بیش از ۱۰روز است غزه و خاورمیانه در آتش جنگی ویرانگر و پرفاجعه میسوزد و هر روز هزاران قربانی از کشته و مجروح و آواره را بهکام میکشد. خامنهای روز سهشنبه (۲۵مهر) در هراس از عواقب جنگافروزیهای خود بهصحنه آمد و سنگ فلسطین را بهسینه زد.
بندبازی خامنهای برای فرار از عواقب جنگافروزی
خلیفهٔ جنگافروز ارتجاع، با علم کردن فلسطین بهشیوهٔ قرآن سر نیزه کردن عمروعاص و معاویه برای مردم بیگناه غزه اشک تمساح ریخت. اما در همان حال با شقاوت ذاتی خود از کشتار غیرنظامیان دفاع کرد و بهمشروعیت آن فتوا داد.
خامنهای همچنین تلاش کرد وحشت خود را از اینکه آتش جنگ دامنگیرش شود، با رجزخوانی و تهدید بپوشاند و در این رابطه با بهرخ کشیدن نیروهای نیابتیاش در منطقه گفت: «اگر چنانچه این جنایت ادامه پیدا کند، نیروهای مقاومت بیتاب میشوند، کسی جلو اینها را دیگر نمیتواند بگیرد. این را بدانند؛ توقع نکنند از کسانی که نگذارید فلان گروه فلان کار را بکند».
ولیفقیه جنگافروز ارتجاع با خرمرد رندی برای سرپوش گذاشتن بر نقش خود، آمریکا را مخاطب قرار داد و گفت: «دولت آمریکا هم بایستی مسئولیت خودش را در این قضیه بشناسد، سیاست اسراییل را آمریکاییها دارند تنظیم میکنند... آمریکاییها مسئولیت خودشان را مورد توجه قرار بدهند مسئول هستند».
خامنهای سنگ مقاومت و «نیروهای مقاومت» را بهسینه میزند، اما چه کسی نمیداند که ”استفاده ابزاری“ از موضوع فلسطین رسم شناختهشده این رژیم فریبکار بوده و هست؟
خط خامنهای، همچنان که خط خمینی، نه حمایت از مردم و جنبش فلسطین، بلکه از آغاز، خنجر و خیانت بهآرمان فلسطین بوده است. تا وقتی عرفات رهبر تاریخی مردم فلسطین در قید حیات بود، از آنجا که زیر بار تحمیلهای ارتجاعی ولایت آخوندی نمیرفت، آماج کینتوزانهترین حملات رژیم قرار داشت و رژیم برای ایجاد تفرقه در جنبش فلسطین و تضعیف موقعیت عرفات و سنگاندازی در خط او که استقرار صلح و تأسیس یک دولت مستقل فلسطینی بود، تا توطئهٔ ترور عرفات نیز پیش رفت.
پس از عرفات نیز، رژیم خط تفرقهافکنی و ضدیت با رهبری جنبش فلسطین را ادامه داد و در رسانههای خودش محمود عباس رئیس دولت فلسطین را هدف رذیلانهترین تهمتها قرار میداد. در واکنش بهاین اهانتهای رذیلانه، سخنگوی جنبش الفتح (نبیل ابوردینه) طی بیانیهیی (به تاریخ ۱۲مرداد ۱۳۹۵) اعلام کرد: «ما جز خیانت از جمهوری اسلامی، چیزی ندیدهایم». در این بیانیه همچنین آمده بود: «دخالتهای رژیم ایران در سیاست رهبری فلسطینی و امور داخلی فلسطین، خدمتی بهاشغالگران است و تنها منافع منطقهیی ایران را تأمین میکند و همزمان بهمنافع ملت ایران و روابطش با ملت فلسطین آسیب میزند».
بنابراین قصد خامنهای از اشک تمساح ریختن برای مردم فلسطین و غزه جز هراس از گرفتن آتش جنگ بهقبای نظام ولایت نیست. اما حنای این فریبکاری دیگر دیگر رنگی ندارد. رژیم آخوندی از عواقب جنگافروزی، گریزی ندارد. همچنان که رئیسجمهور برگزیدهٔ مقاومت ایران گفت: «خامنهای بعد از کرونا بهدنبال سپر و سرپوش دیگری برای مهار کردن قیام و بقای حاکمیت نامشروع آخوندی است. میخواهد انتخابات مجلس رژیم و دعوای پنهان جانشینی را هم از سر بگذراند. اما دود جنگافروزی، بهچشم خودش خواهد رفت» (مریم رجوی ـ۱۶مهر ۱۴۰۲).