زاهدان بهطور خاص و بلوچستان بهطور عام با بیش از ۱۴۰ شهید، بیشترین آسیب را از توحش افسار گسیختهٔ پاسداران ولایت در خیزش سراسری دو ماه گذشته دیدهاند. اما به حکم تاریخ و به ارادهٔ خلق، جنایتکاران حاکم را از پاسخگویی به این سبعت گریزی نخواهد بود.
خون کودکان بر مهر سرنگونی خامنهای!
در میان لیست بلند شهیدان قیام، کودکان و نونهالان خردسالی به چشم میخورند که سهمشان از ثروت عظیم این کشور تنها گلوله بود و ستم مضاعف!
حتی معلولان نیز از شلیک کور ددمنشان حکومتی بیبهره نماندند! خامنهای نشان داد که در خونریزی قصد دارد روی دست پیرکفتار ملعون جماران بلند شود. اگر خمینی دجال، مجاهدی مانند محسن محمدباقر را با دو پای فلج و عصا زیر بغل در خفا و پشت دیوارهای زندان بالای دار فرستاد، خامنهای در روز روشن و جلوی چشمان جهانیان، نوباوگان این سرزمین مانند مونا نقیب، محمد اقبال شهنوازی، جواد پوشه، دانیال شه بخش و محمد رخشانی را به گلوله بست!
عمود فرتوت نظام جهل و جنون قصد دارد با چنین جنایتی چه چیزی را به مردم ایران اثبات کند؟
پاسخ روشن است، علی خامنهای با هدف ارعاب هر چه بیشتر، میخواهد به مخاطب بگوید که ژرفای مرداب متعفن رذالت این جماعت را پایانی نیست، پس باید از او ترسید و به حکومت جنایتکارانهاش تمکین کرد!
اما در پی این جنایتها، وقایع جاری کشور پاسخی متفاوت به خامنهای و کفتاران کوی ولایت داد!
از شهرهای ایران تا سراسر جهان، «خدانور لجعی» هم نماد شد!
همین واقعیت آماری تلخ که بیش از یکسوم کل شهدای قیام (در واقع نزدیک به نیمی از شهدا) از زاهدان و خاش در استان سیستان و بلوچستان بوده است، خود گویای بسیاری از واقعیات دردآور دربارهٔ فرزندان بلوچ این آب و خاک است. چه بسا که پاسداران تباهی بر این گمان باطل بودند که چنین جنایتی در گوشهٔ ایران بازخوردی از سوی سایر نقاط کشور نخواهد داشت و هزینهای روی دست ضحاک معاصر نخواهد گذاشت.
اما مردم قهرمان ایران مغلوب قساوت ایلغار آخوندی نشدن؛ همبستگی ملی ایران چنان مشت محکمی بر گیجگاه حکومت آخوندی وارد کرد که جدول محاسباتی خامنهای را بهم زد.
این روزها از تبریز و تهران و کرج و مشهد تا شهرهای اروپا و آمریکا، ایرانیان شریف فریاد جگر گوشهٔ مظلوم کشورشان شدهاند. تصویر قدیمی دستهای بستهٔ خدانور لجعی به دور میلهٔ پرچم در حیاط بازداشتگاه، که پاسداران وحشی حکومتی به قصد تحقیر آن زندهیاد شجاع و ارعاب سایرین منتشر کرده بودند، اکنون تبدیل به یک نماد برای همبستگی ملی و مبارزه با پاسداران خامنهای شده است!
اگر خدانور لجعی را در جنوب شرق ایران به میله بستند، این روزها در تبریز دختران میهن را میبینیم که با بازسازی آن تصویر، پرچم خشم برمیافرازند. همین قاب در خیابانهای تهران بارها و بارها راه به صفحات اجتماعی برده و باز هم خواهد برد. کما اینکه در اعتراضات و تظاهرات و آکسیونهای ایرانیان خارج از کشور نیز، برای افشای توحش آخوندی جلوی چشم مردم جهان، این صحنه بازسازی شده است.
قیام مردم ایران اکنون غنی از نمادهای تکاندهندهای شده است که راه خود را به همهٔ رسانههای جهان گشوده است. حمایت سراسری که زاهدان و بلوچستان از مردم شهرهای مختلف ایران دریافت کرد، همبستگی عمیق میان اقوام مختلف مردم ایران را به رخ کشید؛ این همبستگی شکوهمند، شکست دیگری برای حاکمیت آخوندهای دجال بهشمار میآید که سالها تلاش میکردند با اتهام و اراجیف «تجزیه طلبی» اقوام ایرانی را به جان یکدیگر بیندازند تا حکومت خویش را تثبیت و تقویت کنند. اما اکنون از شمال و غرب و مرکز فریاد برمیخیزد که «زاهدان، چشم و چراغ ایران»
این صدا و این همبستگی و این نمادها قطعاً سرعت قطار سرنگونی را بیشتر میکند، این حقیقت را خامنهای بیش از همه میفهمد!