این روزها سیل، توفان، برف، بوران، بهمن و گرد و خاک بیشتر مناطق و شهرهای ایران را در مینوردند.
در فلان شهر ”سد خاکی“ میشکند و زندگی مردم را آب میبرد، در جای دیگر آبهای سطحی ناشی از بارندگی به علت نابودی ”زه کشی“ های طبیعی و مصنوعی و رسیدگی نکردن سالیان به آنها، شهرها و روستاها را به ورطهٴ خود کشیده و انبوهی زیان جانی و مالی بار میآورد و در عینحال همهٴ شهرهایی که در این روزها طعمه سیل شدهاند تقریباً بدون استثناء یا دچار کم آبی و بحران بیآبیاند یا در لیست سال بعد شهرهای بحرانزده قرار دارند.
مشکل گرد و خاک و بلای شنهای روان که با همکاری کشورهای منطقه تقریباً مهار شده بود، با روی کار آمدن رژیم خمینی و افتادن بختک ”جنگ “ روی منطقه و گسستن پیوندهای همسایگی، دوباره سر بلند کرد و در ابعادی به مراتب گستردهتر از هر وقت دیگر، گریبان مردممان را گرفت.
آتشسوزی ساختمان پلاسکو نشان داد که در برابر سوانح سادهٴ شهری هم مردم ما تقریباً بهطور کامل بیدفاعاند، چه رسد به سوانحی مانند زلزله یا سونامی در شهرها و مناطق ساحلی که باید پیشاپیش فاتحة همه چیز را خواند!
هوای آلوده شهرهای صنعتی یکی دیگر از همین بلاهاست که در کشور ثروتمندی مانند ایران با کارگذاری فیلترهای ویژه دودکشهای صنایع بهراحتی قابل حل و فصل است اما الآن در شهرهایی مانند تهران و اراک و مانند آنها کار به افزایش مبتلایان سرطان کشیده و فریاد رسی هم نیست.
مشکل آب آشامیدنی و برق یک طرف، معضل نبود خدمات شهری و بهداشت و آموزش همگانی از طرف دیگر و بیکاری، گرانی و نبود آزادیها و امنیت اجتماعی در حاکمیت ملوک الطوایفی امام جمعههای بیسواد و قرونوسطایی از همه سو، همگی دست به دست هم داده و ملتی را در چنبرهٴ خود گرفتار کردهاند در حالیکه با آنچه که در تمامی 34سال اخیر، خرج جنگ در عراق و سوریه و یمن و لبنان و... شده
یا خرج پروژههای ضدمیهنی مانند ”پروژه اتمی“ آخوندها شده
یا خرج پروژههای موشکی یا صدور تروریست به کشورهای مختلف جهان شده
یا خرج ساخت و پاخت با کشورهای دیگر و خریدن یک رأی آنها در فلان جلسه سازمان ملل شده
یا... . آری با تمامی سرمایههایی که خرج این سیاستهای ضد ملی و میهن برباد ده آخوندها شده، میشد از ایران بهشتی ساخت که مردم تمامی کشورهای دیگر، پشت در سفارتخانههای ایران برای گرفتن ویزا صف بکشند، اما مصیبتا که اینک نزدیک به 6 میلیون ایرانی آوارهٴ کشورهای دیگر شدهاند و به این عدد روز به روز افزوده هم میشود! و آنان که ماندهاند در غوغای فجایع فوقالذکر غرق بحران شدهاند.
راستی آیا حالا کسی ابهامی دارد که در برابر این رژیم و سیاستهای ضدمردمیاش باید با چنگ و ناخن و دندان ایستاد و مقاومت کرد؟
آیا حقیقتاً کسی ابهام دارد که چرا نباید ماشین جنگی رژیم و دستگاه سرکوبگرش در هم شکسته شود؟!
آیا واقعاً کسی ابهام دارد که باید دم و دستگاه نظام آخوندها را در هم کوبید و زیر و زبر کرد؟!
نظامی که حتی نفرات باندهای درونی خودش را هم برنمیتابد.
نفرات بنیانگذار خودش را به جرم کمترین اختلافنظر در چگونگی پیشبرد سرکوب! بیآبرو و خانهنشین میکند!
نظامی که روز به روز دایرهٴ خودیهایش را تنگتر و تنگتر میکند و دیرگاهیست که تنها متکی به یک باند دو سه هزار نفره و یک دستگاه سرکوبگر مسلح به اسم سپاه و بسیج است و چنانچه فقط یک روز تیغ سرکوب را از بالای سر مردم بر دارد، طومار حیاتش در هم پیچیده خواهد شد.
بیشک همانطور که حال و هوای این روزهای ایران تاکنون بیسابقه بوده و خبر از ورود به دوران جدیدی از حیات دیکتاتوری آخوندی میدهد، همانطور هم خبر از روزهای خوش آینده و پیروزیهای هرچه بیشتر مردم در مقابله با فاشیسم مذهبی حاکم میدهد. روزی که از پس خیزشهای این روزها سر بر میآورد.
در فلان شهر ”سد خاکی“ میشکند و زندگی مردم را آب میبرد، در جای دیگر آبهای سطحی ناشی از بارندگی به علت نابودی ”زه کشی“ های طبیعی و مصنوعی و رسیدگی نکردن سالیان به آنها، شهرها و روستاها را به ورطهٴ خود کشیده و انبوهی زیان جانی و مالی بار میآورد و در عینحال همهٴ شهرهایی که در این روزها طعمه سیل شدهاند تقریباً بدون استثناء یا دچار کم آبی و بحران بیآبیاند یا در لیست سال بعد شهرهای بحرانزده قرار دارند.
مشکل گرد و خاک و بلای شنهای روان که با همکاری کشورهای منطقه تقریباً مهار شده بود، با روی کار آمدن رژیم خمینی و افتادن بختک ”جنگ “ روی منطقه و گسستن پیوندهای همسایگی، دوباره سر بلند کرد و در ابعادی به مراتب گستردهتر از هر وقت دیگر، گریبان مردممان را گرفت.
آتشسوزی ساختمان پلاسکو نشان داد که در برابر سوانح سادهٴ شهری هم مردم ما تقریباً بهطور کامل بیدفاعاند، چه رسد به سوانحی مانند زلزله یا سونامی در شهرها و مناطق ساحلی که باید پیشاپیش فاتحة همه چیز را خواند!
هوای آلوده شهرهای صنعتی یکی دیگر از همین بلاهاست که در کشور ثروتمندی مانند ایران با کارگذاری فیلترهای ویژه دودکشهای صنایع بهراحتی قابل حل و فصل است اما الآن در شهرهایی مانند تهران و اراک و مانند آنها کار به افزایش مبتلایان سرطان کشیده و فریاد رسی هم نیست.
مشکل آب آشامیدنی و برق یک طرف، معضل نبود خدمات شهری و بهداشت و آموزش همگانی از طرف دیگر و بیکاری، گرانی و نبود آزادیها و امنیت اجتماعی در حاکمیت ملوک الطوایفی امام جمعههای بیسواد و قرونوسطایی از همه سو، همگی دست به دست هم داده و ملتی را در چنبرهٴ خود گرفتار کردهاند در حالیکه با آنچه که در تمامی 34سال اخیر، خرج جنگ در عراق و سوریه و یمن و لبنان و... شده
یا خرج پروژههای ضدمیهنی مانند ”پروژه اتمی“ آخوندها شده
یا خرج پروژههای موشکی یا صدور تروریست به کشورهای مختلف جهان شده
یا خرج ساخت و پاخت با کشورهای دیگر و خریدن یک رأی آنها در فلان جلسه سازمان ملل شده
یا... . آری با تمامی سرمایههایی که خرج این سیاستهای ضد ملی و میهن برباد ده آخوندها شده، میشد از ایران بهشتی ساخت که مردم تمامی کشورهای دیگر، پشت در سفارتخانههای ایران برای گرفتن ویزا صف بکشند، اما مصیبتا که اینک نزدیک به 6 میلیون ایرانی آوارهٴ کشورهای دیگر شدهاند و به این عدد روز به روز افزوده هم میشود! و آنان که ماندهاند در غوغای فجایع فوقالذکر غرق بحران شدهاند.
راستی آیا حالا کسی ابهامی دارد که در برابر این رژیم و سیاستهای ضدمردمیاش باید با چنگ و ناخن و دندان ایستاد و مقاومت کرد؟
آیا حقیقتاً کسی ابهام دارد که چرا نباید ماشین جنگی رژیم و دستگاه سرکوبگرش در هم شکسته شود؟!
آیا واقعاً کسی ابهام دارد که باید دم و دستگاه نظام آخوندها را در هم کوبید و زیر و زبر کرد؟!
نظامی که حتی نفرات باندهای درونی خودش را هم برنمیتابد.
نفرات بنیانگذار خودش را به جرم کمترین اختلافنظر در چگونگی پیشبرد سرکوب! بیآبرو و خانهنشین میکند!
نظامی که روز به روز دایرهٴ خودیهایش را تنگتر و تنگتر میکند و دیرگاهیست که تنها متکی به یک باند دو سه هزار نفره و یک دستگاه سرکوبگر مسلح به اسم سپاه و بسیج است و چنانچه فقط یک روز تیغ سرکوب را از بالای سر مردم بر دارد، طومار حیاتش در هم پیچیده خواهد شد.
بیشک همانطور که حال و هوای این روزهای ایران تاکنون بیسابقه بوده و خبر از ورود به دوران جدیدی از حیات دیکتاتوری آخوندی میدهد، همانطور هم خبر از روزهای خوش آینده و پیروزیهای هرچه بیشتر مردم در مقابله با فاشیسم مذهبی حاکم میدهد. روزی که از پس خیزشهای این روزها سر بر میآورد.