آزادی بیان و نقش آن در جنبش آزادیخواهی
از شاخصهای یک جامعه آزاد و دموکراتیک آن است که آحاد آن از بیان عقاید و باور داشتهای خود بیمی نداشته باشند. به عبارت بهتر، بهگونهیی مؤثر بتوانند در ساختار سیاسی و اتخاذ کلان سیاستها نقش ایفا کنند. چنین چیزی امکان نخواهد داشت مگر اینکه در یک دولت دموکراتیک، رسانهها از انحصار دولت آزاد باشند و خواستهای تودهٔ مردم را منعکس نمایند.
ضروری است که یادآوری کنیم، اعتصاب مطبوعات و رادیو و تلویزیون در سال۵۷ و سر تافتن کارکنان آن از تمکین به استبداد شاهنشاهی، نقش سزاوار در به زانو درآوردن شاه داشت. پخش یک فیلم ۷ و نیم دقیقهای از کشتار دانشجویان و دانشآموزان در روز ۱۳آبان۵۷ از شبکهٔ سراسری تلویزیون، باعث برانگیختگی و خشم مردم ایران شد. اگر چه دستگاه سانسور سلطنتی دست به دستگیری رپرتاژ کنندگان و پدیدآورندگان آن فیلم کوتاه خبری زد ولی تجربه شد که وقتی رسانه در خدمت انقلاب و مردم انقلاب کرده باشد، از چه قدرت مهیبی برخوردار خواهد بود.
تکصدایی و انحصار در استبداد دینی
استبداد دینی که این تجربه سقوط شاه را در اختیار داشت، از اوان به قدرت رسیدن، تلاش گستردهیی به خرج داد تا قلمهای ناموافق و ناهمساز با انحصارطلبی و سانسور را بشکند، صداهای مخالف را در گلو خفه کند و رسانهها را به خدمت خود درآورد. از این رو رسانههایی که تن به اختناق و سانسور او ندادند، ممنوع شده یا برای تداوم حیات خود، به چاپ و انتشار زیرزمینی روی آوردند.
برای سالیان نظام ولایت فقیه توانست از مزیت تک صدایی و انحصار برای گستراندن اختناق استفاده کند ولی با ظهور ماهواره و سپس اینترنت و گوشی همراه و بهدنبال آن شبکههای اجتماعی، این تکصدایی ابتدا سوراخ شد، بعد ترک برداشت و اکنون در حال فرو ریختن است. پخش صدای مقاومت ایران از طریق ماهواره در میهن اسیر، در دسترس قرار گرفتن صفحات دیجیتال حاوی دادههای مغایر با دادههای حکومتی و نیز انتقال اخبار و پیامهای مقاومت از طریق شبکههای اجتماعی به میان مردم، مرز سانسور آخوندی را درنوردید.
ناتوانی حکومت در برابر سانسورناپذیری رسانههای اینترنتی
حکومت در برابر تکنولوژی جدید و انتشار میلیونی رسانههای مستقل و نوظهور، هیچ غلطی نمیتواند بکند. آخرین سلاح او فیلترینگ بود که طبق اعتراف خودشان نه تنها مانع دسترسی مردم نشده بلکه میزان دسترسی به سایتها و شبکههای ممنوع را افزایش داده است.
روزنامهٔ حکومتی شرق ۲۱بهمن۹۹ عجز حکومت را با این زبان ترسیم کرده است:
«کار برای صاحبان قدرت سخت شده است. آنها اصلاً از این فضا خوششان نمیآید. من هم بودم، خوشم نمیآمد. صدها سال متکلم وحده باشی و هر رسانهیی از کتاب گرفته تا روزنامه و بعد رادیو و سینما و تلویزیون، فقط میتوانست مجیز بگوید و خلایق را به اطاعت ترغیب کند، حال فضایی آمده که از گزند قدرت تا حدی در امان است و هروقت، پیام دلخواه خود را میگذارد، رشتهها را پنبه میکند و شما را دچار چالش مزمن میکند؛ چنین کابوسی اصلاً قابلتحمل نیست».
فضای مجازی آینهٔ ابراز نفرت عمومی از استبداد
مشکل حکومت اکنون فقط این نیست که هر کس میتواند در فضای مجازی رسانهٔ خودش را داشته باشد و رشتههای پروپاگاندای دولتی را در کسری از ثانیه پنبه نماید. برای نظام ولایت فقیه مشکل بنیادینتر از این است. اکنون به اعتراف شرق، نفرت عمومی از حکومت دچار رشد مهارناپذیر است. با تأثیرپذیری از این نفرت عمومی اکنون فضای مجازی به آینهای برای انعکاس آن تبدیل شده است.
«اینک در ایران، نارضایتی از هر چیز، وجه غالب فضای مجازی بهشمار میرود و شاید کشور را خدای ناکرده با خطر رشد مهارناپذیر نفرت عمومی مواجه کند. مردم ما بهخاطر فشارها، ناکامیها، تحریمها و تنگناهای فرساینده، تحت تأثیر هر پیام نارضایتی قرار میگیرند و فضای مجازی به ماشین تولید نارضایتی بدل شده است» (همان منبع).
شرایط عینی و ذهنی انقلاب
باز مشکل حکومت فقط این نیست. مشکل در اینجاست که فضای مجازی انباشته از صداهای ناراضی میتواند باعث همبستگی، همذات پنداری و همصدایی ناراضیان شود. نارضایتی وقتی در خودآگاهی ضرب میشود و طنین میافکند، میتواند سوختبار انقلاب را فراهم کند. این همان جمع شدن شرایط عینی و ذهنی انقلاب و تأثیر آنها بر روی یکدیگر است. طی ۴۲سال استیلای آخوندها در ایران، خشم و کینهها روی هم انباشته شده و سوختبار انقلاب را فراهم کرده است.
«کولهباری از نفرت طی سالیان دراز فراهم آمده... اکنون فضای مجازی و امکان ارتباط وسیع مخاطبان با یکدیگر، مخاطرات تولید نارضایتی را صدچندان کرده است. در پرتو فضای مجازی، نفرت و اعتراض متکثر، میتواند وحدت به خودش بگیرد» (همان).
توجه داشته باشیم که به اعتراف روزنامهٔ شرق، شاه رسانهها را بهطور دربست در اختیار داشت ولی نظام خامنهای نمیتواند چنین انحصاری را در مختصات جدید جامعه اعمال کند. اپوزیسیون اصیل نظام سلطنتی در زندان بود، امروز از یک آلترناتیو قدرتمند و یک ارتش آزادیبخش، با کانونهای شورشی متعدد در ایران برخوردار است.
آیا همه چیز برای یک انقلاب فراگیر آماده نیست؟