بهجرأت میتوان سازمان و یا جنبشی را در تاریخ ایران یافت که توانسته باشد بیش از نیم قرن در متن تحولات سیاسی و اجتماعی ایران دوام آورده باشد. کافی است که برای یک لحظه حضور این جنبش را از صحنه سیاسی و اجتماعی ایران حذف کنیم. جنبشی دیر پا که از بنیانگذاری آن توسط محمد حنیفنژاد و سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان تا به مجاهدین حاضر در آلبانی راه پر فراز و نشیبی را طی کرده است. بذری که محمد حنیفنژاد در تیره و تارترین دوران دیکتاتوری پهلوی کاشت و در مقابل ارتجاع 1400ساله غبار از رخ دین زدود به شجره طیبهیی در این سالیان تبدیل شد که با خون بسیاری از بهترینهای ایرانزمین آبیاری شد رشد کرد و اکنون شاخ و برگهای آن را در جای جای این میهن در کسوت کانونهای شورشی میتوان دید. محمد حنیفنژاد و یارانش برای نخستین بار در تاریخ ایران یک سازمان انقلابی را بر اساس ایدئولوژی اسلام انقلابی، با نفی همه برداشتهای ارتجاعی و طبقاتی از اسلام و با خطمشی انقلابی و متکی بر انقلابیون حرفهیی و جان برکف، بنیان گذاشتند.
آنها در جمعبندی مبارزات به این نتیجه رسیدند که علت اصلی شکست مبارزات گذشته مردم ایران، فقدان یک رهبری ذیصلاح انقلابی، مجهز به علم مبارزه و دارای تئوری انقلابی و آماده برای مبارزه و عمل انقلابی بوده است. همان پرچمی که مجاهدین حاضر در آلبانی در این روزگار در بدترین شرایط سیاسی و بینالمللی بر دوش خود حمل کرده و میکنند.
اما امسال مجاهدین در آلبانی در شرایطی یاد و خاطره۴خرداد و بنیانگذاران شهیدشان را گرامی میدارند که به حق باید در مورد این سازمان گفت: و نامت سپیده دمی است که بر پیشانی آسمان میگذرد متبرک باد نام تو. باد شرطه شرایط سیاسی و بینالمللی با پایداری و ایستادگی مجاهدین و البته با خونبهای سنگین به نفع مجاهدین اکنون وزیدن گرفته است.
در آن لحظات اگر بنیانگذاران سازمان به پیروزی خلقمان با ایمان راسخ سخن میگفتند حال این ایمان به عین الیقین تبدیل شده است. آنها رفتند اما با خون خودشان سقفهای ناباوری و ناامیدی را از هم شکافتند و اکنون بر ذمه نسل ماست که طرح نو دراندازیم. طرحی عاری از طبقات عاری از ستم و بهره کشی... درخشش و شکوه تاریخی که در اسم حنیفنژاد متجلی است و بذر مجاهدین را کاشت، از همینجاست. یعنی که گروهی اندک، منهای هر گونه امکانات، یکچنین قدم تاریخی بزرگی برداشتند.
از همین روست که میتوان به فلسفه وجودی مجاهدین در آلبانی پی برد. آنها از بنیانگذاران خود آموختند که به اسارت و بندگی و تسلیم و ذلت در هیچ شرایطی تن در ندهند. برایشان تفاوت ندارد. چه در میدان تیرباران و یا بالای چوبههای دار و چه روی تختهای شکنجه چه در اشرف و چه در لیبرتی در میانه آتش و خون و حالا هم در قلب اروپا با تمامی ظواهر زندگی طلبانه و فریبنده آن. آنها پرداخت بهای سنگین آزادی را به هر قیمت از بنیانگذاران آموختهاند. به همین خاطر هیچگاه در دام پراگماتیسم نمیافتند. هیچگاه طلبکار مردمشان نبوده و نیستند. بهرغم توطئهها و دسیسههای سالیان و جادههای سنگلاخ و تندبادهای حوادث با قدمهای استوار برای پیروزی خلقشان به پیش تاختهاند و میتازند.
حال باید این سؤال را مقابل هر مخاطبی قرار داد که به راستی به جز مجاهدین در آلبانی چه کسی و یا چه کسانی اثبات کننده و هموار کننده این راه پرشکوه تاریخی است؟ باید از مدعی پرسید که به جز این مجاهدین چه کسی قیمت این مسیر را داده است؟ آیا جز مجاهدین در آلبانی نیروی دیگری هست که پرچم سرنگونی را همچنان برافراشته نگاه داشته باشد؟ و...