در این گزارهٔ متقن که فاشیسم دینی اس و اساس سیاست خارجی خود را بر صدور تروریسم و مداخله در امور دیگر کشورها قرار داده است، جای تردید نیست. اگر روزی فقط مقاومت ایران با اتکا به شناخت عمیق و همهجانبهٔ خود این گزاره را برجسته کرده بود، امروز بسیاری قلمها و زبانها آن را تکرار میکنند. بهعبارت دیگر معما آسان شده است؛ اما این کافی نیست، لازم است به بحث ریشهیی در این مورد بپردازیم و این سؤال را برجسته کنیم که فاشیسم دینی چه نیازی به بحرانآفرینی و جنگافروزی دارد؟
آیا این رژیم، منافع ملی فلسطین، لبنان، یمن، سوریه و عراق و دیگر کشورهای منطقه را پی میگیرد؟!
آیا آنگونه که تبلیغ میکند مصالح «جهان اسلام!» را در نظر دارد و دلسوز آبروی اسلام و مسلمین است؟! آیا مشکل درجهٔ یک او ستمدیدگان و مظلومان و بهقول خودش «مستضعفان» خاورمیانه و جهان هستند؟!
اگر چنین است، چه پاسخی برای این پارادوکس انزجارآور دارد؟
چگونه میشود دولتی در داخل مرزهای خود به مردمش گرسنگی بدهد و آنان را از حیاتیترین حوائج زندگی محروم کند ولی در خارج از مرزهای خود، بهحال ملتهای دیگر دل بسوزاند؟!
چگونه ممکن است حاکمیتی در زندانهای خود بساط شکنجه و شلاق، سوزاندن و جزغالهکردن، مثله و حلقآویز و «کشتن به شدیدترین وجه ممکن!» و افتضاحآمیزترین حالت راه بیندازد اما مدافع حقوقبشر در دیگر نقاط جهان باشد؟!
با کدام منطق، آیین، حقوق و ارزشی ممکن است که یک حکومت در کف خیابانهای خود، ملتش را از حق مسلم آزادی محروم کند و حلقوم فریادکنندگان رهاییطلب را با سرب مذاب پر نماید ولی وقتی به دیگر خلقها میرسد برای داغ و درد آنها اشک تمساح بریزد و نسبت به نقض حقوقبشر و کنوانسیونهای انساندوستانهٔ بینالمللی به مرثیهخوانی بپردازد؟!
واقعیت این است که نظام ولایت فقیه برای حفظ خود در قدرت نامشروع، سرنوشت مردم فلسطین، یمن، سوریه، عراق، لبنان را به بازی گرفته است. شعار دجالگرانهٔ این رژیم برای توجیه و کشدادن جنگ خانمانسوز ۸ساله بین دو کشور مسلمان ایران و عراق، «فتح قدس از طریق کربلا!» بود. در حالی که خمینی این جنگ را برای حفظ رژیمش «نعمت الهی» میدانست، مردم ایران و عراق بهای آن را با اشک و خون داغ عزیزانشان میپرداختند.
آن جنگ جنونآسا، ضدایرانی و خائنانه فقط در طرف ایران یک میلیون کشته، دو میلیون معلول و مجروح، چهار میلیون آواره و هزار میلیارد دلار خسارت مادی برجا گذاشت.
آن روز خمینی با شم شیطانی خود میدانست که اگر یک کشور تازه انقلابکرده را با جنگ خارجی مشغول نکند، نمیتواند در داخل ایران دست به اعدامهای جریانوار بزند و فرزندان انقلاب ضدسلطنتی را به مسلخ بکشاند. بهخوبی پی برده بود که اگر جنگ خودساخته را مانند دوران جنگهای صلیبی اروپا، «جنگ بین اسلام و کفر!» و «دفاع مقدس!» جلوه ندهد، قافیه را خواهد باخت و مجاهدین او را سرنگون خواهند ساخت.
امروز نیز چنین است، در حالی که قلب جهان از صحنههای روانخراش جنگ به درد آمده است، خامنهای و دولت و مجلس دستنشاندگانش از گسترش بحران در نوار غزه و کشتار غیرنظامیان به وجد میآیند و به جستوخیز میمونوار میپردازند؛ چرا؟
برای اینکه بیهوده گمان میکنند برای چند روزی توانستهاند از خطر سرنگونی جان بهدر ببرند و افکار عمومی را به خارج از مرزهای ایران منحرف نمایند. امروز هر ذهنی که آلوده به سیاست کثیف مماشات با فاشیسم دینی نباشد، بهآسانی درمییابد که جنگافروز و بحرانآفرین اصلی کیست؟ کدام طرف در آتش میدمد تا از سرایت آتش به خرقه و خرگاه خود پیشگیری نماید.
با فهم این واقعیت، «جهان باید در برابر جنگافروزی آخوندها بایستد. استفاده ابزاری از موضوع فلسطین رسم شناختهشده این رژیم فریبکار است. امروز خامنهای و رئیسی میخواهند قیام و جنگ مردم ایران با فاشیسم دینی را به جنگ مسلمان و یهودی تبدیل کنند. آنها بهدنبال سپر و سرپوشی برای مهار کردن قیام و بقای رژیمشان هستند» (۱).
جهان امروز بهتر از دیروز میفهمد و فردا بهتر از امروز خواهد فهمید که سازمان مجاهدین خلق ایران بهعنوان یک نیروی آزادیخواه، مسلمان و وطنپرست چگونه بیش از چهار دهه، در برابر منویات توسعهطلبانه و تروریستی این رژیم ایستاده و دست او را از بحرانآفرینی و جنگافروزی بیشتری در منطقه و جهان کوتاه کردهاند. بیهوده نبود که یک روز پس از صدور حکم ننگین شورای حکومتی، واشنگتن پست ۱۹آذر۱۳۸۲ (۱۰دسامبر۲۰۰۳) نوشت:
«در یک اقدام تعجب برانگیز که ممکن است تعادلقوای منطقه را بههم بزند، شورای حاکم عراق دیروز رأی داد که گروه پیشتاز مخالف ایرانی را اخراج کرده و اموالش را ضبط نماید. این قطعنامه خواهان اخراج ۳۸۰۰ نفر از اعضای این گروه تا آخر ماه است…
تصمیم به اتفاق آرای شورای عراقی، علیه مجاهدین خلق یک دستاورد قابل ملاحظهٔ سیاسی و امنیتی برای ایران است».
***
امروز دولتها و طرفهایی که با استمالت از فاشیسم دینی باد در خاورمیانهٔ پرآشوب میکاشتند، طوفان درو میکنند. آیا از تکرار تراژیک تاریخ عبرت نمیگیرند؟!
پانوشت:
(۱) بخشی از سخنرانی خانم مریم رجوی، کنفرانس در پاریس بهمناسبت روز جهانی علیه اعدام