دریاچهٔ ارومیه که روزگاری به چشم نیلی ایران معروف بود و عنوان بزرگترین دریاچهٔ داخلی ایران و بزرگترین دریاچهٔ آب شور دنیا را داشت در ایلغار نظام آخوندی به بمب زیستمحیطی تبدیل شد.
روزهای پایانی مرداد بسیاری از خیابانها، استادیومهای ورزشی و اماکن عمومی شهرهای آذربایجان در اعتراض به خشک شدن دریاچهٔ ارومیه تجمع اعتراضی برگزار کردند. مردم شبستر (۲۳مرداد) در حالی که پلاکاردهایی با خود حمل میکردند که روی آن نوشته بود «جان ۱۵میلیون در خطر است» و «دریاچهٔ ارومیه حیات آذربایجان» نسبت به غارتگرانی که حیات و زندگی را در آذربایجان به آتش کشیدند اعتراض کردند. همزمان زنان تبریزی برای چندمین روز متوالی علیه خشکاندن دریاچهٔ ارومیه در برابر استانداری تجمع اعتراضی برگزار کردند.
در سالهای گذشته نیز مردم و جوانان آذربایجان به اعتراضات دامنهداری علیه خشک شدن دریاچهٔ ارومیه دست زدند. رژیم با هایوهوی بسیار وعده میداد که چند هزار میلیارد تومان را به پروژهٔ احیای دریاچه اختصاص داده است، اما همهٔ این پولها و سایر پولهایی که از کشورها و نهادهای بینالمللی تحت عنوان احیای دریاچه گرفتند، بخشی به جیبهای پر نشدنی آخوندها و پاسداران سرازیر شد و بخشی هزینهٔ سرکوب گردید.
روزنامه حکومتی اعتماد (۳۱تیر ۱۴۰۲) نوشت: «بنا بهگفته کارشناسان محیطزیست، دریاچه ارومیه پتانسیل تبدیل شدن به یک بمب زیستمحیطی را دارد. خشک شدن دریاچه میتواند آنرا به یک منبع گرد و غبار در شمال غربی کشور تبدیل کند. طوفانهای نمکی که مولد آن دریاچه ارومیه میباشد، توانایی رسیدن به کرج و دشت تهران را نیز دارد. »... .
یک عضو مجلس ارتجاع نیز ضمن اشاره به آثار اجتماعی و امنیتی خشک شدن دریاچه ارومیه، هشدار داد: «مردم در مورد این دریاچه نگران هستند و حق هم دارند. دولت و ملت باید از خشک شدن دریاچه ارومیه بترسند چرا که پایتخت را تحت شعاع قرار خواهد داد، طوفان نمک راه میافتد، هزاران هکتار باغ و باغچه خشک میشود. ». (خبرآنلاین ـ ۲۱مرداد ۱۴۰۲). .
در نظام قتلعام، طبیعت، کوه، دریا و محیطزیست هم امنیت ندارند و توسط پاسداران، غارت و قتلعام میشوند. به گواه کارشناسان محیطزیست، دریاچه ارومیه قربانی سوداگری سپاه پاسداران شد. سپاه جنایتکار و غارتگری که با سدسازیهای بیرویه و کشیدن آبهای زیرزمینی در این منطقه، چشم نیلی ایران و چشمهٔ حیات آذربایجان را کور کرد. خبرگزاری حکومتی بسیج ۲۵آبان ۱۳۹۴ نوشت: «۱۰۰ ابر پروژه توسط قرارگاه خاتمالانبیا اجرا میشود» و رئیس شورای منطقهیی حوضه آبخیز دریاچهٔ ارومیه بدون نام بردن از مافیای سپاه، با اشاره به نقش غارتگران در خشک شدن دریاچهٔ ارومیه گفت: «رودها و سیلابها اصلیترین منابع تأمین کننده آب دریاچه ارومیه است، اما متأسفانه در سالهای اخیر با سدسازی جلوی رودها و سیلابها گرفته شده و سدسازی عمدهترین دلیل خشک شدن این دریاچه است» (ایسنا ـ ۱۴آبان ۱۳۹۲).
اما فاجعه در دریاچه ارومیه از زمانی اوج گرفت که پل میان گذر دریاچه ارومیه ساخته شد. پروژهیی که امتیاز کامل و انحصاری انجام آن نیز به قرارگاه ضد خاتم سپاه پاسداران سپرده شد. این پل ۱۷۰۹متر طول دارد که ۱۲۷۶متر آن در داخل دریاچه ارومیه اجرا شده و حدود ۳۸۵متر آن در دو طرف پلهای اتصال است.
یک عضو مجلس ارتجاع، نقش پل میانگذر دریاچه ارومیه در خشکی دریاچه را انکارناپذیر دانست و گفت: «با توجه به هزینههای کلانی که در احداث این پل صرف شده است امکان تخریب یا جابهجایی آن وجود ندارد» (سایت حکومتی دیدهبان ایران ـ ۱۲مرداد ۱۴۰۲).
سپاه پاسداران همچنین با سدسازیهای بیرویه، احداث صنایع و کارخانجات پولساز، تصاحب زمینهای محل و به انحصار درآوردن زمینهای پیرامون آن، حقآبه دریاچهٔ ارومیه را قطع کرد و دریاچهٔ زیبای ارومیه را به خاک سیاه نشاند.
مرگ دریاچه ارومیه تنها یکی از صدها نمونه قتلعام طبیعت توسط خلیفهٔ خونریز ارتجاع و مافیای جنایتکارش در سپاه پاسداران است. مافیایی که همچون مارهای ضحاک تلاش میکنند با بلعیدن ثروت و سرمایههای ملی، ولایت نیمهجان فقیه را سرپا نگه دارد.
آری امروز دیگر هیچ تردیدی باقی نمانده که تا وقتی این رژیم هست، هیچ امیدی به احیای دریاچهٔ ارومیه نیست. بلکه گفته میشود که تالاب انزلی نیز در همان مسیر مرگی که دریاچه ارومیه و تالاب بختگان و گاوخونی و... رفتند، میرود. تنها را ه نجات دریاچهٔ ارومیه و زیست بوم ایران، مردم ایران و ارادهٔ آنها برای پس گرفتن خانهٔ خود از راهزنان و غارتگران عمامهدار حاکم است.
دریغ است ایران که ویران شود!