از 29اسفند تا اول فروردین، راهیست بس دراز!
29اسفند سالروز ملی شدن صنعت نفت است و یک روز پس از آن، سال نو فرامیرسد. این واقعیت شاید تمثیلی نه چندان رازآلود برای ما ایرانیان باشد که زمستان فقر و وابستگی و استبداد از جمله با ملی شدن نفت و منابع طبیعیمان است که رو به پایان مینهد و بلافاصله پس از چنین تغییری است که بهار از راه میرسد.
این اتفاق همانطور که در تاریخ هم ثبت شده، یکبار در تاریخ معاصر ایران اتفاق افتاد. 29اسفند سال 1329صنعت نفت ایران ملی شد.
اما با کودتای سیاه 28مرداد، باز نفت ایران به یغمای استعمار و عوامل داخلی آن رفت. تا جاییکه در جریان قرارداد 50-50در سال 1343(که آن هم نه با تلاشهای شاه بلکه با مساعی سازمان اوپک عملی شد) درآمدهای حاصله از نفت، بین کمپانیهای نفتی و دولت بهصورت ۵۰-۵۰تقسیم شد، واقعهیی که شاه برای آن جشن گرفت و تلاش کرد آن را بهعنوان یک پیروزی به خورد ملت دهد. آنچنانکه گویی انگار نه انگار کل درآمدهای حاصله از نفت ایران، متعلق به صاحب آن یعنی مردم ایران است! (برای اطلاع بیشتر نگاه کنید به ملی شدن صنعت نفت نوشته فواد روحانی ص 106-107).
واقعیت آنکه، پس از گذشت 65سال از تاریخ ملی شدن صنعت نفت ایران و با آنچه که آخوندها به اسم ملی کردن، به خورد ملت میدهند هنوز بسیاری از فرزندان ایرانزمین معنی حقیقی ملی شدن برایشان چه بسا «ملاخور»کردنهایی را تداعی کند که تحت نام «ملی کردن» از آخوندها دیده یا شنیدهاند!
و واقعیت دیگر آنکه، نفت ایران پس از عبور از تاریکخانه قراردادهای بارون ژولیوس دو رویتر و ویلیام ناکس دارسی، در تاریخ جدید ایران ۳رهبر کاملاً متفاوت را از سر گذرانده و در هر دوره سرگذشتی کاملاً متفاوت به خود دیده است.
این نوشته نگاهی است گذرا به آن ۳دوره. ۳دورهیی که مردم ایران، بهار و خزان را به چشم خویش دیدند و گذران سریع فصول را با تمامی وجود خویش تجربه کردند. تجربهیی که بیشک بهاری بزرگ را در پی خواهد داشت.
بارون ژولیوس دو رویتر
ملی شدن یعنی چه؟
در دورانی زندگی میکنیم که تقریباً تمامی معانی و مفاهیم را آخوندها به ابتذال کشانده و خراب کردهاند. استقلال، آزادی، اسلام، انقلاب، پیشرفت اجتماعی و...
از همینرو است که باید گوشها را شست و ارتجاعزدایی کرد تا پس از آن بتوان به مفاهیم پاکیزه و حقیقی پدیدهها در آنسوی دجالیت حاکم بر میهنمان پی برد.
یکی از این مفاهیم، تعبیر ملی کردن است. ملی کردن یعنی چه؟
یعنی انتقال مالکیت همه چیز یا برخی چیزها از اشخاص به دولت؟
یا واگذاری مالکیت همان چیزهای پیشگفته به مردم و ملت؟
یا بخش خصوصی را جایگزین بخش دولتی کردن؟ یا...
در مورد ملی شدن صنعت نفت ایران، یکی از مفاهیمی که کارشناسان مربوطه روی آن اتفاقنظر پیدا کردهاند این است که:
معنی اساسی ملی شدن صنعت نفت ایران این است که: کلیه عملیات اکتشاف، استخراج، تصفیه، فروش و جمعآوری درآمدهای حاصله از آن، مستقیماًًً و منحصراً در دست دولت قرار گرفته و تمامی در آمدها عاید دولت (بهمعنی خزانهدار ملت) گردد. (ن ک ملی شدن نفت فواد روحانی ص 6).
با چنین چراغ راهنمایی بهراحتی میتوان دریافت آنچه که ۳سه دورهیی که نام برده شد (دوره شاه، دوره مصدق و دوره خمینی) چه بوده؟
ویلیام ناکس دارسی و مظفرالدین شاه
دوران قراردادهای استعماری
سال ۱۲۸۰ خورشیدی یعنی 116سال قبل از امروز (1396 خورشیدی) برابر با سال ۱۹۰۱ میلادی، امتیازنامه «دارسی» برای بهرهبرداری کامل از منابع نفت جنوب ایران توسط مظفرالدین شاه برای مدت ۶۰سال به یک استرالیایی بهنام «ویلیام ناکس دارسی» واگذار گردید. بر اساس آن قرارداد شوم و ننگین، دارسی یا هر کسی که دارسی امتیازش را به وی واگذار میکرد، دارنده حق انحصاری استخراج، حمل و نقل، تصفیه، فروش نفت و لولهکشی آن تا خلیجفارس و استفادهٴ مجانی از زمینهای بایر دولتی و معافیت مالیاتی و گمرکی و... را بهدست آورد. دولت قاجار همچنین متعهد شد که امنیت و حفاظت دارائیها و مایملک شرکت صاحب امتیاز را (چه دارسی و چه هر کس دیگری که دارسی امتیاز را به وی واگذار کند) بهعهده بگیرد.
جویندگان طلای سیاه!
نفت و زمستان سیاه استعمار، بدون نوروز، بدون بهار!
بر اساس قرارداد پادشاه قاجار تنها و تنها ۱۶درصد از سود خالص شرکت صاحب امتیاز به دولت ایران میرسید. البته در پیچ و خم تغییرات ناشی از تعادلقوای سیاسی و بند و بستهای پادشاهان قاجار چقدر از آن 16درصد محقق میشد هم دستخوش گذر ایام و دخل و خرجها و خاصهخرجیهای دربار و درباریان و قرهنوکرهای استعمار گردید و چیزی نصیب مردم ایران نشد، حتی یک عباسی مانند آشی که ناصرالدین شاه همهساله در ایام محرم میپخت تا بین فقرا تقسیم کند اما هرگز حتی یک قاشق آن هم از خروجی دربار بیرون نرفت که به کام ملت گردد!
دارسی در منزلش
بهار انگلیسی، نوروز انگلیسی و عید انگلیسی!
دارسی بعدها امتیازش را به یک شرکت انگلیسی فروخت و پس از کمی دستبهدست شدن، امتیاز نفت ایران به شرکتی به اسم شرکت نفت ایران و انگلیس که اساساً در تیول انگلیسها بود رسید. و این در اولین دهه قرن بیستم بود.
سال ۱۹۱۳ شرکت مزبور صدور نفت خام از ایران را آغاز کرد و بهزودی به یکی از عظیمترن کمپانیهای نفتی جهان تبدیل شد، نوروز واقعی در حقیقت از آن کمپانی نفتی شد که 56درصد سهامش متعلق به دولت فخیمه انگلستان بود!
مردم، مشروطه، انقلاب و عید
مردم ایران در انقلاب مشروطه، تنها به مشروط کردن قدرت پادشاهان مستبد قاجار نپرداختند بلکه قدرت کمپانیهای استعماری را نیز به چالش کشیدند. دادن هر امتیاز نسبت به ممتلکات ملت ایران تحت هر عنوان و به هر ترتیب تنها و تنها به تصویب مجلس شورایملی و مجلس سنا موکول شد. مجلس شورای مشروطه هرگز قرارداد دارسی را نپذیرفت و امضا نکرد.
گرچه که شرکت نفت ایران و انگلیس هم اساساً از پرداخت حقالسهم ناچیز ایران خودداری میکرد اما حداقل مطلب این بود که بر همگان روشن بود که امری غیرقانونی در جریان است و روزانه یک سرقت بزرگ پیش چشم مردم ایران و در انظار جهانیان در حال وقوع است! در تمامی آن سالها نفت ایران بیهیچ پردهپوشی بهسرقت میرفت! سرقت بهمعنی واقعی کلمه! اما هیچ توانی برای ایجاد تغییر در آن وضعیت ظالمانه بکار گرفته نشد!
تصویری از اولین خط لوله نفت ایران