حل بحران، در نظام آخوندی از دیر باز و از زمان خمینی از طریق ایجاد بحرانی دیگر و دور زدن بحرانی قبلی انجام شده است. همین روش را جانشینانش، با صدور ارتجاع و تروریسم به کشورهای دیگر، ادامه دادند.
با حملات موشکی به تأسیسات نفتی عربستان، خامنهای خواست با شگرد سرپوش گذاشتن بر بحران از یکطرف آمریکا را عقب بنشاند و از طرف دیگر راه نفسی برای خود در تنگنای خفگی اقتصادی باز کند اما چنین که پیداست این اقدام نه تنها مشکلی از رژیم حل نکرده بلکه موجب بازگشت بحران به درون خودش و تشدید بحران شده است.
حسین قدیانی یکی از مهرههای باند خامنهای و از جمله سرکردگان بسیج دانشجویی، یک روز پس از حمله به تأسیسات نفتی عربستان، به نقش رژیم در این عملیات اذعان کرد و زیر عنوان «ناآرامکو» نوشت « نگاه ذوالفقارانه، ولی امر مسلمین جهان به خنجر یمنیها عجب برکتی کرد!» و سپس افزود: «این همان «هستههای مقاومت جهانی» است که تشکیل آن از آمال حضرت روحالله بود!...همه دنیا دارند میبینند که بیت رهبری به سنگر فرماندهی احرار عالم بدل شده!».
باند خامنهای سرمست از اینکه با این عملیات تروریستی توانسته همه را شوکه کند، فکر میکرد این لگدپرانی تروریستی سرپوش بحرانهای داخلیاش خواهد شد، اما خیلی زود بحران ناشی از این اقدام تروریستی به درون رژیم ریخت و به شکافهای درونی نظام دامن زد.
علی بیگدلی کارشناس حکومتی همسو با باند روحانی روز ۲۶شهریور، عکسالعمل کشورهای منطقه علیه رژیم را «خطرناک» خواند
روزنامهٔ حکومتی ابتکار در همان روز از باختن بازارهای نفت منطقه خبر داد و نوشت:« واشنگتن از فرصت ایجاد شده برای تسهیل در فروش نفت خود بهره میبرد و این، همانی است که برای قدرتهای اقتصادی از حیث منافع استراتژیک پسندیده نیست».
روزنامه ارگان دولت روحانی هم با ابراز نگرانی از «موج انفجار آرامکو بر بازار نفت» نوشت: «این اتفاق نادری است که نه تنها از آسیبپذیری خاورمیانه بلکه کشورهای دیگر جهان حکایت دارد. امید است که این موضوع تردید آمریکاییها را نسبت به نوع برخوردها با ایران نیز بیشتر کند».
فریدون مجلسی یک کارشناس دیگر رژیم به کسانی که از اقدام جنگافروزانه حمله به تأسیسات نفتی عربستان ابراز خوشحالی کردهاند هشدار داد و گفت: «شور و شعف برخی افراد و رسانههای داخلی از حمله به مراکز نفتی عربستان به نفع منافع ملی نیست». این کارشناس حکومتی در مورد برملا شدن نقش رژیم در این عملیات و بیپایگی تکذیبهای آن گفت: «آمریکا و اروپا ادعا میکردند مقصد نفتکش آدریان دریا-۱سوریه است؛ ادعایی که در نهایت درست از آب درآمد».
این دیپلمات سابق رژیم میافزاید: «تناقض در اظهارات مقامهای رسمی کشور مان درباره مقصد این نفتکش وجهه خوبی برای ایران در سطح جهانی نداشت. حال این موضوع در ابعادی دیگر و به شکلی متفاوت در ارتباط با حمله به تأسیسات نفتی آرامکوی عربستان سعودی در حال تکرار شدن است». این کارشناس حکومتی افزود: «پذیریش مسئولیت این حمله توسط حوثیها نیز میتواند برای نظام چالش آفرین باشد؛ چرا که جنبش انصارالله از متحدان نظام است و در شرایطی که کشور ما نیاز به تعامل با دنیا دارد، اینگونه حملات میتواند خطراتی در جهت دیپلماسی فعال کشور مان بهدنبال داشته باشد».
مهدی مطهرنیا یک کارشناس دیگر حکومتی هم هشدار داد «ایالات متحده تلاش دارد پرونده ایران را به شورای امنیت ارجاع دهد». وی در ادامه با اشاره به شناخته شدگی صدور ارتجاع توسط رژیم گفت: «در بعد فرامنطقهیی آمریکا با مطرح کردن بنیادگرایی اسلامی تلاش میکند به هر ترتیب نظام را، بهعنوان حامی حرکتهای ضدنظم نابرابر موجود در سیستم بینالملل معرفی کند».
این کارشناس به چشمانداز تشدید انزوای رژیم اشاره کرد و افزود: «آمریکاییها در پی آن هستند که به برجسته کردن خطر نظام برای کشورهای منطقه و ایجاد تعارض و تضاد بین ما و دیگر کنشگران منطقه روی آورند و در سطح وسیعتر نظام را بهعنوان دشمن صلح و امنیت بینالمللی قرار دهند و در قالب تهدید منطقهیی و بینالمللی زمینههای فشار بیشتر بر ایران را فراهم کنند».
مطهرنیا در ادامه نتیجه میگیرد: «بدین ترتیب آمریکا میتواند حداقل نسبت به گذشته، سهلتر در جهت ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت اقدام کند».
برخی محافل هم نسبت به پیامدهای اجتماعی اقدام جنگافروزانه حمله به تأسیسات نفتی عربستان هشدار دادند. از جمله روزنامه حکومتی آرمان در سرمقاله ۲۷شهریور خود نوشت: «وضعیتی که بهوجود آمده این است که زمانی که به هر کجا و در هر جمعی میروید اولین سؤالی که افراد از یکدیگر میپرسند این است که بالاخره اوضاع چه میشود؟ این سؤالی است که همه از یکدیگر میپرسند و هیچ پاسخی هم برای آن وجود ندارد.
این سؤال مدام مطرح میشود که آیا میان ایران و آمریکا درگیری خواهد شد، یا نخواهد شد؟ متأسفانه هر روز هم یک اتفاقی میافتد که آن نگرانی و اضطراب را بیشتر میکند. یک روز مسأله نفتکشها در خلیجفارس و روز دیگر مسألهیی جدید مطرح میشود. این مسائل باعث نگرانی و تردید در میان مردم میشود. خیلی تأسف انگیز است که تا این میزان در بلاتکلیفی و استرس چه از نظر روحی و روانی و چه از نظر اقتصادی بهسر ببرند».
عبدالله ناصری یک کارشناس حکومتی دیگر از باند مغلوب بهرغم ادعاهای انقباضی حاکمیت، با یادآوری بحرانهای اقتصادی اجتماعی و پیامدهای منفی آن برای رژیم، بر ضرورت تمکین و مذاکره با جامعه جهانی تأکید کرد و گفت: «چون بحران معیشت و اقتصاد امروز به صادرات و تحریم گره خورده مهمترین کاری که باید صورت بگیرد این است که تا بحث مذاکره با قدرتهای بزرگ جدی گرفته نشود و ایران مناسبات خود را با دنیای بینالملل حل نکند، طبیعتاً اتفاقی هم در اقتصاد و وضع معیشت مردم نخواهد افتاد».
این کارشناس حکومتی اذعان میکند که روحانی هم هیچ راهحل دیگری جز آویختن به قدرتهای خارجی برای حل بحرانهای رژیم ندارد و میافزاید: «امیدی به تغییر شرایط ندارم، چرا که دولت و حتی شخص رئیسجمهور را در یک انفعال میبینیم و باورم این است که روحانی جدای از مسأله حل مناقشه با قدرتهای بزرگ خودش هم هیچتصویر و برنامهریزی روشنی در مورد مسائل داخلی ندارد».