روز دوشنبه ۷خرداد ۹۷ خامنهای در دیدار با مزدوران رژیم در دانشگاهها ادعا کرد که وضعیت از هر نظر خوب است.
علی خامنهای مدعی شد که تماسهای مردمی دارد و از مسایل جامعه آگاه است که رژیمش در زمینههای مختلف «پیشرفت» کرده است.
ولیفقیه ارتجاع در ادامه منکر حرف کسانی شد که مدعی اوضاع خراب مردم هستند و گفت: «من حرف آن جوانی را که میآید اینجا میایستد و میگوید «آقا وضع خیلی بد است، خیلی فلان است، عقب رفتهایم، حرف را مطلقاً تأیید نمیکنم؛ اینجور نیست».(سایت خامنهای ۷خرداد ۹۷)
روحانی هم در دیدارهای این روزهایش شیادانه روضه تکراری رشد اقتصادی میخواند.
جالب اینکه بهرغم حرفهای این دو رأس نظام، نفرات بعد از آنها مانند اسحاق جهانگیری معاون آخوند حسن روحانی در اظهاراتشان ذکر مصیبت چالشها و ابرچالشها را میخوانند.
محمدباقر نوبخت، سخنگوی دولت روحانی که بهطور معمول اظهاراتش امیدوارانه است و هر بار هم که حرف میزند این فضا را میدهد که اوضاع بسیار روبهراه و خوب است، آنچنان از اوضاع خراب وحشتزده شده که دستبهدامن مردمی شده که این روزها در جایجای ایران صدای اعتراضشان علیه سرکوب و چپاول بلند است و خواهان این هستند که این رژیم شرش را از سر ایران و مردمش کم کند.
درخواست عاجزانه نوبخت از مردم این است: «از مردم میخواهیم ما را کمک کنند، اینکه دولت را در فشار قرار دهیم کاری پیش نمیرود، رئیسجمهور در هیأت دولت بارها گفتهاند که اگر مطالباتی وجود دارد تا قبل از اینکه اعتراضاتی صورت بگیرد، رسیدگی کنید الآن دیگر ضربه به دولت ضربه به قوه مجریه نیست بلکه به مجموعه نظام است».(خبرگزاری ایلنا ۸خرداد ۹۷)
البته این فقط زبان حال نوبخت نیست بلکه هر مهره دیگر از رژیم هم که حرف میزند. جز تأکید بر وضعیت وخیم در زمینههای مختلف چیزی برای گفتن ندارد.
با توجه به این اظهارات و با توجه به خروش مردم معترض در جایجای ایران، این شعر «شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل، کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها» بهترین بیان را در توصیف حال و روز حکومت آخوندی را دارد.
در چنین وضعیتی است که ابراهیم رزاقی از باند خامنهای که رسانههای این باند او را اقتصاددان معرفی میکنند، اعتراف میکند: «اقتصاد ایران به نقطهیی رسیده که از این بدتر نمیشود».
او ضمن اذعان به نفرت خشم مردم نسبت به سرکوب و غارت، قیام دیماه ۹۶ را یادآور میشود که نتیجه آن «چیزی جز نتیجه خشم مردم از وضعیت نابسامان اقتصادی نیست».
رزاقی در ادامه با اشاره به اینکه تحمل رژیم برای مردم بسیار مشکل است، به خطر مردم برای آن نیز چنین اذعان میکند: «در صورتیکه این وضعیت ادامه یابد، تعداد فقرا افزایش یافته و فاصله طبقاتی مردم همچنان زیادتر خواهد شد که این موضوع مردم را ناامید کرده است. این اتفاق در نهایت باعث میشود مردم از نظام ناامید شوند که در این صورت چاره کار را در اعتراضات خیابانی میبینند و این یعنی زمینهسازی برای جنگ داخلی(جنگ داخلی مردم با حکومت آخوندی) در کشور!».(سایت رویداد۲۴- ۸خرداد ۹۷)
در ادامه این ابراز هراسها نسبت به این اوضاع خراب محسن جلال پور، رئیس سابق اتاق بازرگانی، «چند چالش اقتصاد ایران که به ابرچالشهای نگرانکننده تبدیل شدهاند» را موجب «شرایط نگرانکنندهیی» میداند.
او نگران «فقر و بیکاری» است که «عواقب سیاسی و امینی دارد» زیرا که «این ابرچالش دامنگیر حوزههای دیگر شده است. هر کدام از این ابرچالشها برای ساقط کردن یک ساختار سیاسی کافیاند و ما در حال حاضر این همه چالش را یکجا و با هم داریم. ما وسط پیچیدهترین و حساسترین بازی یک قرن گذشته قرار داریم و در جهان پرآشوب فعلی، هیچ سناریویی به نفع ما نوشته نمیشود».(خبرگزاری فارس ۸خرداد ۹۷)
و...
اظهارات اینچنینی توسط رسانهها و مهرههای هر دو باند زیاد است که همه آنها نگران بحرانهای فراگیر از یک طرف و مطالبات مردم از طرف دیگر هستند که این بحرانها و مطالبات میرود که تبدیل به «حادثه امنیتی» برای آن شود.
واضح است که منظور آنها از ایجاد «حادثه امنیتی» این است که نفرت مردم از حاکمیت، اعتراض و اعتصاب آنها موجب سرنگون شدن آن شود.
این نگرانی از این واقعیت ناشی میشود که در شرایط کنونی جز براندازی آن و جایگزین کردن آن با یک حاکمیت دموکراتیک چاره دیگری پیش روی مردم نمانده است.
به همین دلیل است که تا کوچکترین فضایی ایجاد میشود مردم در اعتراض به هر حادثهیی شعار مرگ بر دیکتاتور و شعار سرنگونی میدهند.
زیرا خواست سرنگونیطلبانه مردم به یک خواسته گسترده و همهگیر در میان اقشار مختلف و بهویژه اقشار زحتمکش و فقیر شده است.
در جریان قیام دیماه نیز همین مردم فقیر و زحمتکش بودند که نیروی اصلی صحنه بودند و با دادن شعارهایی نظیر «مرگ بر خامنهای، مرگ بر روحانی - اصلاحطلب، اصولگرا ،تمام شد ماجرا» خواهان سرنگونی حاکمیت پلید آخوندی بودند.
پس از قیام دیماه نیز در تظاهرات مردم کازرون شاهد بودیم که مردم با شعار وای به روزی که مسلح شویم همین خواسته را فریاد کردند.
آری، وجود همین شرایط بحرانی است که آن مهره حکومتی(محسن جلالپور) را نگران ساقط شدن «ساختار سیاسی» میکند و دیگری(ابراهیم رزاقی) را نگران رویآوری بیشتر مردم به «اعتراضات خیابانی».
واقعیت این است که معنای ساده همه این نگرانیها چیزی نیست جز وحشت از سقوط تمامیت نظام ولایت فقیه.