در حالی که حدود ۳هفته بیشتر به موعد برداشتن گام چهارم در زمینهٔ کاهش تعهدات برجامی رژیم باقی نمانده، فشارهای بینالمللی بر حکومت آخوندی افزایش یافته و مشخصاً کشورهای اروپایی در این رابطه به آن هشدار میدهند. روز چهارشنبه(۲۴مهر) مرکل و ماکرون، سران کشورهای فرانسه و آلمان، در بیانیه مشترکی ضمن اعلام حمایت از برجام، خواستار پایبندی رژیم به تمام تعهداتش در قبال برجام شدند و از آن خواستند که به تعهدات خود در مورد برجام عمل کند. این موضعگیری نشانهٔ تنگتر شدن فضای بینالمللی در رابطه با رژیم است. پیش از این و همزمان با حضور روحانی در نیویورک نیز سران ۳کشور بزرگ اروپایی بهرژیم هشدار داده بودند که اگر بهروند خروج تدریجی از برجام ادامه دهد، آنها نیز از برجام خارج خواهند شد؛ این فضا میتواند روشن کند که چرا روز دوشنبه گذشته روحانی در نشست خبری خود از پاسخ به سؤالی در مورد برداشتن گام چهارم خودداری کرد و آن را مسکوت گذاشت.
گام چهارم، گامی خطرناک برای رژیم
بهواقع گام چهارم نسبت به گامهای قبلی در نقض برجام جدیتر است، کما اینکه کمالوندی، سخنگوی آژانس هم چند روز پیش گفت که با گام چهارم از چارچوب برجام چیزی باقی نمیماند. بهعبارت دیگر با گام چهارم رژیم یک گام بهسوی ساخت بمب اتمی برمیدارد و این چیزی نیست که طرفهای مربوطه و اروپا بتوانند آن را تحمل کنند و اگر پس از اتخاذ گام چهارم اروپا اعلام کند که رژیم برجام را نقض کرده، سروکار رژیم با مکانیسم ماشه و بند ۷ منشور ملل متحد خواهد افتاد که چشمانداز هولناکی برای حکومت آخوندی است.
علاوه بر این، برجام برای روحانی یک وجه خاص هم دارد، چرا که برجام با حیات سیاسی روحانی گره خورده است و اگر چه در حال حاضر پوستهای از برجام باقی نمانده، اما روحانی از این پوسته و حتی از اسم برجام هم ارتزاق میکند و در هر صحبتی، بهوفور برجام را بهعنوان دستاورد و فتحالفتوح خودش خرج میکند و حرفش هم این است که من با برجام برای نظام فرجهٔ بقا خریدم. بنابراین طبعاً وقتی احساس میکند تهدید طرف مقابل جدی است، تهدیدهای سابق خود را کیسه کرده و سکوت پیشه کند.
روحانی در سخنرانی خود در دانشگاه تهران، بهرغم حملات شدید باند رقیب بهبرجام، گفت: «دعوا سر برجام اصلاً نیست، برجام که دعوا ندارد. دعوا بر سر چیز بزرگتری است. دعوا بر سر مسأله بالاتری است». روحانی با این بیان میخواهد بگوید(کما اینکه همیشه گفته) برجام زیر نظر خود خامنهای بوده و توسط خود او تأیید و امضا شده است. بنابراین هیاهوی دلواپسان و اجزای باند خامنهای محلی از اعراب ندارد.
کما اینکه ظریف هم در یک مصاحبه تلویزیونی(۲۳مهر) خطاب به مخالفان برجام گفت: «شما میگویید برجام یک جسد است، خیلی خب، این جسد را خاکش کنید تا ۶تا قطعنامه شورای امنیت را داشته باشید... گفتم شما از بنده امضا خواستید من امضا آوردم... دستور من این نبوده که دختر اوباما را گروگان بگیرم». ظریف پیش از این نیز در آبان ۹۷ در مجلس رژیم گفته بود که در مذاکرات اتمی علاوه بر روحانی، همه چیز با تمام جزئیات، با اطلاع و موافقت خامنهای انجام شده است.
«دعوا بر سر یک چیز بزرگتر»
روحانی بهدنبال این حرف که دعوا بر سر برجام نیست، اضافه کرد دعوا بر سر چیز بزرگتر است. منظورش بهروشنی این بود که رژیم دچار یک بنبست استراتژیک است و این بنبست بایستی برداشته شود تا مسائلی مانند برجام هم جواب پیدا کند. صرفنظر از آنکه روحانی با شیادی میخواهد در یک بازارگرمی انتخاباتی چنین القا کند که گویا او کلید برونرفت را در مشت دارد، اما واقعیت این است که رژیم در کلیت خود دچار بنبست است، بنبست استراتژیک! و در همه پهنههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ایدئولوژیک این بنبست را بهوضوح میتوان دید. آنچنان که ایادی و کارشناسان رژیم در زمینههای مختلف نیز اذعان میکنند که نظام ولایت فقیه در هیچ زمینهای استراتژی و خطکار بلندمدت ندارد. البته نباید ناگفته گذاشت که رژیم یک خط و یک راهبرد دارد که آن را با تمام توان دنبال میکند و آن هم حفظ و بقای نظام است. همان که خمینی آن را «اوجب واجبات» خوانده و خامنهای هم روز ۱۰مهر در سخنرانی برای سرکردگان سپاه گفت: «امتداد عمق راهبردی گاهی اوقات از واجبترین واجبات کشور هم لازمتر است...». وجه دیگر این «واجبترین واجبات» سرکوب و اعدام است. بنابراین اگر صحبت از فقدان استراتژی در رژیم میشود، بهمعنی شناختهشدهٔ کلمه است وگرنه استراتژی رژیم در ۲وجه خلاصه میشود: سرکوب و غارت در داخل و صدور تروریسم و جنگافروزی در خارج. اما این هر دو وجه بهدلیل مردم ایران و مقاومتشان در داخل و بهدلیل افول سیاست مماشات در خارج، به بنبست خورده است و رژیم تلاش میکند همین را از انظار بپوشاند.
از همین رو خامنهای تاکنون چند بار تأکید کرده «مشکل داریم اما بنبست نداریم». از بالا تا پایین رژیم هم تلاش میکنند این بنبست را انکار کنند و انواع نمایشها، مانورها و تبلیغات رژیم هم حول همین متمرکز است که این واقعیت را از انظار مردم ایران بپوشانند و به نیروهای روحیهباختهٔ ولایت روحیه و امید تزریق کنند. از لگداندازیهای تروریستی در خلیجفارس تا حملهٔ جنگی به خاک عربستان، تا نمایش مشمئزکننده و دجالگرانهای که بهبهانهٔ اربعین راه انداختهاند و با کنار زدن همهٔ پردههای دجالیت، از آن با عبارت «قدرتنمایی در رزمایش جهانی اربعین» نام میبرند؛ تا نمایش مسخرهٔ ربودن یکی از پارازیتهای اطلاعاتی خود رژیم و بهراه انداختن هیاهو در اطراف آن، تحت عنوان عملیات «حرفهای، هوشمندانه و چندوجهی با بکارگیری روشهای نوین اطلاعاتی و شگردهای اطلاعاتی»... همه و همه قدرتنمایی پوشالی برای سرپوش گذاشتن بر واقعیت بنبست استراتژیک است.
کانون بنبست استراتژیک رژیم
کانون این بنبست، در همهٔ وجوه آن، درماندگی رژیم در برابر مردم ایران و مقاومت ایران است. این بنبست آنقدر جدی و واقعی است که روحانی هم ناگزیر به آن اعتراف کرد تا همچون «۳۸سال زندان و اعدام» که در سال ۹۶ گفت، از آن نان تبلیغات انتخاباتی بخورد.
تحولاتی که از قیام دیماه ۹۶ شاهد آن هستیم نشان میدهد که نه بالاییها میتوانند بهشکل سابق حکومت کنند و نه پایینیها حاضرند بهشکل گذشته روزگار بگذرانند.
این واقعیت را هم شرایط انفجاری جامعه و اعتراضات مردم بهستوه آمده از گرانی و تورّم فزاینده و فساد و چپاولگری حاکمان و هم تشدید تضاد در هرم قدرت و باندهای چپاولگر نشان میدهد. بر این مبنا، درِ سیاست جهانی در قبال رژیم هم دیگر اساساً بر پاشنه مماشات نمیچرخد. بهعبارت دیگر، رژیم قادر نیست به شیوههای گذشته از طریق تروریسم از جامعه باج بگیرد و دنیا هم دیگر حاضر نیست به این رژیم که آثار سقوط و اضمحلال آن را مقاومت ایران در همه جا به معرض نمایش گذاشته باج بدهد. این است آن «چیز بزرگتر» و «مسألهٔ بالاتر» که روحانی گفت.