۴۳ سال از روزی میگذرد که خون سمبل زن انقلابی مجاهد خلق، اشرف رجوی و سردار موسی خیابانی به همراه یاران پاکبازشان برفها را ارغوانی کرد. این حماسه شگرف در فرهنگ و ادبیات سازمان مجاهدین خلق ایران به «عاشورای ۱۹بهمن ۶۰» معروف است.
دلیل این نامگذاری چیست؟
قرار گرفتن بر سر یک دوراهی سرنوشتساز
برای پاسخ به این سؤال و روشن شدن ابعاد درخشان این حماسه، ضروری است که به روزهای توفانی و سرنوشتساز در اواخر سال ۱۳۵۹ و بهویژه سال ۱۳۶۰ بازگردیم؛ یک بازه زمانی که در آن خمینی تصمیم گرفت مجاهدین را از سر راه بردارد. او دو راه بیشتر برای آنان باقی نگذاشته بود: یا تسلیم شوند و ندامت کنند، یا آماده زندان، شکنجه، تیرباران و کشتار همه کادرها، اعضا و حتی هواداران و بدنه اجتماعی خود باشند. این همان دوراهی است که حسینبنعلی در سلطنت یزید با آن مواجه شد؛ انتخاب بین ذلت و شرافت. سرور شهیدان با سر بلندی از تندادن به ذلت بیزاری جست و در طول تاریخ به اسطورهٔ فناناپذیر مقاومت و آزادگی تبدیل گشت. بهعبارت گویاتر واضع یک استراتژی انقلابی و الهامبخش شد.
اقتدای مجاهدین به سرور شهیدان
مسعود رجوی درباره این تصمیم خطیر و تاریخی میگوید: «تا آنجا که بهما مربوط بود، هرگز خواهان قهر و درگیری نبودیم، اما وقتی خمینی روزنامهها را بست، احزاب را تعطیل کرد و سرکوبی بیرحمانه را آغاز کرد، دیگر هیچ راهی برای ما باقی نماند. در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، خمینی ما را در برابر یک انتخاب بزرگ قرار داد: یا ننگ تسلیم و ذلت، یا شرف مقاومت و ایستادگی. و خوشبختانه شرفمان را حفظ کردیم».
این انتخاب بیچشمداشت و آرمانی، بهای سنگینی برای سازمان مجاهدین به همراه داشت، ولی انتخاب باعث شد که مجاهدین همچنان بهعنوان یک نیروی مستقل و شرافتمند باقی بمانند و در سمت چپ بردار تحولات سیاسی - اجتماعی قرار گیرند و آینده را از آن خود کنند. این گزینش فدای حداکثر در بزنگاههای تاریخی، همواره موتور محرک آنان بوده است.
عاشورای مجاهدین
در ۱۹ بهمن ۶۰، مجاهدین وارد یک مرحلهٔ دیگر از مقاومت شدند؛ آزمون فدا از نقطه رهبری. بسیار جریانهای سیاسی، احزاب و سازمانها، هنگامی که در معرض آزمایشی اینچنین قرار میگیرند، جوهر و درونمایه آنها محک میخورد. مسعود رجوی، این آزمایش را پس نزد، از آن استقبال کرد و خود پیشگام فدای قهرمانانه شد: روز ۱۹ بهمن ۶۰، وقتی پیکر خونآلود اشرف رجوی و چهره مصمم موسی خیابانی از تلویزیون حکومتی پخش شد، مردم ایران معنی «عاشورای مجاهدین» را بهطور ملموس درک کردند. مجاهدینی که در آن برهه و در دیگر آزمایشهای خطیر به آرمانهای مسعود رجوی وفادار ماندند، پای در راهی گذاشتند که تداوم، بالندگی و ایستادگی آنها تضمین پیدا کرد.
این قسمت از سخنرانی مسعود رجوی در ۳۰خرداد ۱۳۶۴، بهخوبی ضرورت و راز فدای بیچشمداشت در سرفصلهای تاریخی را بیان میکند:
«جنگ با خمینی جنگی تمام عیار بود نه فقط از نظر نظامی بلکه قبل از هر چیز جنگ ایدئولوژیک. داستان آغشته به خون نسلی است که دائماً بایستی بپردازد دائماً بایستی فدا کند پیوسته باید از عزیزانش دل بکند و پیوسته درس صبر و مقاومت بیاموزد. پیوسته بایستی پای حرفهایش بخوابد تا انتهای مسیر برود داستان یگانگی یکتایی و یکتا پرستی است. تا رسیدیم به روز موسی و اشرف روز ذبح عظیم فدای بزرگ، اما اما چه باک برای این نسل چه باک به قول قرآن: مثل آنهایی که در راه خدا انفاق میکنند داراییها و سرمایههایشان را مثل دانهای است که در خاک کشته باشید از یک دانه هفت خوشه و در هرخوشه صد دانه و اگر خدا بخواهد در مواردی باز هم افزوده تر و مضاعف خواهد کرد چرا که خدا فزونی بخش و گسترش دهنده است و داناست».
راز بقا و تکامل فردی و اجتماعی
کاربرد میتولوژی «عاشورا» برای این حماسه بهمعنای استقبال از مرگ نیست. اگر مجاهدین تا نفر آخر دست رد بر سینه ذلت و تندادن به وضع موجود نزده و بهشهادت انقلابی تا نفر آخر، پاسخ مثبت نمیدادند، از آنها هیچ چیز که شایان روسپیدی، افتخار و تحسین باشد، باقی نمیماند. انتخاب فدای بیچشمداشت نه فقط در اینجا بلکه در سرفصلهای مهم، منش آنها بوده است.
مریم رجوی در نجوا با سرور شهیدان میگوید:
«ای پیامبر جاودان آزادی!
مجاهدین به راهی سر نهادهاند که تو پیشوای آنی. وقتی که آغاز کردند نام تو بر زبانشان بود. هر بار که به خاک افتادند، نام تو آخرین کلامشان بود و خون تو بود که از پیکرهایشان جاری شد.
بنیانگذار ما در شب ۴ خرداد به تو لبیک گفت که فریاد میکشید حاضر و آمادهایم و کلام سرخ تو را زینت وصیتنامهاش کرد و مسعود رجوی که ”راز وجود آگاه و آزاد انسانی“ و ”راز بقا و تکامل فردی و اجتماعی نوع انسان“ را در عاشورای تو یافت، یک مقاومت پرشکوه و پایداری یک نسل جانفشان را در برابر هیولای استبداد دینی بنیان گذاشت.
۳۰خرداد چکیده راه و رسم تو بود که در برابر خمینی قدبرافراشت.
۱۹بهمن و شهادت اشرف و موسی جلوهای از عاشورای تو و پیروی از مشی تو بود که ”اگر دین محمد جز با کشتن من استوار و پابرجا نمیشود، پس ای شمشیرها بگیریدم!“
فروغ جاویدان، از ناماش تا نبردهای فداکارانهاش پرتوی از حماسه جاودان تو بود. ایستادگی مجاهدان سرموضع در قتلعام ۶۷ وفای به تو و ایستادگی بر سر آرمان تو بود و مجاهدان قتلعام شده در اشرف و رود خون شهدای مجاهدین در لیبرتی، خونی است که همچنان از پیکر تو جاری است.
وفاداری نسل در نسل مجاهدین به عهد و پیمانشان برای آزادی ایران، و سوگند آنها به راه و رسم تو، الهامگرفته از سردار سوگندها، سوگند مجسم وفا و ایمان، حضرت عباس، سپهسالار تو در روز عاشوراست.
آری مجاهدین صدای هل من ناصر تو را شنیدند و برخاستند».
(بخشی از سخنرانی مریم رجوی، در عاشورای حسینی. ۱۷مرداد ۱۴۰۱)
از اشرف تا اشرف و هزار اشرف
تداول ایام، نام قهرمانانی چون موسی خیابانی، اشرف رجوی، آذر رضایی، محمد مقدم، مهشید فرزانهسا، عباسعلی جابرزاده، ثریا سنماری، تهمینه رحیمنژاد، طه میرصادقی، فاطمه نجاریان، شاهرخ شمیم، ناهید رأفتی، حسن مهدوی، محمد معینی، کاظم مرتضوی، خسرو رحیمی، مهناز کلانتری، حسن پورقاضی، سعید سعیدپور و حسین بخشافر را در حافظه تاریخی مردم ایران زنده نگه داشته است.
این قهرمانان با خون خود الگویی از فداکاری بیپایان برای آزادی خلق ایران ترسیم کردند.
آری، ۱۹بهمن ۶۰ دیگر تنها یک یادواره یا برشی از تاریخ نیست، یک استراتژی است؛ استراتژی برشوریدن بر ظلم مسلط زمانه و به هیچ انگاشتن عده و عده دشمن و قیام کردن به وظیفه انقلابی با بذل خود و عزیزترین یاران. این روز به یک سمبل بزرگ تبدیل شده است، سمبلی از عشق به آزادی، از مقاومت در برابر ظلم، و از فدای جان برای آرمانهای عالی. نه تنها مجاهدین خلق ایران، نه فقط برای کانونهای شورشی و جوانان قیامآفرین و نه فقط برای زندانیان سیاسی زیر اعدام بلکه برای تمامی مردم ایران و آزادیخواهان جهان تکاندهنده و الهامانگیز است.
اینچنین است که «اشرف» در «اشرف» و سپس در «هزار اشرف» آتشین امتداد یافت؛ و میرود تا پیروزی را محقق کند.