پاسدار سبزعلی رضایی یا همان محسن رضایی، از وقتی در مجمع تشخیص مصلحت نظام، لنگر انداخته و خلعت دبیری به تن کرده، خود را تئوریسین، فیلسوف، اقتصاددان و استاد دانشگاه میداند. بههمین خاطر هر از چند گاه حرفهای قلمبه، سلمبه میزند. او در روزهایی که نظام کرونا را به جان مردم انداخته بود و کامیون کامیون مرگ و تابوت به حاشیهٔ شهرها میبرد، در پستوی مجمع تشخیص مصلحت نظام نشسته و از دریچهٔ تنگ تصورات حوزویاش کلماتی را بر کاغذ میریخت که به گروه خون او نمیخورد. جالب است که پیشگو و غیببین هم شده بود!
«در آینده از یکسو غرب یعنی اروپا و آمریکا، ضعیف میشود و از سوی دیگر آسیا و چین قویتر از گذشته در صحنه خواهند بود. و در نتیجه، بخش اعظمی از قدرت و برتری اقتصادی از غرب به شرق منتقل میشود. ولی آیا آسیا و چین قادرند اولاً انسجامی همچون غرب در نیمه دوم قرن بیستم داشته باشند؟ و شکاف هند و چین فعال نخواهد شد؟ ثانیاً آیا میتوانند پشتوانه فلسفی و معرفتی متفاوت از اومانیسم و لیبرالیسم بهوجود آورند؟
آیا قادرند در کنار پیشرفت در هوش مصنوعی و کامپیوترهای کوانتومی و فایو جی (۵g)، معنویت از دست رفته را به جامعه بشریت برگردانند؟ آیا قادر به ایجاد یک نظام اقتصادی بینالمللی هستند؟ آیا در قرن ۲۱ شاهد شکلگیری برتری تمدن آسیایی و شرقی خواهیم بود؟ فرصتها و تهدیدات پیشاروی ملت ایران، نظام و انقلاب اسلامی ما چیست و ملت و نظام ما چه نقشی را میتوانند برعهده بگیرند؟» (خبر آنلاین. ۱۴فروردین۹۹)
او پس از این پیشگویی، با شکسته نفسی تمام! خودش را در ردیف چامسکی و کسینجر گذاشت و سر آمدتر از آنها اعلام کرد.
«متعاقب یا مقارن انتشار یادداشت تحلیلی اینجانب، چندین تحلیل راهبردی درباره نظم جدید پساکرونا مطرح شد که از جمله مهمترین آنها تحلیل جداگانه آقایان چامسکی و کسینجر با دو نگاه متفاوت بود. تحلیل کیسینجر و راهکارهای وی بسیار ناامید کننده و محافظهکارانه است» (خبرگزاری فارس. ۱۸فروردین۹۹).
پاسداری که اصلیترین کارکرد او بهعنوان «فرمانده سپاه پاسداران» در جنگ ۸ساله پتوپیچ کردن و فرستادن دانشآموزان ایرانی بر روی میدانهای مین بوده، گویا پیشینهٔ خود را فراموش کرده و بهخاطر نمیآورد که برای اغفال دانشآموزان و به جبهه کشاندن آنها از پای میز مدرسه، امام زمان قلابی بر اسب سفید مینشاند و کلید بهشت به گردن داوطلبان مرگ میانداخت. اینها را سبز وار رضایی میرقائد ممکن است از یاد برده باشد ولی حافظهٔ تاریخی مردم آن را از یاد نمیبرد.
برمیگردیم به پیشگویی چپ اندر قیچی او، قرار بود طبق این افاضات، غرب فلج شود و حکومت آخوندی از میان تمدنهای فرو ریخته سربرآورد! از فروردین تا اسفند۹۹ معلوم نیست چه اتفاقی افتاده است که او از زبانش در میرود و میگوید:
«فرصتها و تهدیدهای دههٔ پنجم انقلاب با قبل متفاوت است و شبیه دههٔ اول انقلاب است از این رو فرصتها و تهدیدها مهمی وجود دارد.
آیا با تفکر و مدیریت گذشته میتوان این دهه را مدیریت کرد؛ برای اداره دهه پنجم انقلاب نیازمند تغییر اساسی هستیم و نمیتوانیم دولتهای گذشته را در آینده تکرار کنیم» (خبرگزاری دانشجو. ۱۳اسفند۹۹).
چه شد آن فرصتچینی و فرصتربایی؟!
نشاندن حکومت پیزوری و به انتهای خط رسیدهٔ عمامهبندان ریایی به جای تمدنهای امروزین کجا و اعلام به ته دیگ خوردن کفگیر نظام کجا؟!
ببینید میگوید: «تهدیدهای دههٔ پنجم انقلاب [بخوانید استبداد دینی] شبیه دههٔ اول انقلاب است». در دههٔ اول حاکمیت، آخوندهایی مانند خمینی و خامنهای عمامهٔ خود را چسبیده بودند تا باد نبرد. مجاهدین چهارستون حاکمیت آنها را مانند امروز به لرزه انداخته بودند.
او آشکارا میگوید رژیم نیازمند «تغییرات اساسی»! است و دیگر نمیتوان دولتهای گذشته را تکرار کرد. معنی صریح و راست و حسینی اعترافات چنینی این است که بابا اگر نجنبیم کلاهمان در پس معرکه است!
یادآوری میشود که این پاسدار ـ فیلسوف نظام در یک ماه قبل نیز بوی الرحمن نظام را شنیده و گفته بود:
«اکنون در یک وضعیت تعیین سرنوشت قرار داریم که یا باید دشمن تکلیف ما را روشن کند و یا ما تکلیف او را روشن کنیم بنابراین راه سومی وجود ندارد» (تسنیم. ۱۸دی۹۹). .
بهنظر میرسد قیام سراوان بر بستر استراتژی قیام و سرنگونی، بافتههای پیشین پاسدار رضایی در موضع دبیر تشخیص مصلحت نظام را پنبه کرده و او را به پیشگویی در مورد بدیهیات واداشته است.
جنبندگان زمین نیز وقوع زلزله را پیشتر از انسان متوجه میشوند و علائم نامتعارفی از خود بروز میدهند.
زیاد عجله نکن و عجله نکنید. «تغییرات اساسی» البته که به دست مردم و جوانان شورشی در راه است.