خورده است. این غول افسانهای مصر باستان و اسطورهٔ ادیپ، مجسمهای است با ترکیبی مخلوط از انسان و حیوان، ساخته شده با سر بشر، تن شیر و بالهای عقاب. معروف است که این موجود عجیب کسانی را که نمیتوانستند به معمای او پی ببرند، میکشت.
از این غول، تندیسهای زیادی ساخته و پرداخته شده؛ معروفترین آنها صخرهای است یکپارچه تراشیده شده از سنگ با ارتفاع ۲۰و طول ۷۰متر در جیزه (سومین شهر بزرگ مصر)، در کنار اهرام ثلاثه.
کالبد شکافی ابوالهول عمامهدار
غرض از گریز زدن بهبخشی از تاریخ، کالبدشکافی یکی از ابوالهولهای گریخته از موزهٔ عهد عتیق به جهان معاصر ماست. علی خامنهای با لقب «مقام معظم رهبری» یا «مقام عظمای ولایت».
فرعون عمامهدار قرن ما، خمینی بسیار تلاش کرده بود قبل از مومیایی شدن در کاخ «مرقد امام»! مقام مترسکی ولایت فقیه را تا سطح «سلطنت مطلقهٔ فقیه» ارتقا دهد و این سلطنت را مانند امپراطوری فراعنهٔ مصر، نسل به نسل به جهان معاصر تحمیل کند. قصر طلاکاری شده و آینه بندان او که در مساحتی ۶۰هزار متر مربع ساخته شده، اگر چه در برابر زلزلهٔ ۱۰ریشتر مقاوم است اما باید دید در برابر زلزلهٔ نفرت انفجاری جامعه ایران هم میتواند دوام بیاورد یا نه؟ ۴گلدستهٔ ۹۱متری به نشانهٔ سن خمینی، در اطراف قبر او، اهرام ثلاثه را یادآوری میکنند؛ با این تفاوت که دودمان چهارم فراعنهٔ مصر به سه هرم به نامهای خوفو، خفرع و منقرع در مساحت۸کیلومتر قناعت کردند اما «امید مستضعفان جهان»! علاوه بر ۴گلدسته یک گنبد ۴۰۰تنی را نیز با خودش یدک میکشد.
«بالاتر از آن هم مسائلی هست که مزاحمت نمیکنم»!
بنیانگذار «سلطنت مطلقهٔ فقیه» در زمستان ۶۶طی نامهیی به علی خامنهای گوش او را کشید و به او حالی کرد که هنوز در فهم اختیارات مطلقهٔ ولیفقیه چند تخته کم دارد!
«از بیانات جنابعالی در نماز جمعه این طور ظاهر میشود که شما حکومت را که بهمعنای ولایت مطلقهای که از جانب خدا به نبی اکرم- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- واگذار شده و اهم احکام الهی است و بر جمیع احکام شرعیه الهیه تقدم دارد، صحیح نمیدانید و تعبیر به آنکه این جانب گفتهام حکومت در چهارچوب احکام الهی دارای اختیار است بهکلی برخلاف گفتههای این جانب بود. اگر اختیارات حکومت در چهارچوب احکام فرعیه الهیه است، باید عرض حکومت الهیه و ولایت مطلقه مفوضه به نبی اسلام- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- یک پدیده بیمعنا و محتوا باشد... باید عرض کنم حکومت، که شعبهای از ولایت مطلقه رسول اللَّه- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- است، یکی از احکام اولیه اسلام است؛ و مقدم بر تمام احکام فرعیه، حتی نماز و روزه و حج است... حکومت میتواند از حج که از فرایض مهم است در مواقعی که مخالف صلاح کشور است موقّتا جلوگیری کند... و بالاتر از آن هم مسائلی است، که مزاحمت نمیکنم.» (صحیفهٔ خمینی، ج۲۰، ص: ۴۵۱و ۴۵۲و ۴۵۵و ۴۵۶)
خمینی تا جایی در خیک ولیفقیه دمید که دستورات و حتی سرفهها و عطسههای او نیز حکم قانون را پیدا کرد. این عین جملهٔ اوست:
«مشروعیت قوانین بشری مشروط به تنفیذ ولیفقیه است و قانون نمیتواند ولیفقیه را محدود و مقید کند و اوامر ولیفقیه در حکم قانون است.» (صحیفهٔ خمینی، ج۱، ص۱۷)
طبعا اگر خمینی فرصت مییافت، تفسیرهایی از ولایت فقیه ارائه میکرد که در مخیلهٔ هیچ بنیبشر نمیگنجید. وقتی یک دادستان پیزوری او در خراسان رضوی مدعی است که «اختیارات دادستان از اختیارات خدا به اندازه یک بند انگشت کمتر است»، معلوم نیست اختیارات ولیفقیه چند وجب از خدا بالاتر است!
جانشین خمینی و یک بیت عنکبوتی
جانشین خمینی که هیبت، هیمنهٔ و حتی سواد مکفی حوزوی نداشت، مجبور بود با انواع شامورتیبازی خود را بهعنوان ولیفقیه جا بزند. برخلاف خمینی که با یک خفهگفتن به باندهای وحشی نظام پوزهبند میزد، خامنهای که این اتوریته را نداشت، مجبور شد با تشکیل یک بیت عنکبوتی، رشتههای مرئی و نامرئی هزارتوی قدرت را به دست بگیرد. او در عمل یک دولت در سایه را بهوجود آورد و در تمام جزئیات مربوط به حکومت وارد شد.
برای جا انداختن این جایگاه، همیشه تعدادی بادمجان دورقاب چین و حلقه به گوش و کارچاقکن و گلههایی از مداحان دارد که او را باد کنند، پر و بال بدهند و زلم زیمبو به عبا و عمامهاش آویزان نمایند.
آخوند احمد جنتی در ۴مهر ۹۸وظیفهٔ مجلس خبرگان را «حفظ و دفاع از ولایت و پیادهسازی مواضع ولایت» عنوان کرد و گفت:
«ما باید مرتب ببینیم که مواضع سیاسی و اجتماعی ایشان [خامنهای] چیست و در مقابل دشمن و دوست چه مواضعی دارد و همان مواضع را خودمان داشته باشیم و به دیگران هم بفهمانیم هر چه غیر از این باشد ضلالت است.»
او در عینحال پا را یک پله فراتر گذاشت و خواهان آن شد «کسانی که تاب تحمل این نظام را ندارند شناسایی و محکوم شوند»! (اقتصاد نیوز ۴مهر ۹۸)
اگر مقاومت ایران نبود...
خبرگان نظام نیاز داشت و دارد که برای برقراری یک استبداد موحش، خامنهای را بهاسم ولایت مطلقهٔ فقیه در مقام فرعون بنشاند. اگر از قبل و بعد از ۳۰خرداد ۶۰یک مقاومت فراگیر در برابر استبداد دینی قد علم نمیکرد و تا منتهای طاقت به نبرد با آن نمیپرداخت، اگر با برافروختن کهکشانی از شهابهای سوزان در آسمان ایران، بر بناگوش «شاه سلطان ولایت» سیلیهای آتشین نمینواخت، اگر نسل خجستهای که مسعود رجوی تربیت کرد، نبود تا به بهای عریان کردن خون داغ خویش بر تیرکهای اعدام و تختهای شکنجه و بوسههای پیدرپی بر چوبههای دار، رسم مقاومت را در افق سیاسی ـ اجتماعی میهن ما جاری سازد، اگر ریختن جامزهر به کام دیو تنورهکش جنگطلب از سوی مجاهدین نبود، اگر آنها نیش اتمی این هیولای زندگیخوار را نمیکشیدند، اگر اشرف، بهعنوان اسطورهٔ پایداری شکوهمند، پرچم مقاومت نمیافراشت، اگر با تأسی به این مقاومت و الهام از آن قیامهای بزرگ مانند دی ۹۶و آبان ۹۸نبودند تا تکانههای اساسی در نظام ولایت فقیه ایجاد کنند...، اکنون آخوندها نه تنها همهٔ ایران را بهارتجاع منحوس خویش میآلودند، بلکه دامنهٔ خلافت خویش را دستکم به کشورهای مسلمان منطقه (هلال شیعی) گسترش داده و درصدد چنگاندازی به اقمار و سرزمینهای دیگر بودند.
گذری شتابزده بر فحوای یک گفتگو
اکنون که نظام دستاربندان با پاکبازی این مقاومت و رشادت آرمانی و مافوق تصور آن بهفرجام تاریخی خود نزدیک شده و باید بهزودی ریق رحمت سر بکشد! برخی اصلاحطلبان دوزیست و توسری خورده مانند علی مطهری، جرأت ابراز وجود پیدا کرده و برآنند تا به تفسیری نخنما از ولیفقیه، بهقول خود نظام را از سرنگونی نجات دهند.
«اینکه بخواهیم ولیفقیه را مسئول گوشت و نان و.. همه چیز مردم بدانیم ما را به جای درستی نمیرساند. ولیفقیه ولایت ایدئولوژیک دارد و باید از بالا نظارت کند تا حکومت از جاده اسلام خارج نشود. او در موارد حساس وارد میشود. اما یک عده چون معتقدند ولیفقیه حاکم است پس معتقدند ولیفقیه باید در همه جزییات امور وارد شود و دستور بدهد.» (علی مطهری، گفتگو با سالنامهٔ سازندگی، منتشر شده در ۴فروردین ۹۹)
شورایی بودن ولایت فقیه!
اصلاحطلب قلابی و غربال شده با غربیل شورای نگهبان ارتجاع، را به ده راه نمیدهند، سراغ کدخدا را میگیرد. بیچارهٔ بدبخت فلکزده یا نه، شیاد پرتاب شده از نایبرئیسی مجلس ارتجاع به جمع قاذورات و غضبشدگان رانده شده از دایرهٔ قدرت، نمیداند یا نمیخواهد بداند که اگر فرعون عمامهدار راضی بود یک اپسیلن از جایگاه خود عدول کند، که دیگر ولیفقیه محسوب نمیشد. اظهارات مشعشع او نه رو به ولیفقیه که برای فریب خلق به ستوه آمده از این دم و دستگاه جنایتکار و ریایی است.
«به نظر من راه شورایی بودن رهبری باید باز باشد. چون در یک زمان ممکن است رهبری فردی به صلاح نباشد و لازم باشد این منصب به شکل شورایی اداره شود. البته همانطور که گفتم بستگی به برداشت ما از ولایت فقیه دارد. برخی معتقدند ولیفقیه فوق قانون است و هر چه بگوید همان قانون است. انتقادی هم نمیتوان به او داشت. اگر چنین نگاهی باشد که اصلاً قانون اساسی بیمعناست. اما نگاه دیگری معتقد است ولیفقیه ناظر است و در چهارچوب قانون اساسی باید فعالیت کند و وظایفش مشخص است. بنابراین ابتدا باید نگاه خودمان را اصلاح کنیم. در این صورت میبینیم که مجلس خبرگان رهبری میتواند تذکر بدهد و یا سؤال کند. ممکن است رسانهیی هم نشود.» (همان منبع)
جدا از جنبهٔ طنز بودن این اظهار لحیهها، اما آنچه مسلم است این است که به همان دلایلی که گفتیم اکنون پشمی به عمامهٔ خامنهای باقی نمانده است. در کشاکش بین مردم و مقاومت ایران با دیو تنورهکش ارتجاع، خامنهای بهچنان درجهای از افلاس و ورشکستگی سقوط کرده است که عناصر سوخته و ناکام باند مغلوب مانند علی مطهری و ابوالفصل قدیانی هم لبگرد عبای او را به بازی میگیرند و از عاقبت آن نمیهراسند.
«عذاب الهی»! بهدلیل ظلم و فساد آخوندها
قسمت جالب گفتگوی علی مطهری آنجاست که او ناخواسته قوم خامنهای را با قبطیان مصر و فرعون مقایسه میکند. این نشان میدهد که اکنون نه فقط در بین مردم و در افواه عموم، بلکه در بین برخی خواص نظام هم این فرضیه مطرح است که فساد آخوندها در ایران و کشتار حرث و نسل توسط آنها مسبب فجایعی مانند سیل، زلزله و کروناست و برخی مانند علی مطهری برای مبرا نشان دادن خود بعد از ناکامی در دستیابی به کرسیهای مجلس ارتجاع آن را به زبان میرانند:
«من واقعاً فکر میکنم اینها عذاب الهی است. سال ۹۸با سیل شروع شد و بعد همینطور زلزله و حوادث آبان ماه، ترور سردار سلیمانی و کشتهشدگان کرمان و سقوط هواپیمای اوکراینی و بعد خود انتخابات که خوب برگزار نشد و مأیوسکننده بود و حالا هم ویروس کرونا دامنگیر شده است. یعنی اتفاقات ما را رها نمیکند و بهنظر میرسد واقعاً مشکلی در کارمان وجود دارد که دچار عذاب الهی شدهایم.»
«این مشکل»! یک چیز ناقابل بیش نیست: غصب حق حاکمیت ملت ایران به مدت ۴دهه سیاه و شقاوتبار. به سخره گرفتن اعتقادات، ارزشها، فرهنگ، تمدن و موجودیت یک ملت بزرگ و یک کشور باستانی و به باد دادن سرمایههای انسانی و طبیعی آن؛ بگونهای که بیش از «یک زمین سوخته»! از این فلات پهناور به جا نمانده است.
آری، این پایان کار است. علامت رسیدن به نقطهٔ پایان را خودتان با زبان خودتان آدرس میدهید. عذاب بزرگ با دست مردم به ستوه آمده بهزودی بر شما وزیدن خواهد گرفت؛ همان مردمی که برای نجات از جهنم آخوندی دیریست بپا خاستهاند و نشان دادهاند تا تحقق آرمان آزادی مردم ایران از پای نخواهند نشست.