دبیر شورای عالی امنیت رژیم، پاسدار علی شمخانی، در روز ۲۷آبان گفت: «۳۴نفر از مجاهدین تاکنون دستگیر شدهاند... و یک شبکه وسیعی از کانالهایی که نه بهاسم مجاهدین بلکه با خط و مشی مجاهدین عمل میکردند نیز شناسایی شدند».
عجبا! که این توفان آتشینی که بیش از ۱۸۰شهر کشور را درنوردید، کار فقط ۳۴مجاهد بوده که آنها هم دستگیر شدهاند! اما میخواهیم تمرکز کنیم روی این نکته که: قیامآفرینان «نه بهاسم مجاهدین بلکه با خط و مشی مجاهدین عمل میکردند».
معنی «مشی» و «مشی انقلابی»
این سخن شمخانی، اذعان به حقیقتی است که بارزترین ویژگی قیام آبان است. اما ابتدا بگذارید ببینیم واژهٔ «مشی» به چه معنی است؟ «مشی» بهمعنی رفتن و طی طریق است اما در ادبیات سیاسی ایران و بالاخص ادبیات نیروهای انقلابی کلمهای است آشنا و استفاده از آن قدمتی بهدرازای عمر جنبش انقلابی در تاریخ معاصر ایران دارد. در این ادبیات، «مشی»، «مسیر حرکت» یا «شیوه حرکت» برای رسیدن به هدف یعنی سرنگونی دیکتاتوری و رسیدن بهآزادی است و حتی «تاکتیک» و «استراتژی» نیز در چارچوب «مشی» تعریف میشوند. مثلاً در دوران مبارزه با دیکتاتوری سلطنتی نیروهای انقلابی میگفتند «مشی مبارزه مسلحانه» را برگزیدهاند و در این چارچوب تاکتیک خود را مثلاً «جنگ چریک شهری» عنوان میکردند و میافزودند که استراتژیشان برای رسیدن به هدف سرنگونی، تشکیل «ارتش خلق» است. بنابراین کلمه «مشی» حتی مقدم بر تاکتیک و استراتژی، مسیر حرکت به هدف را مشخص میکند.
پس از این مقدمه میتوان یک بار دیگر حرف پاسدار شمخانی را از نظر گذراند: شبکه گستردهای از جوانان که اگر چه ارتباط تشکیلاتی با مجاهدین ندارند اما همان مسیر مجاهدین را برای تحقق هدف سرنگونی را برگزیدهاند.
این همان حقیقتی است که از میان شعلههای فروزان قیام آبان چنان عیان شده که حتی دشمن ضدبشری نیز یارای انکار آن را ندارد.
این حقیقت را سایر سردمداران و ایادی رژیم نیز هر کدام به بیان اعتراف کردهاند.
آنجا که خامنهای قیام آبان ماه را «گسترده، عمیق و بسیار خطرناک» توصیف کرد،
آنجا که وزیر کشور رژیم گفت یک اعتراض اجتماعی بهسرعت تبدیل بهیک مسأله امنیتی شد،
آنجا که آخوند ذوالنور، رئیس کمیسیون امنیت مجلس ارتجاع، اذعان کرد که رژیم فقط در روز یکشنبه ۲۶آبان در تهران ۱۴۷درگیری و در سراسر کشور هم ۸۰۰نقطه درگیری با نیروهای قیام داشته است،
و آنجا که پاسدار سلامی، سرکردهٔ کل سپاه پاسداران، با وحشتزدگی گفت: «دشمن (همان ارتش گرسنگان و بیکاران و سرکوب شدگان) ماهها منتظر بود... منتظر ساختن یک حادثه بود تا از آن استفاده کند... بنزین بهانه بود... دیدید وقتی به صحنه آمد، همه جا را آتش میزد».
برجستهترین ویژگیهای قیام آبان
قیام آبان با ۳ویژگی بارز از قیامهای پیشین متمایز میشود:
۱ـ گستردگی و فراگیری قیام که در یک زمان کوتاه و محدود بهسرعت برق و باد بیش از ۱۸۰شهر کشور یا در واقع تمام ایران را درنوردید و اقشار مختلف مردم، یکپارچه در برابر رژیم آخوندی قد برافراشتند.
۲– خصلت تهاجمی؛ جوانان و مردم بهمیدان آمده که «مشی»شان آتش در برابر آتش بود، با آتش یک نبرد تمامعیار انقلابی، مظاهر غارت و سرکوب رژیم را درهمکوبیدند.
۳– سازماندهی و تشکل؛ بهنظر میرسد این ویژگی بیش از سایر ویژگیها ایادی رژیم را هراسان و وحشتزده کرده و آنها مدام جیغهای وحشت و آه و نالههایشان از وجود سازماندهی در بین قیامکنندگان ادامه دارد.
در تاریخ ۴دهه مبارزه مردم ایران برای کسب آزادی و سرنگونی دیکتاتوری مذهبی کدام نیرو پرچم مبارزهای با چنین ویژگیها را در دست داشته است؟ کدام نیرو یک مقاومت سراسری را پایهریزی کرده و پیش برده است؟ کدام جریان جوانان و نیروهای تغییر را در سراسر جامعه ایران گردآورده، بهلحاظ سیاسی و فکری آموزش داده، تربیت کرده، متشکل کرده و این مقاومت را از پیچ و خمهای یک مبارزه خونین و سترگ و از گردنههای بسا صعب سیاسی و نظامی و امنیتی که تاکنون هیچ جنبش انقلابی دیگری مشابه آن را تجربه نکرده، عبور داه است؟ پاسخ تنها سازمان مجاهدین خلق ایران و مقاومت ایران است.
واقعیت این است که بر سر مسألهٔ ایران، از ۴۰سال پیش ۲جبهه در برابر هم صفآرایی کردهاند: یکی، رژیمی است که به بنبست رسیده و دیگری، مردم و مقاومتی که برای آزادی مبارزه میکنند و آلترناتیوی که میخواهد از مسیر کانونهای شورشی، شهرهای شورشی و ارتش آزادی به مقصد آزادی برسد.
این مقاومت و سازمان محوری آن بر اساس تجربه ۴۰سال نبرد خونین و چنگ در چنگ با این رژیم میداند و تا بن استخوان ایمان دارد که «تا سپاه جنگ و جنایت هست، ظلمت آخوندی و ولایت فقیه هم برقرار است. باید با آن جنگید. بدون جنگ ساقط نمیشود. استراتژی ارتش آزادیبخش ملی از آغاز بر همین پایه بنا شده و کانونهای شورشی در همین مسیر هستند...». مردم ایران نیز با تجارب تلخ و دردناک روزمره در طول ۴۰سال گذشته عیناً بههمین نتیجه رسیدهاند و شعارهایشان هم گویای همین است که دشمن اصلیشان را در همین رژیم دیدهاند و شناختهاند: «دشمن ما همین جاست، دروغ میگن آمریکاست». در این رژیم مدتهاست که یک سلول سالم وجود ندارد و شگفتا که حتی در درون خود رژیم هم بهآن اذعان میکنند و هیچ فرقی میان وحوش بهاصطلاح اصولگرا با جانوران اصلاحطلب وجود ندارد: «اصلاحطلب، اصولگرا... دیگه تمومه ماجرا» و اینکه عمود خیمهٔ دشمن، اصل ولایت فقیه و شخص خامنهای دیکتاتور و پلید است و از این روست که در هر تظاهرات تصاویر منحوس خمینی و خامنهای را بهآتش میکشند و از عمق جان فریاد برمیآورند: «مرگ بر اصل ولایت فقیه»، «مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر ولایت فقیه». متقابلاً خامنهای هم خوب میداند که دشمن اصلی او و نظام حاکم، مردم ایران و مقاومت سازمانیافتهٔ آنان و کانونهای شورشی هستند، همانها که او «اشرار» مینامد.
در نقطهٔ مقابل، حقیقتی که رهبر مقاومت ایران از فردای قیام دیماه ۹۶ بر آن پای فشرد و در قیام آبان بهاثبات رسید، این است که «این قیام تداوم دارد، گسترش و عمق پیدا میکند، با مقاومت سازمانیافته پیوند و پشتوانه دارد؛ رژیم در برابر آن هیچ راهحل و برونرفت و برگ برنده ندارد».