728 x 90

اعتراف به زوال خرد جمعی و خودتخریبی ساختار قدرت در مراحل پایانی

خودتخریبی
خودتخریبی

مقاله‌‌یی تحت عنوان «شکاف نخبگان، زوال خرد جمعی» نوشته‌ٔ قادر باستانی تبریزی در روزنامهٔ حکومتی جمهوری اسلامی(۳آبان ۱۴۰۴) منتشر شده است. این نوشتار، با وجود وفاداری به اصل نظام و کاربرد ادبیات درون‌سیستمی و هشدارآمیز، در حقیقت اعترافی صریح به فرسایش بنیادهای پایداری نظام است و نشان می‌دهد که ساختار ولایت فقیه، در پی افول نفوذ هژمونیک خامنه‌ای، وارد مختصات جدیدی از بحران درونی در مراحل پایانی خود شده است.

 

بحران مشروعیت در مراحل فرساینده نظام ولایت فقیه

مقاله مذکور با طرح این ضرورت که سیاست در ایران نیازمند «بازگشت به خرد تاریخی» است، تحلیل خود را آغاز می‌کند. نویسنده اعتراف می‌کند که علت سرنگون‌نشدن ۴دهه‌‌یی نظام، نه در «یکپارچگی مطلق قدرت»، بلکه در توانایی آن برای «حفظ توازن میان نیروهای درون‌حاکمیتی» بوده است. با این حال، هسته اصلی مقاله، اعلام فرسایش آرام این توازن و بروز «واگرایی در میان نخبگان سیاسی و مدیریتی کشور» [بخوانید باندها و سردمداران مختلف حکومتی] است.

این اعتراف از سوی یک روزنامهٔ حکومتی، می‌تواند نشانه‌‌یی از ورود نظام به فاز برگشت‌ناپذیر باشد، چرا که مکانیزم اصلی بقای آن (مدیریت تعارضات درونی در چارچوب رقابت درون‌سیستمی) در حال از کار افتادن است.

 

گسست باندهای نظام، فراتر از رقابت درون‌سیستمی

محوری‌ترین نکته‌یی که مقاله به آن اشاره می‌کند، ترک برداشتن «قاعده نانوشته» حاکم بر سیاست نظام است: «رقابت مجاز است، اما شکاف در مشروعیت نه».

تا زمانی که هژمونی فراگیر خامنه‌ای توانایی میانجیگری و تعیین خطوط قرمز را داشت، تنش‌ها به سطح مدیریتی محدود می‌شد. اما نویسنده تأکید می‌کند که تحولات اخیر نشان‌دهنده سرایت «شکاف‌های سیاسی و فکری» به «سطح مشروعیت نظام» است.

نویسنده با استناد به نظریه‌پردازان گذار، نظیر اودانل و اشمیتر، عمق بحران را نمایان می‌سازد و تصریح می‌کند که «آغاز گذارهای سیاسی از لحظه‌‌یی است که بخشی از نخبگان [سردمداران نظام] احساس می‌کنند هزینه وفاداری بیش از منافع آن شده است.

این وضعیت که با نشانه‌های نمادشناختی مانند «حواشی مربوط به مناسبت‌های خانوادگی برخی چهره‌های سیاسی و نظامی» بروز می‌کند، دیگر یک اختلاف جناحی ساده نیست، بلکه سیگنالی مبنی بر از دست رفتن توانایی مرکزیت قدرت در بازتوزیع منافع یا اعمال اراده یکپارچه بر نخبگان وفادار است.

مقاله به‌وضوح اشاره می‌کند که گسست نخبگان در تاریخ معاصر (مانند اسپانیا، شیلی و اتحاد شوروی)، بنیان نظام را پیش از شورش جامعه لرزانده است. این تحلیل تاریخی، زمینه نظری لازم را برای درک این‌که نظام ولایت فقیه با شکاف‌های وجودی روبه‌روست، فراهم می‌سازد.

 

اضمحلال خرد جمعی و سیاست حذفی

مقاله به‌روشنی، فقدان خرد جمعی را نتیجه روند تک‌صدایی و انحصاری شدن قدرت می‌داند. نویسنده با اشاره به سنت «مشورت و خرد جمعی» از افتادن نظام به «دام تک‌صدایی و انباشت نارضایتی‌های خاموش در درون خود» هشدار می‌دهد.

این بخش از نقد، قلب اعتراف به گسست ساختار کنونی قدرت را در خود دارد. این وضعیت به‌زعم نویسنده‌ٔ مقاله ناشی از ۲مؤلفه است:

نخست، فاصله‌گیری بخشی از نخبگان از گفتمان ایدئولوژیک(اصل ولایت فقیه). دوم، تلاش «بخش دیگر با نگاه حذفی و انحصارگرایانه» برای طرد هر صدای متفاوت.

این سیاست حذفی، در واقع باعث خلق «شکافی نرم اما عمیق در درون حاکمیت» شده است.

 

سقوط‌ها از کدام لحظه آغاز می‌شوند؟!

راه‌حل‌های پیشنهادی مقاله برای نجات حاکمیت از سرنگونی محتوم اغلب ماهیتی تدافعی دارند و بر ضرورت «ترمیم پیوند میان حلقه‌های تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری» و «بازسازی اعتماد درون‌حاکمیتی» تأکید می‌کنند. نویسنده خام‌دلانه آرزو می‌کند که نظام به جای حذف، به «جذب روی آورده و به جای طرد، به بازتولید قدرت بپردازد!»

با این‌حال هشدار پایانی نویسنده نشان می‌دهد که فاصله میان بحران باندهای حاکمیت و بحران عمومی جامعه به‌سرعت در حال کوتاه‌شدن است. دقت کنید:

«ما اگر گوش خود را بر هشدارهای درون ببندیم، ناگزیر پژواک آن را از بیرون خواهیم شنید، اما آن زمان، معمولاً دیر است. تاریخ، بارها به ما آموخته است که سقوط‌ها از لحظه‌‌یی آغاز می‌شوند که قدرت تصور می‌کند هنوز زمان کافی دارد. اما آینده از آن کسانی است که هشدار را پیش از فریاد می‌شنوند»(همان منبع).

این مقاله در واقع فروریختن ساختاری را اعلام می‌کند که طی دهه‌ها انسجام‌بخش نظام ضدایرانی ولایت فقیه بوده است. نوشتار، در پوشش دغدغه‌های امنیتی و حکومتی، به چشم‌انداز سقوط شتابان نظام سندیت می‌بخشد.

به‌عبارت دیگر بحران کنونی در نظام، نه یک پدیده حاشیه‌‌یی، بلکه نشانه ظهور گسل‌های عمیق در میان سردمداران و باندهای قدرت است. در چنین وضعیتی، هشدار دیگر نمی‌تواند کارساز باشد.

 

پانوشت:

مطالب داخل گیومه از مقاله ۳آبان ۱۴۰۴ روزنامه جمهوری اسلامی، نوشته‌ٔ «باستانی پاریزی» است.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/a80813da-77e9-437d-9e92-d95b3c2d6958"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات