در خرداد ۱۴۰۴، حاکمیت ورشکسته خامنهای بار دیگر چهره سرکوبگر خود را در برابر اعتراضات صنفی و معیشتی مردم به نمایش گذاشت. برخورد خشونتآمیز نیروهای انتظامی با نانوایان زحمتکشی که بهدلیل شرایط اقتصادی طاقتفرسا دست به اعتراض زده بودند، بخشی از این نمایش رسوا بود.
این مواجهه امنیتی با یک مطالبه صنفی، پیامی واضح به تمام اقشار جامعه بود: هر گونه مطالبهگری، حتی در حوزه معیشت، مستوجب مجازات است.
«دست از اعتراض و فریاد نخواهیم کشید»
اعتصاب نانوایان، یکی از صریحترین نمودهای بحران اقتصادی و شکاف اجتماعی در ایران امروز است. این اعتصاب نهتنها واکنشی به گرانی، سهمیهبندی ناعادلانه آرد و فشارهای معیشتی بوده، بلکه اعتراضی مشروع برای دفاع از حق حیات و کرامت انسانی نیز تلقی میشود.
شعارهای معترضان علیه وعدههای تکراری دولت و بیتفاوتی اتحادیهها، بهوضوح نشاندهنده گسست میان بدنه زحمتکش جامعه و ساختارهای رسمی قدرت بود. یکی از نانوایان با لحنی خشمآلود گفت: «ما از گرسنگی نان میپزیم، ولی خودمان چیزی برای خوردن نداریم». این جمله نه فقط فریاد فردی، بلکه نشانهای از یک وضعیت عمومی است: فقر نه فقط سفره مردم، بلکه توان ادامه حیات نانآوران را نیز تهدید میکند.
در بیانیهٔ صادره از سوی نانوایان معترض آمده است: «دیگر اجازه نمیدهیم صدای حقمان با خشونت خاموش شود. تا زمانی که حقوقمان احقاق نشود، دست از اعتراض و فریاد نخواهیم کشید». این موضعگیری، نشانهای از مرحلهای نوین در تحولات اجتماعی ایران است؛ مرحلهای که در آن زحمتشکان معترض -ولو با دست خالی- نقشآفرینان مستقیم صحنه سیاسی و اجتماعی شدهاند،
مقاومت سازمانیافته در برابر خشونت ساختاری
در واکنش به این سرکوب، کانونهای شورشی دست به سلسله عملیاتهایی در شهرهای مختلف زدند. این عملیاتها شامل انفجار در مراکز حکومتی مانند ادارات ارشاد، ستاد اجرایی فرمان امام، شهرداریها، و پایگاههای بسیج بود. بهویژه در مشهد، حمله به پایگاه بسیج با پرتاب کوکتل مولوتف پاسخی مستقیم به خشونت اعمالشده علیه نانوایان بود.
این اقدامات را باید در قالب مقاومت سازمانیافته در برابر خشونت ساختاری حاکمیت بررسی کرد. زمانیکه راههای رسمی اعتراض بسته میشود و رسانهها در انحصار قدرت هستند، کنشهای برونساختاری و پرخطر، بهعنوان آخرین راه برای بازپسگیری حق تعریف میشوند.
پیام شورش به جامعه انفجاری ایران
حاکمیتی که از پاسخ به ابتداییترین نیازهای مردم عاجز است، و در برابر نان، باتون و گاز اشکآور به کار میگیرد، دیگر نمیتواند مدعی کارآمدی باشد.
پاسخ کانونهای شورشی حامل این پیام است که دیگر اختناق و سرکوب بیپاسخ نخواهد ماند. آنگاه که مردم، بهویژه جوانان، سازمانیافته و هدفمند علیه ساختارهای قدرت دست بهعملیات میزنند، باید آن را پاسخی به سرکوبگریهای حاکمیت دانست.
نان، آزادی و افق آینده
اعتراض نانوایان و پاسخ متقابل کانونهای شورشی را باید در بستر وسیعتری از مبارزات اجتماعی در ایران فهمید؛ جاییکه مطالبه نان، به نمادی از آزادی بدل شده است. همانگونه که در انقلابهای اجتماعی قرن بیستم مشاهده شده، زمانیکه نیازهای اولیه همچون غذا، مسکن و کرامت انسانی به واسطه سرکوب از مردم دریغ میشود، خیابان به میدان مقاومت بدل میگردد.
حاکمیتی که به جای پاسخگویی، مشت آهنین به کار میبرد، دیر یا زود با بحرانی ساختاری در سطح ملی روبهرو خواهد شد.
کانونهای شورشی، با اقدامات خود، صدای خشم فرودستانی هستند که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند. بنابراین، عملیات اخیر آنها نه نتیجه تحریک یا هیجان لحظهای، بلکه بخشی از فرایند آگاهییافتن سیاسی و سازمانیابی اجتماعی در برابر حکومتی است که هیچ راهی برای مردم ایران جز مقاومت سازمانیافته و قهرآمیز برای دفاع از شرافت و کرامت انسانی خود باقی نگذاشته است. بیگمان نخستین بازنده این رویارویی، دیکتاتوری رو به زوال آخوندی است.