فاشیسم دینی در سالگرد قیام آبان۹۸ در ضعیفترین و آسیبپذیرترین مختصات خود قرار دارد. شواهد این شکنندگی را با مقایسهٔ دو کلیدواژهٔ «اقتدار» و «امنیت روانی» در سخنان خامنهای در دو بازهٔ زمانی متفاوت میتوان جستوجو کرد.
خامنهای در سالیان قبل گفته است:
«اگر مقتدر نباشیم، مقتدران عالم بر روی ما اثر میگذارند؛ دیگر مجالی باقی نمیماند تا ما بخواهیم حتی روی همسایگان خود یا همکیشان خودمان تأثیر بگذاریم، چه برسد بر روی کل بشریت. پس باید قدرت پیدا کرد» (سایت خامنهای. ۱۳بهمن ۱۳۸۸).
این جمله و جملههای مشابه آن نشان میدهد که این حکومت برای باقی ماندن در قدرت نیاز دارد به عوامل قدرتساز مانند تولید و تکثیر سلاحهای کشتار جمعی و بهطور خاص بمب اتمی دست بزند.
او در جای دیگر گفته است:
«اگر دشمن احساس کند شما توانایی ندارید، ملت ایران [بخوانید نظام ولایت فقیه] قدرتی ندارد، امنیت شما را همه نوع تهدید خواهد کرد؛ از هر نوعش؛ این قدرت ملی پشتوانه و تضمینکنندهٔ امنیت ملی است. امنیت ملی همه چیز است؛ اگر امنیت نباشد، هیچ چیزی نیست» (سایت خامنهای. ۹اسفند ۱۴۰۲)
تا اینجا فهمیدیم که این رژیم به شیوهٔ دیگر فاشیستهای گوربهگور شدهٔ تاریخ، «قدرت» و «اقتدار» را در تولید و تکثیر سلاحهای کشتار جمعی میبیند. این نوع از اقتدار مکرر در مکرر در ادبیات سیاسی نظام ولایت فقیه با پسوندهای سیاسی، نظامی، اقتصادی، علمی و حتی ملی، مورد مصرف قرار گرفته است. در سخنرانیهای خامنهای آن را در کنار کلماتی مانند «قدرت»، «دشمن» و «امنیت»، مییابیم. وقتی عمیق میشویم، در مییابیم که منظور خلیفهٔ ارتجاع، این است که تروریسم و جنگافروزی در خارج با سرکوب در داخل برای حفظ نظام رابطهٔ مستقیم دارد.
البته همانطور که خاطرنشان شد، این اولدروم و بالدرومها مربوط به سالیان گذشته و برههیی است که این رژیم با بزرگنمایی عمق استراتژیک خود از یکسو درصدد باجگیری از منطقه و جهان بود و از دیگرسو نیاز داشت با تروریسم افسارگسیخته و جنگافروزی قیام در داخل را مهار کند. آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.
این پیشفرض را داشته باشید تا به سراغ سخنان اخیر خامنهای برویم. او در سخنانی که از تلویزیون شبکهٔ یک رژیم به تاریخ ۶ آبان پخش شد، به جای ترجیعبند پوشالی «اقتدار» و شاخ و شانه کشیدن برای دیگر کشورها، از «ترس» و «تردید» و «اضطراب» صحبت کرد و کلیدواژهٔ «امنیت روانی!» را به کار برد:
«یک نکتهٔ مهم در باب امنیت... مسألهٔ «امنیت روانی» جامعه است، که کمتر به این توجه میشود؛ امنیت روانی جامعه؛ یعنی دچار اضطراب نکردن مردم، دچار ترس و تردید نکردن مردم؛ این[طور] است دیگر؛ این خیلی مهم است. بعضیها با خبری که میدهند، با تحلیلی که میکنند، با تفسیری که از وقایع میکنند، در مردم تردید ایجاد میکنند، ترس ایجاد میکنند... این کسانی که با فضای مجازی ارتباط دارند، به این نکات توجه کنند! همهچیز را ــ هر چه به ذهن انسان میرسد ــ در فضای مجازی نبایستی منتشر کرد».
اگر منظور خامنهای از «مردم»، خلق قهرمان ایران است. این خلق به ستوه آمده ثانیهها و دقایق را رصد میکند تا از کوچکترین فرصت برای قیام و درهم کوبیدن این نظام ستمگر و فاسد استفاده کند. بنابراین آنها هیچ ترسی از به هم خوردن تعادل ساخته و پرداختهٔ فاشیسم دینی و امنیت کذایی آن ندارند. «ترس» و «تردید» و «اضطراب» شامل کسانی است که دم و دمبالچههای این رژیم محسوب میشوند و از خوف قرار گرفتن در مقابل حسابرسی خلق قهرمان شبها با کابوس چنگ در چنگ هستند.
به تعبیر دیگر خامنهای دارد فرافکنی میکند. او پارانویای خود را به دیگران نسبت میدهد و از متولیان سانسور و ممیزیهای خود در وزارت ارشاد و دیگر بلندگوهای حکومتی و نیز تحلیلگران و گردانندگان شبکههای مجازی وابسته به حکومت میخواهد که واقعیتها را تحریف و سانسور کنند تا مبادا به قیام و انفجار عمومی سوخت برساند. او این توصیه را بهطور خاص به کسانی میکند که تصمیمگیرندگان فضای مجازی هستند. معنای آن افزودن به فیلترینگ فضای مجازی و وضع قوانین شداد و غلاظ برای کسانی است که تن به سانسور نمیدهند.
به نظر میرسد امروز همان روزی است که خامنهای در ۵ بهمن ۱۳۹۴ در دیدار با جمعی از بهاصطلاح خانوادههای شهدای مدافع حرم، هشدار آن را به مزدبگیرانش داد:
«اینها رفتند با دشمنی مبارزه کردند که اگر اینها مبارزه نمیکردند، این دشمن میآمد داخل کشور... اگر جلویش گرفته نمیشد، ما باید اینجا در کرمانشاه و همدان و بقیهٔ استانها با اینها میجنگیدیم و جلوی اینها را میگرفتیم» (سایت خامنهای. ۵ بهمن ۱۳۹۴)