محمد جواد ظریف، وزیر خارجه رژیم، به تاریخ ۷فروردین، طی یادداشتی در «الجزیره» خطاب به کشورهای عربی نوشت:
«باید در چشمان یکدیگر نگاه کنیم و تصمیم بگیریم اختلافاتمان را بر سر میز گفتگو حل کنیم نه در میدان نبرد.
صادقانه دست خود را به سوی همسایگانمان دراز میکنیم
اگر ما راه صلح را پیش نگیریم نسلهای آینده فرصت نگریستن در چشمان یکدیگر (و گفتگو) را نخواهند داشت».
[خبرگزاری حکومتی انتخاب. ۷فروردین۹۷]
همزمان با این اقدام، کمال خرازی که لقب «رئیس شورای راهبردی روابط خارجی» را یدک میکشد و در واقع کپی محمدجواد ظریف در باند روحانی است ـ و برای گدایی رابطه به پاکستان و افغانستان سفر کرده ـ گفت:
« با توجه به تحولاتی که به سرعت در جهان در حال رخ دادن است، لازم است کشورهای مستقل منطقه با هم همکاری کرده و به ثبات منطقه کمک کنند»
او در قسمتی دیگر از حرفهایش گفت:
«جمهوری اسلامی ایران همانگونه که در عمل نیز نشان داده، آمادگی دارد با کشورهای دیگر چه بهصورت دوجانبه و چه چندجانبه به منظور حل مشکلات منطقه و ایجاد ثبات و امنیت همکاری کند».
[خبرگزاری حکومتی جمهوری اسلامی. ۷فروردین۹۷]
با شنیدن این دو موضعگیری همزمان و مشابه از دو باند رژیم، سوالی که پیش میآید این است. به راستی موضوع چیست؟ و چه کاسهیی در زیر نیمکاسه است؟ آیا این رژیم اهل مصالحه و دوستی شده است؟ مگر همین رژیم نبود که در ۲۶بهمن۱۳۹۱ از قول آخوند مهدی طائب، سرکردهٴ قرارگاه تروریستی موسوم به عمار، سوریه را سی و پنجمین استان ایران و استانی استراژیک دانست و گفت:
«اگر دشمن به ما هجوم کند و بخواهد سوریه یا خوزستان را بگیرد اولویت با این است که ما سوریه را نگهداریم چون اگر سوریه را نگهداریم میتوانیم خوزستان را هم پس بگیریم اما اگر سوریه را از دست بدهیم تهران را هم نمیتوانیم نگهداریم.».
ادعای «هلال شیعی» و صدور انقلاب به آن سوی اندلس و شاخ آفریقا و فتح قدس از طریق کربلا و وضو گرفتن در آبهای کشورهای همسایه به کجا رفت؟!
همینجا بگوییم که ناگفته مشخص است منظور باندهای رژیم از «همسایگان ایران» کشوری به جز عربستان نیست. آنها از تغییرات معادلهٴ قدرت در منطقه نگران شدهاند و از هماکنون احساس میکنند که حلقه محاصره بر علیه آنها روز به روز در حال تنگتر شدن است. کمال خرازی، تنگتر شدن حلقه محاصره را «تحولاتی مینامد که به سرعت در حال رخ دادن است». وضعیت برای رژیم بگونهیی است که محمد جواد ظریف، لبخند ساختگی بر لب و کاسه به دست، بهدنبال «حل اختلافات از طریق گفتگوست!» و هر نوع جنگی را در عداد «جنگهای جاهلی» میداند.
جالب است که بدانیم از آن سو بهزاد نبوی نیز به وضعیت بحرانی حکومت آخوندی اشاره کرده و دخالتهای تروریستی رژیم در امور کشورهای همسایه را «سیاستهای ماجراجویانه و تشنجآفرین» مینامد و در این رابطه رژیم را به تغییر سیاستهای منطقهیی بینالمللی فرامیخواند. او آشکارا از عبارت «تا دیر نشده!» استفاده میکند. [سایت حکومتی مشرق ۸فروردین ۹۷: « بهزاد نبوی» نوروزی روزنامه آرمان]
اگر این رژیم بهدنبال صلح با منطقه است چرا به یکباره در تاریخ ۶فروردین۹۷ یعنی یک روز قبل از ادعای صلحطلبی رمانیتک ظریف، ۷موشک برکان۲ به عربستان شلیک میکند. کدام را باور کنیم؟ صحبتهای رمانتیک محمدجواد ظریف یا نعرههای هنوز موشکی رژیم را.
واقعیت این است که بهدنبال نزدیک شدن به ضربالاجل ۱۲۰ روزهٴ اعلام شده از سوی آمریکا در مورد برجام، و فعالتر شدن عربستان در منطقه برای ممانعت از منویات تروریستی رژیم، دیکتاتوری آخوندی نیازمند آن است تا از یک سو، قدرت موشکی خود را به رخ عربستان بکشد، [به قول معروف میخواهد دست پیش بگیرد تا پس نیفتد]؛ از سوی دیگر با دراز کردن دست مذاکره، مانع از تنگتر شدن حلقه محاصره علیه خودش بشود. این هر دو مکمل یک سیاست است و آن چیزی نیست جز عقبنشینی از مواضع شداد و غلاظ موشکی قبلی و این میتواند به فراهم آوردن زمینههای تندادن به زهر موشکی تلقی شود؛ تصمیمی که به قول علی بیگدلی، یک کارشناس رژیم، آن را باید علی خامنهای بگیرد و به بازی یک بام و دو هوا در این زمینه خاتمه دهد.