خودسوزی منجر به فوت یک دختر ایرانی در اعتراض به حکم ظالمانه زندان به جرم؟! تلاش برای تماشای یک مسابقه فوتبال، در کنار ۱۱۰سال زندان برای کارگرانی که در پیگیری مطالبه دستمزدهای بهسرقترفتهاشان به زندان، شکنجه و شلاق محکوم شدهاند، آنهم در مملکتی که قاضیالقضات جنایتکار فعلیاش خود سردسته دزدان مالیات میلیاردی سوپرهلدینگ موسوم به آستانقدس بوده و قاضیالقضات قبلیاش هنوز ننگ ۶۳حساب بانکی انباشته از سرقت اموال مردم را با خود یدک میکشد، از آن رخدادهایی است که نهتنها جامعه بلکه باندهای درونی رژیم را نیز به تلاطم میاندازند.
بازتاب خودسوزی در رسانه حکومتی
این واقعه تأسفانگیز اکنون باعث شده تا فریاد کارشناسهای حکومتی نیز بلند شده و ناجور بودن وصله این نظام به دامان تاریخ معاصر ایران را به زبان خود اعلام کنند.
در جدیدترین نمونه از این دست باید از مقالهای یاد کرد که روزنامه حکومتی ایران روز ۲۱شهریور ۹۸ منتشر کرد و نویسنده با اشاره به حادثه تلخ خودسوزی «دختر آبی» نوشت: «توجیهات درباره تلخی حادثه خودسوزی یک دختر جوان، از ضرورت تحلیل و ریشهیابی و الزام به گفتگو درباره آن تا روشن شدن مسأله و تلاش برای راهکار نمیکاهند. «مسأله زن» در پس این حادثه نهفته است و آنچه اکنون مطرح است، نوک کوه یخ «مسأله زن» در ایران امروز است».
طبقهبندی زنان ایران و مطالباتشان
نویسنده سپس از دید خود به تقسیمبندی کردن مسایل و مطالبات زنان ایران پرداخته و آنان را در ۲قشر اجتماعی متوسط و فقیر طبقهبندی کرده توضیح میدهد که حاکمیت حتی ظرفیت درک مسایل هیچیک از این دو گروه را ندارد، چه رسد به حل مطالبات آنها.
جدای از اینکه این طبقهبندی چقدر واقعی است و آیا مسأله زنان در ایران به همین محدوده ختم میشود یا دایره گستردهتری دارد؟ صرفاً بابت توضیح نکات کارشناس حکومتی طبقهبندی زنان ایران و مسائلشان از دید وی نقل میگردد.
وی پس از «طبقه»بندی کردن زنان ایران به ۲قشر «متوسط» و «فقیر» خواستهها و مطالبات آنها را توضیح میدهد. بهزعم کارشناس مربوطه،
- مسائل و مشکلات زنان قشر متوسط حقوق مدنی و شهروندی و امکان استفاده برابر از مزایای عمومی اجتماعی همپای مردان است که در جهان کنونی از آنها تحت عنوان مسأله «برابری زنان» یاد میشود.
- وی سپس به خواستههای زنان فقیر پرداخته و مسأله اصلی آنان را معاش، کار، حمایت اجتماعی و بهداشت و حداکثر تحصیل اعلام میکند.
عجوزگی حاکمیت از حل مسائل زنان
نویسنده که استاد دانشگاه ملی سابق(موسوم به بهشتی) است، در پایان نتیجه میگیرد حاکمیت با ارائه الگوی «زن سنتی» نشان داده که از برآورده کردن مطالبات این دو گروه اجتماعی زنان عاجز است.
وی میگوید:
- «حاکمیت... نه ظرفیت نظری و سیاسی درک و برآوردن مطالبه گروه اول را دارد
- و نه از پس فرآیندهای اقتصادی، قضایی و اجتماعی مولد زندگی سیاه برای این گروه برمیآید.
دستگاه فهم اجتماعی سنتی که در شناخت و تحلیل «مسأله زن» در ایران امروز، ناکارآمد و وامانده شده است و با تأکید بر الگوی «زن سنتی» راه به جای مهمی نبرده است و بحران در فاصله میان مطالبه زنان امروز و آن الگوی سنتی و چالشبرانگیز شدن متوالی مسائل زنان، همین ناکارآمدی و واماندگی را نشان میدهد».
پیامدهای زنستیزی حاکمیت
کارشناس حکومتی که حواسش اندکی از حواس آخوندها جمعتر است، در پایان نسبت به عواقب اجتماعی روش حاکمیت در برخورد با مسأله زنان هشدار داده و مینویسد:
«این وضعیت، ۲قشر مهم جامعه زنان را از... حکومت بیگانه و ناامید میسازد. بخش مهمی از بزرگترین نیروی تغییر اجتماعی ایران، در قالب برآورده نشدن مطالبات دو گروه از زنان که تشریح شد، بیگانه و سرخورده میشود. هیچیک از دو گروه را نمیتوان کنار گذارد».
شکست ترفندهای زنستیزانه حاکمیت
نویسنده در قسمت پایانی مقالهاش با هشدار درباره راهکارهایی که رژیم برای مقابله با جنبش زنان در پیش گرفته است نسبت به پیامدهای بحرانی که از نحوه برخورد حکومت با مسأله زنان بهوجود آمده هشدار داده و میگوید: «برخی میکوشند مسائل گروه اول را در مقابل مطالبات گروه دوم کوچک جلوه داده و بهقولی آنها را مطالبات لوکس تلقی کنند، اما هیچیک از دو گروه را نمیتوان نادیده گرفت».
ضرورت پاسخگویی به مسأله زنان
کارشناس مربوطه که در حد خود مسأله زنان و بحرانی که از خلال آن دامنگیر حاکمیت ارتجاعی آخوندها شده را توضیح داده و به برخی نکات جدی و کلیدی در این بحث نیز اشاره کرده در پایان به مهمترین قسمت مسأله وارد شده و مینویسد: «سؤال بزرگ امروز جامعه ایران در مقابل «مسأله زن» این است که برای این دو قشر و برآوردن مطالباتشان چه راهکاری دارد؟ حاکمیت سیاسی مهمترین مخاطب این پرسش است. حاکمیت نمیتواند جمع کثیر نیمی از جمعیت ایران را نادیده بگیرد یا با همان روشهای سنتی با آنها مواجه شود».
پاسخ زنان ایران
تنها نکتهای که این کارشناس حکومتی نتوانسته یا نخواسته وارد آن شود این است که اکنون ۴دهه است زنان رزمنده ایران در بالاترین مسئولیتهای سیاسی و نظامی و فرهنگی در حال جنگی تمامعیار با این فاشیسم نابههنگام هستند.
زنانی که از یکسو در ارتش آزادیبخش ملی ایران نبرد بزرگ میهنی مردم ایران با این دیکتاتوری قرونوسطایی را فرماندهی میکنند و از سوی دیگر در خیابان بهعنوان عنصر پیشتاز، نقش جلودار در مبارزات اجتماعی مردم ایران را در دست گرفتهاند.
نگاهی به آنچه که زنان رزمنده در قیام، در کانونهای شورشی و در ارتش آزادیبخش ملی ایران در حال انجام آن هستند، روشن میکند که: زنان ایران بیکار ننشستهاند، زنان و دختران قهرمان ایرانی از همان اولین روز به حاکمیت نشستن خمینی با نظریات ارتجاعی وی درافتادند و در یک پروسه منظم و قانونمند از مبارزات سیاسی افشاگرانه مسالمتآمیز، با پرداخت هزینه لازم(گرچه با خون و شکنج و شهدایی همچون صنم قریشی، سمیه نقرهخواجا، پری رحیمی، نسرین رستمی و شماری دیگر) عبور کردند تا نهایتاً در ارتش آزادیبخش ملی ایران سازمان رزم لازم برای سرنگونی این رژیم پلید و منحط را بهوجود آوردند. سازمان رزمی که اکنون یکانهای آن در قلب میهن اشغالی در کانونهای شورشی به بلوغی نوین دستیافته است.
این زنان ثابت کردهاند که امتداد واقعی و اصیل جنبش انقلابی زنان ایران از صدر مشروطه تاکنون هستند. رزمنده زنانی که پا جای پای سردار مریم بختیاری و زینب پاشای تبریزی و دیگر همرزمان آن سرداران گذاشتند، در نهضت ملی ایران به یاری دکتر مصدق برخاستند و پس از سالهای سیاه دیکتاتوری شاه، صفوف پرقدرت مبارزه مسلحانه را در ۲سازمان پیشتاز انقلاب ضدسلطنتی با حضور شگفتانگیز خود محکمتر کردند و در فردای رویکار آمدن فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران در مدار رهبری مبارزه، حضور خود را به ثبت رساندند.
در این رابطه مریم رجوی روز ۲۳تیر ۹۸ در سخنرانی خود در کنفرانس بینالمللی پیشتازی زنان در مقاومت ایران در اشرف۳ گفت: «از شروع حاکمیت استبداد مذهبی زن ایرانی در صف مقدم نبرد و مهمتر از آن در موقعیت جلودار و راهگشا بوده است....
درباره نبرد این زنان در شکنجهگاه آخوندها و درباره برخی از دههاهزار زنی که در این ۴۰سال شکنجه یا اعدام شدند؛ از فاطمه مصباح ۱۳ساله تا مادر ذاکری ۷۰ساله، کتابهای متعددی نوشته شده است. با این حال داستان این مقاومتها هنوز بهیقین داستان ناگفتهای است.
از تحمل شکنجههای شدید، مقاومت در برابر رفتار حیوانی بازجوها و پاسداران، مبارزه برای حفظ جمع و روحیه جمعی و رزمنده در بندهای زندان، تا تلاش برای ایجاد هستههای جدید مقاومت.
شایستگی این زنان در میدان نبرد آزادیبخش هم خود را نشان داد...
حالا شما در اینجا ۱۰۰۰زن پیشتاز را میبینید... شما در این جا ۳نسل از زنان را در کنار هم میبینید.
در واقع بالاترین نهاد رهبریکننده سازمان مجاهدین خلق ایران تماماً از زنان مجاهد تشکیل شده است.
این دستاورد ثمره طیکردن مسیری است که مجاهدین از آغاز تحت رهبری مسعود رجوی با اعتقاد به آزادی و برابری طی کردهاند».