مقدمه
قرارداد رژی و پیآمد آن که به یک حرکت اجتماعی به اسم «جنبش تنباکو» در تاریخ ایران تبدیل شد، اهمیت خاصی در تاریخ معاصر ایران دارد، چرا که تقریباً عموم پژوهشگران تاریخ معاصر، آن واقعه و آن جنبش را یکی از مقدمات انقلاب مشروطه میدانند.
ناصرالدینشاه برای تأمین هزینه سفرهای اروپایی و عیاشیهای خود پیوسته محتاج «پول» بود، واقعیتی که دور از چشم دستگاه سیاسی انگلستان نبود و برای گرفتن امتیازات مختلف از آن ضعف شاه استفاده میکرد. به همین علت در سومین سفر شاه به انگلستان در سال ۱۲۶۹ خورشیدی(برابر با ۲۰مارس ۱۸۹۰ میلادی – ۲۷رجب ۱۳۰۷ قمری) قراردادی با یک سرگرد انگلیسی(ماژور تالبوت، میهماندار انگلیسی شاه قاجار و صاحب شرکتی به اسم «شرکت رژی») بست و انحصار خرید و فروش توتون و تنباکو در ایران را به مدت نیمقرن(۵۰سال) به آن شرکت واگذار کرد تا در مقابل آن سالانه مبلغ ۱۵هزار پوند استرلینگ به اضافه یکچهارم سود خالص به خزانه ایران واریز گردد.(شورش بر امتیازنامه رژی - فریدون آدمیت - ۱۳۶۰ تهران - مقدمه)
اهمیت اجتماعی توتون و تنباکو
در آن مقطع از تاریخ، توتون و تنباکو در شمار مهمترین اقلام تجاری و صادراتی ایران بود. دهها هزار ایرانی در کاشت و برداشت و فروش توتون و تنباکو دخیل بودند و ممر معاش آنان محسوب میشد.
در نامهای از امینالضرب به امینالسلطان که آدمیت آن را در کتابش شورش بر امتیازنامه رژی ص۱۳ نقل کرده حدود ۲۰۰هزار نفر دستاندرکار کاشت و فروش توتون و تنباکو بوده و یکچهارم جمعیت تقریباً ۱۰میلیونی کشور دخانیات مصرف میکردهاند.
قرارداد امضا شده توسط شاه ۱۵فصل داشت و یک قرارداد حقیقتاً استعماری و ظالمانه بود که ناصرالدینشاه تنها به طمع رشوه ۱۵هزارپوندی خود، آن را امضا کرد.
اولین اعتراضها به قرارداد رژی
به گفته آدمیت، اولین اعتراضها بهصورت پراکنده از سوی تجار تنباکو و کشاورزان برخاست و به رشته اعتراضهای منظم رسید تا در خشونتآمیزترین مخالفت تجار جلوه یافت.(همان منبع ص ۱)
آن اعتراضها از تبریز به ایالتها و ولایتهای مختلف گسترش یافت و با همراهی طبقات شهرنشین به اعتصاب در استفاده نکردن از دخانیات کشید و نهایتاً در تهران به حرکتی «شبهانقلابی» پدیدار شد.
بهنوشته حاج سیاح در خاطراتش(ص۳۲۰) سید جمالالدین اسدآبادی که در دومین ورود خود به ایران در تاریخ ۱۷محرم سال ۱۳۰۷ قمری برابر با شهریور ۱۲۶۸ خورشیدی وارد ایران شده بود پس از عبور از شیراز و برخی شهرهای دیگر به تهران آمده و در جریان التهابهای اجتماعی ناشی از قرارداد رژی، در حرم عبدالعظیم بستنشینی اختیار کرده بود.
یاری روشنفکران ساکن استانبول
شرکت رژی مشابه همین قرارداد را پیشتر با دولت عثمانی بسته بود، قراردادی که با مخالفت مردم آن سامان مواجه شده و شرکت را ناگزیر از تعدیل قیمت توتون کرده بود. تظاهرات ساکنان استانبول و سنگباران کردن ساختمان شرکت رژی یکی از وقایع مهم سال ۱۸۸۷ میلادی بود.
یکی از پرسر و صداترین بازتابهای منفی در قبال قرارداد استعماری انحصار توتون و تنباکوی ایران هم از همان شهر یعنی استانبول دیده شد. روزنامه ترکزبان «صباح» چاپ استانبول در مقاله مفصلی به تاریخ ۲۵ربیعالاول سال ۱۳۰۸ قمری(۹نوامبر ۱۸۹۰ میلادی) به شرح ضرر و زیانهای آن قرار داد ظالمانه پرداخت. این مقاله را روشنفکران ایرانی مقیم استانبول در روزنامه فارسیزبان «اختر»(مورخ ۹جمادیالاول سال ۱۳۰۸ قمری) بازنشر کرده و میرزا آقاخان کرمانی نیز توضیحات کافی در ظالمانه بودن آن قرارداد نوشت. کاری که توسط روزنامه «قانون»(روزنامهای که سیدجمالالدین اسدآبادی در آن به نوشتن اشتغال داشت) نیز تکرار شده و باعث روشن شدن افکار عمومی ایرانیان گردید.
حاج سیاح در خاطرات خود صفحه ۳۲۷ در همین مفصل توضیح داده که روز دوم جمادیالثانی سال ۱۳۰۸ قمری(دی ۱۲۶۹ خورشیدی) در حرم شاهعبدالعظیم با سیدجمالالدین اسدآبادی ملاقات کرده. حاج سیاح نوشته در همان روزها پیوسته در معابر و مغازههای تهران اعلانی شبانه نصب میکردهاند که مخالف واگذاری انحصار تنباکو به بیگانگان بوده است. شاه که خود سیدجمال را به ایران دعوت کرده بود، این اطلاعیهها را از چشم سیدجمال دیده در نتیجه او را بهزور از بستنشینی خارج کرده و نیمهعریان به عراق تبعید کرد.
بیانیههایی که شاه و علما و ملت را در برابر وظایفشان قرار میداد
اضافه بر آنچه گذشت، حاج سیاح در خاطرات به ۳بیانیه اعتراضی شدیداللحن هم اشاره میکند که به پیشنهاد او تهیه شده و بهطور جداگانه شاه، علما و ملت را خطاب قرار داده و بدون امضای تهران توزیع شده بود.(خاطرات حاج سیاح ص۳۳۲ به بعد)
در بیانیه خطاب به ناصرالدینشاه با اشاره بهقتل امیرکبیر و دیگر خیانتها و اهمالکاریهای شاه، نویسنده بیانیه که از جانب ملت سخن میگفته، شاه را تهدید به عدم اطاعت کرده بود.
بیانیه مشابهی حکام را به غیرت فراخوانده بود.
بیانیه خطاب به علما از این هم تندتر بود و آنها را به خیانت به اعتماد ملت متهم کرده و آخوندها را سخت توبیخ نموده بود. متن بیانیهای که خطاب به علما بود بسیار تند و پرنکوهش بوده و حاکی از وجود فاصلهای بزرگ بین توده مردم و علما است.
بخشی از این بیانیهها که نشاندهنده حال و هوای آن روزگار است را میتوانید در زیر این متن بخوانید(۱).
شورش شهرها و خیزش زنان
اول ذیحجه سال ۱۳۰۸ در تبریز اولین ناآرامیها از انحصار امتیاز توتون و تنباکو آشکار شد.(مورخین از شورش زینبپاشا در سال ۱۲۶۳ خورشیدی همراه با گروه زنانهاش صحبت کردهاند.(کتاب زینبپاشا شیرزن دلاور آذربایجانی نوشته مجیدرضازادعموزینالدینی)
ظاهراً اولین تلگراف میرزای شیرازی به شاه پس از ناآرامیهای تبریز بوده که در همان ذیحجه ۱۳۰۸ ارسال شده اما شاه اعتنایی به آن نکرده است.
اواخر محرم ۱۳۰۹ قمری همزمان با قیام تبریزیها، میرزا حسن آشتیانی(مجتهد ساکن تهران، محله سنگلج) همچنین شیخ هادی نجمآبادی، دیگر مجتهد نامدار تهران نیز وارد جنبش ضدانحصار تنباکو شدند که بازتاب اجتماعی گستردهای یافت و به یک تظاهرات بزرگ مردمی منتهی شد.
حکایت ورود میرزاحسن به خیزش نیز آنگونه که مورخان یادآور شدهاند، مراجعه خیل عظیم مردم به منزل او در اعتراض به قرارداد رژی بوده، مردم به معابر سرازیر شدند و زنان پیشاپیش مردان شورش کردند.
جنبش تنباکو در تاریخ معاصر ایران جایگاهی ویژه دارد. جنبشی که عموماً آن را مقدمه انقلاب مشروطه میدانند.
درباره اصل و نسب این جنبش و علل آن و چگونگی وقوع و اوجگیری آن بسا نکتهها گفته و چه بسیار مقالهها در رسانههای حکومتی نوشته شده که اساساً برای تحریف تاریخ و دیگرگون جلوهدادن واقعیتهای آن جنبش است.
جنبشی که مردم(تجار و زارعان توتون و تنباکو) پیشقراول آن بودند و تودههایی که دخانیات مصرف میکردند، در خط مقدم آن قرار داشتند و در این میان زنان نقشی بسیار برجسته ایفا کردند، واقعیتهایی که در پس تاریخنگاری حکومت آخوندها عمدتاً نادیده گرفته شده تا در نقطه مقابل آن به تمجید علما و مصادره جنبش به جیب لباده آنان پرداخته گردد. این یادداشت نگاهی است به برخی اسناد آن جنبش در سالگرد وقوع آن.
فریدون آدمیت در کتابش(شورش بر امتیازنامه رژی) صفحه ۶۶ از قول یکی از نامههای معینالتجار به امینالضرب نوشته: «تا اوایل سال ۱۳۰۹ میشنویم(در ضدیت با امتیاز رژی): در تمام ولایات ایران صدا بلند شد و غوغا برپا گشت مگر ولایت کرمان» اما تظاهرات تهران، سکوت کرمان را درهمشکست. معینالتجار در نیمه جمادیالثانی ۱۳۰۹ اطلاع داد همینکه خبر آشوب دارالخلافه(تهران) رسید، در شهر همهمه افتاد. این در حالی است که دیگر شهرها در خروش بودند در حالیکه علما ساز دیگری کوک کرده بودند»!
آدمیت نوشته است: «در شیراز علما مردم را تنها گذاشته و وارد عصیان به قرارداد رژی نشدند اما حمایت هم نکردند. در مشهد اما مردم علما را به صحنه میکشاندند با این همه بسیاری از علما نیامده و رهبری مردم را نپذیرفتند، سهل است با کمپانی استعماری همساز هم شده و باعث شکست جنبش در مشهد شدند.(آدمیت - شورش بر... ص ۶۵)
وحشت از تحول خیزش تنباکو به یک انقلاب ملی و ضداستعماری
آدمیت(ص ۶۳ به بعد) بهنقل از یک گزارش خصوصی از ژنرال مکلین(از شهود انگلیسی صحنه) مورخ ۱۰اکتبر ۱۸۹۱ نوشته: «حرف مردم اول راجع به تنباکو بود، رفتهرفته همه سخنان بر علیه دولت انگلیس معطوف گشت». همین گزارش افزوده تلاشهای مجتهد اصلی مشهد(شیخ محمدتقی) باعث شکست جنبش شد.
حضور فعال و گسترده زنان در جنبش
باز هم از گزارش ژنرال مکلین(کتاب شورش بر امتیازنامه رژی ص ۶۴) نکته جالبتر آنکه وی به مقام بالاترش نوشته: «جنبه غریب این ماجرا حضور زنان بود. اما آنها از گروه زنان هرزهای بودند، چوب در دست آمدند که مردان را بزنند، مگر(مردان) به حرکت درآیند». گزیدگی مأمور انگلیسی از آزادگی زنان مشهدی البته قابلفهم است.
روزشمار برخی وقایع مهم
روز ۱۲صفر ۱۳۰۹ قمری دولت به همه حکام(بهجز آذربایجان) دستور واحدی مخابره کرد و اجرای قرارداد رژی را به آنها تأکید نمود.
روز ۱۶صفر ۱۳۰۹(۲۰سپتامبر ۱۸۹۱ میلادی) شارژ دافر انگلیسی(کندی) به سالیسبوری نوشت: «مردم شمال ایران ذهنشان یکسره بر علیه رژی است».(آدمیت - شورش بر رژی ص ۵۰)
تقریباً ۴ماه بعد(در جمادیالثانی سال ۱۳۰۹ قمری) تالبوت و همراهانش وارد تهران شدند.
بازیهای علما
آدمیت آغاز جنبش عمومی در اصفهان را با اقدام تجار در اوایل صفر ۱۳۰۹ ثبت کرده است(شورش بر رژی ص ۵۱): «اما در اصفهان هنگامیکه کار بهدست «آقا نجفی» معروف افتاد گرچه چند گامی با مردم همراهی کرد اما بعداً و به آسانی و با پیام شاه، آتشش فروکش کرد! اصفهان همانگونه خاموش شد که پیشتر تبریز خاموش شده بود، شاه با علما کنار آمد و آنان نیز مردم را رها نمودند در حالیکه کنسول انگیسی در گزارشش نوشته بود: «چهارهزار نفر که اکثرشان پایینترین طبقات بودند از جمله حمالان، قهوهچیان و خردهکاسبان بهعلاوه عدهای از مردم طبقه مرفه آن(طومار اعتراض به قرارداد رژی) را امضا کردند... برخی علمای تبریز مخالف نوشتن این طومار به شاه بودند». مردم نیز در اعلامیههایی علمای تبریز را لعن و نفرین کرده و نوشتند: لعنت بر علمایی که با ملت همراهی نکنند... هرکدام از علما که با مردم همراه نباشد، جانش را از دست میدهد».(آدمیت - شورش بر... ص ۳۴)
خیزش زنان شیرازی
جان فوران در کتاب مقاومت شکننده(تاریخ تحولات اجتماعی ایران ۱۳۸۶) از تظاهرات زنان و مردان در شیراز خبر داده و اینکه در شیراز یک زن و دختربچهای بهضرب گلوله پلیس شاه جان باختهاند، در تهران نیز زنان در رویدادهای ژانویه ۱۸۹۲(دی و بهمن ۱۲۷۰ خورشیدی) دخالت مؤثر داشتند.
وحشت شاه از شورش مردم و چارهاندیشی برای مهار جنبش
آدمیت با استناد به گزارشهای ارسالی شارژ دافر انگلستان(کندی) به سالیسبوری در همان کتاب شورش بر امتیازنامه رژی(ص ۶۹) نوشته که از اواخر محرم ۱۳۰۹ ناصرالدینشاه بهجد میاندیشیده که تسلیم معترضان گشته و امتیازنامه را لغو کند. شاه حتی در تلگراف خود به حکومت آذربایجان نوشته بود: «مشغول این کار هستم و با کمپانی مذاکره میکنم بلکه انشاالله کلیتا این کار را موقوف(کنم) و آسوده شویم».
حسابگری انگلستان
نکته مهمتر آنکه انگلستان نیز که منافع استراتژیک خود در ایران را در خطر میدید، به استناد تلگراف مورخ ۶سپتامبر ۱۸۹۱(۲صفر ۱۳۰۹ قمری) وزارت امور خارج انگلیس به کندی(همان شارژ دافری که گزارشهای پیشین از او نقل شد) به این نتیجه رسیده بوده که با شورش و خروشی که در تودههای مردم بر ضد انگلستان بهوجود آمده، بهتر است از منفعت تنباکو بگذرد تا کل ایران را از دست ندهد.
بخشی از متن آن تلگراف را آدمیت در همان کتاب(ص ۷۰) نقل کرده گویای این است که قرارداد استعماری رژی زیر فشار سنگین مردم بهویژه زنانی که پیشتاز اعتراضهای اجتماعی بودند، در همان اوایل سال ۱۳۰۹ قمری درهمشکسته بود. آن دو خط مهم در تلگراف وزارت امور خارجه انگلستان به شارژدافر کندی این است: «خواست ما این نیست که موضع منفوری بگیریم و برای اینکه خارجیان پول جمع کنند حکوت ایران را به اقدمهای شدید واداریم».
ورود میرزای شیرازی به صحنه
آدمیت مینویسد: «یک ماه و نیم پس از آغاز مذاکره ایران و انگلیس بر سر فسخ انحصارنامه بود که میرزای شیرازی(در اوایل ربیعالثانی ۱۳۰۹) به اقدام برآمد گرچه اقدامش حاصلی نداشت».(کتاب شورش بر امتیاز رژی ص ۷۲)
«زمزمه تحریم دخانیات در هفته آخر ربیعالثانی ۱۳۰۹ در تهران شنیده شد».(کتاب شورش بر رژی ص ۷۴)
و سرانجام روز پنجشنبه اول جمادیالاول ۱۳۰۹ یکباره در شهر شایعه افتاد که از جناب میرزا میرزای شیرازی) فتوایی رسیده در تحریم دخانیات.
بر اساس اخبار ثبتشده در کتابهای تاریخی میرزای شیرازی ساکن نجف در سال ۱۲۷۵ خورشیدی برابر با ۱۳۰۹ قمری حکم به تحریم تنباکو داد.
این تاریخ ۲سال پس از امضای قرارداد رژی در رجب سال ۱۳۰۷ قمری و در نقطه اوج شورشهای اجتماعی مردم ایران است که شاه و علما را هم مورد بازخواست ملی قرار داده و دیوار حرمت موجود بین مردم با شاه و شیخ را فروریخته بود.
از انتشار فتوای میرزای شیرازی به بعد دیگر کار یکسره شد و شکستن چپق و غلیان و تحریم دخانیات به یک رسم عمومی تبدیل گردید در حالیکه اسباب آن تحریم را توده مردم و بهویژه زنان پیش از این در بسیاری شورشهای اجتماعی فراهم کرده و شاه و علما را به تسلیم واداشته بودند، آنچنانکه حتی دولت انگلستان هم برای حفظ منافع بلندمدت خود، راضی به لغو امتیازنامه رژی شده بود.
لغو امتیاز رژی، حاصل قیام تودهها و میدانداری شگفتانگیز زنان
پنجم جمادیالاخر سال ۱۳۰۹ هجری قمری ناصرالدینشاه ناگزیر امتیاز تنباکو را لغو کرد.
جنبش تنباکو یکی از مهمترین تجارب مردم ایران در محدود کردن قدرت استبدادی شاه بود اما در عینحال نقطهای بود که مردم بهقول خود علما، «مردم علما را به روی منبر کشاندند» تا در مقابل قرارداد انحصار دخانیات بایستند.
مردم(بهویژه) زنان بودند که ملاهای مرتجع را حین طرفداری از قرارداد رژی از منابر پایین کشیدند، زنان بودند که در شورش شهری و تجمع در برابر خانه نجمآبادی میدانداری کردند، در تبریز نیز گرچه کار اعتراض ابتدا توسط تجار آغاز شد، اما بعد زینبپاشا و دیگر زنان همراهش بودند که بار قیام را به دوش کشیدند.
در شیراز هم زنان بودند که در ایستادگی در مقابل امتیازنامه رژی کشته دادند تا نهایتاً استعمار و ارتجاع و دربار از ترس انقلاب، تن به لغو آن امتیاز استعماری دادند. فتوای میرزای شیرازی آخرین پرده آن ماجرا بود.
.............................
زیرنویس:
(۱)بخشهایی از بیانیههای نکوهشگرانه به شاه و علما در واقعه رژی(منبع: خاطرات حاج سیاح ص ۳۳۳ به بعد):
این بیانیهها که در معابر عمومی نصب میشد، کار را بر شاه و حکام و علما سخت کرده و راه شورش بر ضد قرارداد رژی را آرام آرام به سوی یک انقلاب ضداستبدادی و ضداستعماری میگشود. بیتردید اگر آن حرکت اجتماعی پروسه طبیعی خود را طی میکرد، همان هنگام(و نه سالها بعد در دوران مظفرالدینشاه) کار به بزرگترین انقلاب اجتماعی تاریخ ایران تا آن زمان میکشید.
مضمون مکتوب به شاه:
«عرض رعیت بیچاره فلکزده بختبرگشته سیهروزگار... این است که... میرزاتقیخان را که امیدگاه ملت... بود، بیتقصیر برافکندید، همه سکوت کردیم. شصت فوج سوار ایرانی را در سفر مرو به دست ترکمان اسیر دادید... هر کس از برادران اسلامی ما... قربانی کردید چشم پوشیدیم، از اراذل و اشخاص پست... حتی گربه را... به مقام و لقب مفتخر فرموده بر عقلا... ترجیح دادید تذلل کردیم، جیران خانمها، ملیجکها، ببریخانها بزرگان مملکت واقع گردیدند... عمارتها(ساختید) جز تماشا کاری نکردیم... این حکام حریص ظالم وحشی را که به هر ولایت مسلط کردید... هر شکایت از آنان شد اعتنایی نکرده... اهل ولایت عور و عریان رو به بیابان گذاشته، در خارجه به عملگی و گدایی و حمالی رفتند، اعلیحضرت توجهی نفرموده باز خونخواران را مالکالرقاب رمه گوسفندان بیشبان فرمودید. به فرنگستان تشریف بردید، آیا در بندر و لنگرگاه تمام ممالک، غیرایرانی حمال و ذلیل و عمله دیدید که اکثر ایشان در غربت بهذلت جان میدهند؟... توجهی بهحال مردم بیچاره بفرمایید، عاقبت ظلم وخیم است... خدا آگاه است کار به جان و کارد به استخوان رسیده...».
سواد کاغذی که به علما نوشته شده:(ص ۳۳۸):
«حضور مبارک آیاتالله... عرضه میداریم... آیا حالت حالیه و رفتار بزرگان و مقتدران را با رعایا و اصناف و کسبه ایران... میدانید یا خیر؟ یا این رعایای فلکزده که... هزارها از علما و طلاب و سادات را غرق نعمت و رحمت و راحت داشته، ایشان را آقا و خودشان را بنده، به بوسیدن خاکپای ایشان تبرک میجویند... آقایان را صدرنشین گردانیده، بهترین نعمتها و زنها و عمارتها و لباسها و اسبها و باغات و املاک را بر ایشان روا داشته، خود ذلت را قبول کردهاند، آقایان چه توجهی بهحال این ضعیفان کردهاید؟ این قتلها و غارتها که بر ایشان وارد میشود، حضرات آقایان را در کجا دلسوخته و به یک اقدامی جلوگیری از این ظلمهای بیحساب کردهاند؟... عجبا! گاهی میبینیم هرگاه صدای یک دفی در خانه یک فقیری بلند شود رگ امربهمعروف حضرات آیاتالله بهحرکت آمده، لشگر طلاب تا ریختن خون صاحبخانه ایستادگی میکنند، اما فریاد مظلومان که در زیر چوب و فلک از دربار دولت و حکام به آسمان بلند میشود آقایان را کک نمیگزد! این توهینها و غارتها و... شکنجهها که به مسلمانان وارد میآید در نزد آقایان گویا از عادیات است؟! آیا جوابی برای روز جزا حاضر کردهاید؟... آیا پیغمبر و امام اگر حاضر بودند، به این حال ملت مثل شما تماشا کرده به کار عیش خود مشغول میشدند؟... با این ودایع(خدا) چه رفتار کردهاید؟... کی شما اتفاق نموده ملت را دعوت به رفع ظلم نمودید و کسی نشنید؟!... کی گفتید این ظلمها را حق ندارند؟
مضمون مکتوبها به حکام و بزرگان شهرها(ص ۳۳۶):
«ای هموطنان و غیرتمندان و برادران! چشم عبرت بازکرده به روزگار سیاه خود نگاه کنید که به چه درجه اسیر و ذلیل و خوار و بدبخت و سیهروزگارید و فریادرس ندارید، به هر عجز و... التجاء عاجزانه به درگاه ملوکانه کردیم... عرایض ما را قابل اعتنا نشمرده، رعیت را مورد سخط(خشم) واقع گردانیدند، از خدا و رسول شرم نکردند... امیرالمومنین... فرمود تا حال به ظالمان گفتند ظلم نکنید، نشنیدند. حالا به شما میگویم قبول ظلم نکنید... همت را عالی بدارید... مطیع ظالم نشوید تا شما را گوسفند ندانند... زیر بار ظلم نروید، بر اولاد و آیندگان رحم کنید... که ظالم در هیچ حدی نمیایستد... زندان دولت را ببینید! از ۴۰سال محبوس و اسیر... هست که در این مدت کسی اسم او را نشنیده، زنده در گور شده مگر اینان اولاد وطن و برادران ما نیستند؟... چقدر بیگناهان را بهغرض نفسی، تهمت بابی زدند و کشتند؟!... اهالی ایران آیا مردهاند؟ مثل میرزا تقیخان... را کشتند کسی نگفت چرا؟... مردم را شب و روز بهدلخواه... زنجیر و حبس میکنند مالشان را میگیرند کسی نمیپرسد چرا؟... مردم! به چه امید سکوت کردهاید؟ کیست که میتواند اسب خوبی... یا متاع خوبی داشته و ایمن باشد؟... کیست بتواند حق خود را مطالبه کند؟ ای مردم! کی اقدام به خلاصی خود کردید و نشد؟ کی اتفاق نمودید و فایده ندیدید؟ برخیزید و حدی برای ظلم بگذارید. غیرت! غیرت!