این روزها همراه با شعلهورتر شدن آتش قیام، گاه با بمبهای خبری مشکوکی روبهرو میشویم که با سرعتی شگفتانگیز تمرکز مردم بهویژه جوانان را برای ساعتها یا حتی چند روز از تضاد اصلی یعنی مسأله سرنگونی رژیم منحرف میکند.
سیلی از پستها و کامنتهای مسلسلوار، بگومگوهای داغ و پایانناپذیر:
موضعگیری از پاسدار رنجبران و...
و پس از تمام اینگونه موضعگیریها و اظهارنظرها، نوبت میرسد به نظریهپردازان نظام که حکم نهایی و نتیجهگیری از عملیات مجازی را تئوریزه کرده و پایان یک رند از بازی را اعلام کنند، مانند این:
!جمعبندی از حجاریان
نگاهی به پشتپرده
رژیم در شرایطی قرار دارد که حتی یک ساعت جایگزین کردن شعار «بجنگ تا بجنگیم» با شعارهای انحرافی، یا هر شعار دیگری را، غنیمت میداند.
از همین رو است که ناگهان درست در شرایطی که در داخل با بحران جدی «قیام» مردم و بحران «آب» و بحران «ارز» روبهروست و در خارج کشور و عرصه بینالمللی نیز با «بحران دیپلومات-تروریست دستگیرشده»اش در آلمان روبهروست.
و در حالیکه تمامی این وقایع در صدر خبرهای ایران و جهان قرار دارند، خامنهای خیلی ناگهانی و با یک خبر ساده یا فرضا با پخش بازجوییهای یک دختر نوجوان گریان در تلویزیون، تمام فضای مجازی را برای ساعتهای متمادی مصادره میکند تا آن خبرهای اصلی را محو کند!
این را البته باید به حساب شگردهای نخنما شده رژیم فریبکاری گذاشت که بنیانگذارش با صفت «دجال» شناخته شده است.
حرکت خامنهای و دستگاههای اطلاعاتیاش در داستان بالا، یکی از جلوههای بسیار لو رفته جنگ روانی و عملیات فریب است که رژیم ناگزیر است در شرایط کنونی بهعنوان مکمل سیاست سرکوب و مشت آهنین برای مقابله با قیام و جوانان بپاخاسته هر روز آن را در شکلهای مختلف بکار بگیرد.
در شرایط وجود بحرانهای حاد اقتصادی و اجتماعی که رژیم هیچ راهحلی برای آنها ندارد و در شرایط پیشروی قیام که سلطه حکومت آخوندی هر روز در شهری و یا توسط قشر و طبقهیی به چالش کشیده میشود، چنگ زدن رژیم آخوندی به اینگونه شگردهای فریبکارانه همواره یک نتیجه ثابت دارد. این نتیجه ثابت افزایش خشم و نفرت عمومی از رژیمی است که دستگاههای اطلاعاتی و تبلیغاتیش دست به چنین شگردهای سخیف و البته بیرحمانهیی برای سرکوب مردم بپاخاسته میزنند. از آنجایی که اینگونه ترفندها، تاکتیکی متناظر برای مقابله با این درجه از شدت بحران انقلابی در جامعه نیست و نسبت به پیشروی قیام راهکاری عقبمانده محسوب میشود، از همین رو است که عمر اینگونه شگردها بسیار کوتاه است و بلافاصله در مواجه با وضعیت انقلابی جامعه و هوشیاری جوانان آگاه و مبارز و هموطنان بپاخاسته به ضد خودشان تبدیل میشوند. از همین روست که میبینیم صنعت نمایش اعترافات تلویزیونی هنوز پخشش از سیمای آخوندی تمام نشده است به موجی از نفرت و انزجار از رژیم آخوندی و شگردهای سخیف تبلیغاتیش در سطح جامعه منجر میشود.
با این وجود نیاز رژیم آخوندی به استفاده از این شگردها در موقعیت انقلابی کنونی دارای نکاتی است که به جاست در این مرحله از قیام مورد توجه جوانان و عناصر دخیل در قیام قرار بگیرد. توجه به این مبانی قیامآفرینان را در شعلهور کردن آتش قیام در هر کوی و برزن توانمندتر میکند.
نیاز رژیم آخوندی به جنگ روانی و عملیات فریب از سر استیصال
جنگ هم مثل هر «فن» یا «حرفه» دیگری، در محتوای خود، یک «هنر» است! و مانند هر فن یا حرفه دیگر، دارای تعاریف، سازوکارها و روشهای کاربرد و حساسیتهای ویژه خود میباشد که باید آنها را آموخت و با انواع آنها آشنا شد تا بتوان با بهکار بستن آنها، با دشمن یا رقیب، در تمامی عرصهها از جمله عرصه جنگ روانی و عملیات فریب، پیکار کرد.
این امر هنگامی اهمیتش بیشتر احساس میگردد که به یاد آوریم در دورانی زندگی میکنیم که با خارج شدن انحصار انتشار اطلاعات از دست چند رسانه خاص، جهان با انفجار اطلاعات روبهرو شده است. حقیقتی که در عین مثبت بودن، حساسیتهای ویژه خود را نیز دارد.
اینک اگر چه دیگر انحصار اطلاعات وجود ندارد اما در عوض امکان پخش اخبار دروغ و نیمهدروغ برای هر کسی فراهم است!
امروزه هر کسی با اندک دانشی میتواند با راهاندازی یک وبسایت یا یک حساب در یکی از شبکههای اجتماعی، به «پردازش» و انتشار اطلاعات اقدام کند، جدای از اینکه اخبار و اطلاعاتش چه اندازه درست باشد یا غلط!
به همین علت باید برای مقابله با جنگ روانی و عملیات فریب، به «زره» خاص خود مسلح شد. زره ضدفریب، ضددروغ و ضدتخریب روان!
تعریف «جنگ»
جنگ به مجموعه کارهای سازمانیافتهیی گفته میشود که: برای برتری یافتن به حریف، با استفاده از «زور» و «سلاح» بهمنظور تسلط بر مکان معین و اشخاص ساکن در آن مکان، برخلاف میل خودشان انجام میگردد. این عمل اساساً با خونریزی و قتل و کشتار همراه است.
انواع جنگ
جنگ اساساً یک پدیده «فیزیکی» برای قتل، بازداشت یا از کار انداختن حریف است. اما نوع دیگری از جنگ نیز وجود دارد که بدون جنگافزار و برای «تسلط بر ذهن و روان» طرف مقابل انجام میگردد. در این جنگ، حریف و کارکردش، بدون خونریزی خنثی میشود.
تعریف جنگ روانی و انواع آن
جنگ روانی اساساً بدون اسلحه و برای منفعل کردن یا به بیراهه کشاندن حریف، بهکار میرود!
گرچه هدف در جنگ فیزیکی، تسلط بر جسم حریف است؛ اما هدف در جنگ روانی، تسلط بر ذهن حریف است.
جنگ روانی همیشه بخشی از جنگ فیزیکی است و برای آسان کردن جنگ فیزیکی بهکار میرود.
در جنگ روانی، تلاش میگردد نیروی حریف نه فقط از نظر جسمی بلکه از نظر روحی و روانی خسته، فرسوده و درهمشکسته شود.
چند نمونه از جنگ روانی
چنگیزخان برای تصرف شهرهایی که قلعه و باروهای مستحکم و نفوذناپذیری داشتند، پیش از استفاده از «قلعهکوب» و پرتاب گوی آتشین یا سنگهای بزرگ به سوی آنها، با منجنیقهایش «سر بریده» اسرا را به سوی شهر پرتاب میکرد! عملی که وحشت را تا اعماق جان مدافعان رسوخ میداد و تمایل به فرار را در آنها تقویت میکرد.
در جنگهای اسپانیا نیروهای کمکی هیتلر، با ویران کردن کامل شهر گرنیکا به جمهوریخواهان نشان دادند که آماده نابود کردن تمامی شهرهای مقاوم با تمامی ساکنانشان هستند. فاجعه بمباران گرنیکا بعداً سوژه تابلوی معروف پابلو پیکاسو با همین عنوان شد. نیروهای نازی بعدها در جنگ جهانی دوم بهوفور از این تاکتیک استفاده کردند و بسیاری شهرها را پیش از حمله از سکنه تهی و پشت جبهه حریفش را از وی سلب کردند!
تابلوی گرنیکا اثر پابلو پیکاسو در یادبود فاجعه بمباران گرنیکا
جنگ روانی میتواند گاه با شکنجه سفید(بدون خونریزی) همراه شود:
در محاصره قرارگاه اشرف، علی خامنهای ۶۷۷روز با بیش از ۳۰۰بلندگو و پخش ۲۴ساعته مارش و صداهای گوشخراش و هتاکی مستمر تلاش کرد روح و روان اشرفیها را فرسوده کرده و اراده آنها را درهمبشکند که البته شکست سختی خورد.
جنگ روانی علیه اشرف با بیش از ۳۰۰بلندگو به مدت ۶۷۷روز – بلندگوهای شماره ۱۸۱ تا ۲۴۰
برای اطلاع بیشتر از تاکتیکهای جنگ روانی رژیم آخوندی علیه مجاهدین به پیوندهای زیر مراجعه کنید:
تاکتیکهای جنگ روانی وزارت اطلاعات (قسمت اول)
تاکتیکهای جنگ روانی وزارت اطلاعات (قسمت دوم)
فصل دوازدهم از کتاب «خیانت به سوگند بقراط» با عنوان: بیمارستان عراق جدید صف مقدم شکنجه روانی ساکنان اشرف
پیچیدگی جنگ روانی
با شناخته شدن ماهیت و هدف جنگهای روانی، پدافند آنها نیز کشف شد و فرماندهان توانستند نیروهای خود را در برابر این قبیل جنگها آبدیده کنند. از همینجا بود که نوع دیگری از جنگ روانی بهکار گرفته شد:
«جنگی برای تسلط بر ذهن حریف بدون آن که حریف متوجه شود»!
این، جنگی بسیار پیچیده و برای فریب و انحراف افکار حریف است.
در چنین جنگی، نیرو یا عنصر مهاجم، اراده خود را به حریف تحمیل میکند، بدون آن که حریف متوجه حمله و درک عنصر مهاجم شود!
در این جنگ قبل از هر چیز، هدف، تاثیر بر نظرات، احساسات، مواضع و رفتار طرف مقابل است.
این هدف، با استفاده برنامهریزی شده از تبلیغات و «داده»هایی برآورده می گردد تا حریف را به مختصات مطلوب دشمنش بکشاند! یا حداقل، وی را از مختصات مطلوب خودش منحرف کرده یا دچار تردید و کندکردن پیشروی کند!
عملیات فریب
در هر دو نوع جنگ(فیزیکی و روانی)، استفاده از عملیات فریب، یکی از تاکتیکهای رایج میباشد.
در عملیات فریب، طرفین تلاش میکنند حریف خود را با «داده»های اشتباه یا جعلی دچار اشتباه کنند تا وی:
یا عملیاتش را از ترس رودررویی با نیرویی بزرگتر از خود متوقف کند.
یا با «داده»های غلط، وارد معابر ناشناخته یا معابر نامربوط شده، انرژیاش تلف شده و به بیراهه کشیده شود.
یا حتی به سردرگمی و تسلیم وادار گردد!
یکی از رایجترین شیوههای این نوع جنگ، استفاده از رسانههای جمعی و سوژههایی است که روی احساسات مردم، تاثیر مستقیم و جدی دارد.
جنگ روانی، عملیات فریب و ضرورت مقابله علمی با آن
از آنجا که «جنگ» یک فن یا پیشه یا حرفه است در نتیجه مانند هر «فن» دیگری «دانش و روش»های خاص خود را دارد.
جنگ روانی و عملیات فریب نیز بهعنوان اجزای «جنگ»، مشمول همین تعریف میشوند.
برخی مانند «سون تزو»، فرمانده چینی و همدوره «کنفوسیوس» اندیشمند نامدار چینی، معتقدند «جنگ» یک «هنر» است. هنری که باید آن را آموخت تا بتوان آن را درست بهکار برد یا با آن درست مقابله کرد.
«سان تزو» در سده ششم پیش از میلاد مسیح میزیست. ظاهراً اولین کتابی که درباره «هنرجنگ» نوشته شده، به قلم او باشد. کتابی که هم اینک نیز در آکادمیهای جنگ کشورهای مختلف تدریس میگردد.
یکی از نسخههای قدیمی کتاب «هنر جنگ» نوشته سون تزو نویسنده چینی در سده ششم پیش از میلاد
این نکته از آنرو یادآوری شد تا تأکیدی باشد بر ضرورت برخورد «علمی» با «جنگ» و «مبارزه» و «مبارزه اجتماعی» و مسایل مربوط به آن.
آموزشی از مسعود رجوی
علمی بودن مبارزه را مسعود رجوی نیز در سلسله آموزشهای «استراتژی قیام و سرنگونی» در دیماه سال ۸۸ بهروشنی توضیح داده است:
اولین آموزش ما در سازمان مجاهدین، مقالهیی بود تحت عنوان«مبارزه چیست»؟
پاسخ این بود که: مبارزه قبل از هر چیز یک علم است.
دانش تغییر سیاسی و اجتماعی است.
باید آن را با قانونمندیهایش آموخت وگرنه اظهارنظر کردن بیحساب و کتاب و موضعگیری دیمی یا عکسالعملی راه به جایی نمیبرد.
مانند علم طب که البته هر کس میتواند در مورد هر بیماری و عارضهیی اظهارنظر کند، میتواند دارو و درمانی تجویز کند، اما طبیب عمومی باید پس از دوره ابتدایی و متوسطه، ۷سال پزشکی بخواند، طبیب متخصص، بسته به نوع تخصص، چند سال هم اضافه نیاز دارد. بعد تازه نوبت تجربهاندوزی عملی است... هر چند که بهعمد، سادهسازی و مقایسه میکنم اما میخواهم بگویم که مبارزه هم مثل علم پزشکی، نفرات حرفهیی و سازمانهای تخصصی خود را میخواهد.(کتاب استراتژی قیام و سرنگونی - مسعود رجوی ص ۲۸۷)
برای دسترسی به دوره کامل «استراتژی قیام و سرنگونی، سلسله آموزش برای نسل جوان در داخل کشور – مسعود رجوی ۱۳۸۸» اینجا را کلیک کنید.
متن بالا از قسمت دهم این سلسله آموزشها نقل شده است.
نتیجهگیری و راهکار نهایی
مسعود رجوی، برای ره گم نکردن در مسیر پرپیچ و خم مبارزه، میآموزد که در این راه؛
اولا باید علم مبارزه را آموخت.
ثانیا برای گم نشدن(هنگام مواجهه با تضادهای گوناگون) پیوسته بر تضاد اصلی پای فشرد.
و از افتادن به ورطه تضادهای دیگر خودداری کرد.
تضاد اصلی در این دوران، تضاد بین تمامی مردم ایران از یکسو و رژیم ضدبشری ولایت فقیه با تمامی دار و دستههای درونی آن از سوی دیگر است.
این، همان اصل راهنمایی است که پایبندی به آن، مجاهدین خلق را در نزدیک به ۴۰سال مبارزه با فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران، از انحراف و درگیریهای ناخواسته مصون نگهداشته است.