خامنهای روز سهشنبهٔ گذشته در دیدار با مقامات رژیمش هشدار داد، که فکر نکنند که با تمام شدن سیل و فروکش کردن سیلاب دیگر خطرها رفع میشود.
اکنون در رویاروییهای مردم سیلزده با مقامات دولتی و نظامی رژیم، میتوان هراس سردمداران نظام از طغیان اجتماعی یا آنچنانکه مقامات رژیم بیان میکنند، تنشهای اجتماعی و امنیتی را در سراپای رژیم دید. هراسی که خود را در اعزام گسترده نیروهای پاسدار و نظامی و انتظامی به مناطق سیلزده نشان میدهد.
وضعیت ویژه ایران
اقدام غیرمعمول اعزام گسترده نیرو به مناطق سیلزده بهروشنی بیانگر وضعیت بحرانی و متفاوت ایران در مقایسه با سایر کشورهاست. تضاد آشتیناپذیر مردم با رژیم آخوندی، در شرایط کنونی و سیلی که به گفتهٔ سردمداران خود رژیم ۲۹استان کشور را مستقیماً درگیر کرده به نهایت خود رسیده است. شاخص آن هم درگیری مسلحانهای است که در دشت آزادگان خوزستان بین پاسداران و مردم سیلزده به وجود آمد و پاسداران مستقیماً به مردم مصیبت دیده شلیک کردند و عدهیی را بهشدت مجروح کردند
در کجای دنیا دیده شده که نیروی نظامی که مدعی است برای کمک به سیلزدگان رفته است به همان مردم مصیبتزده، شلیک کند؟! آن هم به این علت که مردم خودشان با دست خودشان و با امکانات ناچیز خودشان، سیلبند ایجاد کردهاند و این سیلبندها، چاههای نفتی سپاه را در معرض سیل قرار میدهد! همان چاههایی که بهخاطر آنها سپاه هورالعظیم را خشک کرد و آن مصیبت ریزگردها را چند سال است که بلای جان میلیونها تن از مردم خوزستان کرده است.
نظارت بر توزیع یا دغدغه امنیت
یکی از سرکردههای پاسداران گفت: «هدف پاسداران مدیریت توزیع کمکهاست، چون توزیع هم وضع خیلی نابسامانی دارد».
بگذریم که توزیع همان مقدار امکانات هم در میان سیلزدگان واقعاً افتضاح است. چنانچه یکی از اهالی به خبرنگاران گفت، گیر یک نفر ۲۰تا چادر آمده و بقیه محرومند. لابد آن یکی هم از وابستگان همین رژیم است.
با قطعیت میتوان گفت مدیریت توزیع توجیه و بهانه است. دغدغهٔ یک رژیم امنیت است، یعنی حفظ حاکمیت خودش؛ نه تنها اکنون که اوضاع فوقالعاده بحرانی است، بلکه آخوند رئیسی جلاد وقتی یک ماه پیش ریاست قوة قضاییه را به دست گرفت، صراحتاً اعلام کرد که امنیت اولویت کار اوست و با وقاحت گفت که عدالت فرع بر امنیت است.
جبران خسارت، شعار یا واقعیت؟
رژیم در برابر تمامی وعدههایی که برای بازسازی مناطق آسیبدیده و جبران خسارتهای مردم میدهد به هر حال ناچار است مقداری هم به آنها کمک کند. درباره چنین شبههای میتوان یادآوری کرد ماهیت رژیم و ماهیت رابطهاش با ایران و مردم ایران همان رابطه یک رژیم اشغالگر و مردم تحت اشغال است. حتی کلانتری که سالها وزیر کشاورزی این رژیم بوده و اکنون هم معاون روحانی است، گفت کاری که این حکومت در این ۴۰ساله با محیطزیست ایران کرد، هیچ دشمنی تا بهحال نکرده است. هموطنان حتی اگر از این هم بگذرند، حتی اگر رژیم هم بخواهد کمک کند اما بهعلت عمق و گستردگی دزدی و فسادی که سراپایش را فرا گرفته، نمیتواند هیچ اقدام مؤثری در جهت کمکرسانی به مردم آسیبدیده انجام دهد. این هم تجربه مداوم این ۴۰سال است که مردم ایران بهخوبی با آن آشنا هستند.
بیاعتمادی بین مردم و رژیم
اصل حاکم بر روابط مردم با این رژیم همانگونه که مهرهها و ایادی خود رژیم هم اعتراف میکنند، بیاعتمادی مطلق است. این واقعیت اکنون در مجلس رژیم هم مورد اذعان قرار میگیرد:
زهرا ساعی، از اعضای مجلس ارتجاع، در گفتگویی با یکی از رسانههای رژیم با توجه به نمونههای گذشته گفت: «دولت به سیلزدگان قولهایی ندهد که منابع آن موجود نباشد».(سایت حکومتی رویداد ۱۴ فروردین۹۸)
اشاره او به وعدهیی است که رژیم برای جبران خسارات زلزلهزدگان سال گذشته کرمانشاه داد و همین طور جبران خسارت سیل سال ۹۵ کشاورزان خوزستان که در سفر اخیر جهانگیری به خوزستان وقتی او وعده داد که خسارات شما را میدهیم، مردم به او گفتند دولت هنوز خسارات سیل سال ۹۵ را نداده است!
همان فرد (زهرا ساعی) در پاسخ این سؤال که اگر قولهای مسئولان به سرانجام نرسد چه پیامدهای منفی برای کشور حاصل میشود؟ گفت: «مهمترین پیآمد این قولهای تو خالی «بیاعتمادی» است. خطر بیاعتمادی به مسئولان اجرایی کشور، بزرگترین خسارتی است که میتواند در جامعه رخ دهد».
یکی دیگر از اعضای مجلس رژیم به نام محمود صادقی هم که خودش از باند روحانی است، با اشاره بهعملکرد دولت روحانی در عدم رسیدگی به مناطق سیلزده در توئیتر خود نوشت:
«آقای روحانی! لرستان در آستانه یک فاجعه است. پلدختر به گل فرو رفته. نیازهای اولیه مردم مانند غذا و آب و دارو تأمین نشده. بینظمی و بیبرنامگی بیداد میکند. سامان دادن به این وضع نیاز به مدیریت ملی و بودجه فوقالعاده دارد؛ با کمکهای صدقهای و مدیریت ضعیف استانی اوضاع سامان نمییابد».
رژیم و امکان عبور!
اکنون سؤال اصلی این است که: بالاخره رژیم با این همه اعزام نیرو و تلاشی که برای کنترل اوضاع میکند، آیا میتواند بهقول خامنهای و روحانی از این مرحله به سلامت عبور کند؟
در این مورد باید گفت در کوتاه مدت شاید بتواند، اما در بلندمدت و حتی میانمدت هرگز! چرا که شدت مصیبت و گستردگی این فاجعهٔ ملی، با میلیونها بیخانمان و بیکار و هستی از دست داده آنچنان است که با این ساختار فاسد حکومتی و عدم توانایی رژیم در حل معضلات باقیمانده از سیل، جواب سؤال منفی است. سیل مهیب و بنیانکنی که پس از این سیل طبیعت در کمین رژیم است، سیل اقتصادی اجتماعی و سیاسی خیلی خیلی عظیمتر از آن است که سیلبندهای حقیر رژیم بتواند جلو آن را بگیرد.
قدرت خشم مردم
قدرت سیل طبیعت را در این چند روزه همگان به چشم دیدند اما باید گفت:
سیل اجتماعی بر آمده از خشم و بغض ۴۰ساله مردم ایران بسا قدرتمندتر و مهیب تر است. در این رابطه سعید حجاریان از معاونان سابق وزارت اطلاعات و تئوریسین باند اصلاحطلب نوشت: «غیرمترقبه بودن و پایش نشدن در طبیعت به سیل خیابانی و در سیاست به حضور تودهیی میانجامد».
حجاریان در حالی که قیام قهرآمیز را با همان فرهنگ یک عنصر اطلاعاتی، خشونت و آنارشیسم مینامد اعلام خطر میکند که: «وقایع دیماه ۱۳۹۶ شاهد این مثال است… ذیل شرایط اضطراری، جملگی واکنشها توأم با خشونت و انقلابیگریست و جمعیت تودهوار و آنارشیست بهجای منتقدان با هویت مینشیند و در نهایت، سیاست نرمال و تحولخواهی و اصلاحطلبی و گذارهای مسالمتآمیز ناممکن میشود».
اکنون این تئوریسین اطلاعاتی نظام بهروشنی میگوید چشماندازی که پس از فرو نشستن سیل در افق مملکت قرار خواهد گرفت در یککلام حتمیت سرنگونی قهرآمیز رژیم است!