علی خامنهای در ۲۷آذر ۱۴۰۳ در دیدار با جمعی از زنان گفت:
«با یک حرکتی که در سوریه انجام گرفت و با جنایتهایی که رژیم صهیونیستی و آمریکا انجام میدهند و کمکهایی که بعضی دیگر به اینها میکنند، خیال کردند که قضیه مقاومت تمام شد اینها سخت در اشتباه هستند» (سایت خامنهای. ۲۷آذر ۱۴۰۳).
با نگاهی دقیق به محتوای این اظهارات، ابعاد مختلف شکستهای استراتژیک و اجتماعی ولایت مغبون و واتمرگیدهٔ خامنهای را بارز میکند. خلیفهٔ ارتجاع در این سخنرانی تلاش کرد با ژستهای آمرانه و ادعاهای تکراری درباره پدیدهیی زهواردررفته به نام «مقاومت»، فروریزی عمق استراتژیک خود در سوریه را توجیه کند، اما در حقیقت این سخنان چیزی جز اعتراف تلویحی به وخامت اوضاع نبود.
او در حالی صورت خود و نیروهای وارفتهاش را با سیلی سرخ نگهمیدارد که یک رسانهٔ حکومتی وابسته به باند پاسدار جلیلی مینویسد:
«سوریه، بهعنوان پلی برای انتقال تسلیحات و نیروها به لبنان نقشی حیاتی داشت و از دسترفتن آن، فشار بیشتری بر ایران و متحدانش وارد خواهد کرد.
اما آیا ایران میتواند با وجود این تهدید، همچنان محور معادلات منطقه باقی بماند؟ پاسخ به این سؤال، بستگی به اقدام جمهوری اسلامی در برابر تجاوزات اخیر رژیم صهیونیستی دارد. اگر ایران با تأخیر یا تردید به این اقدامات پاسخ دهد، دشمنان مقاومت تصور خواهند کرد قدرت ایران در منطقه بهصورت بنیادین تضعیف شده است».
این رسانه میافزاید:
«تأخیر در اجرای وعده صادق ۳ خطرات جدیتری نیز به همراه دارد. تعلل ایران نهتنها مقاومت را در موضع ضعف قرار میدهد؛ بلکه به دشمنان این جسارت را میدهد که تجاوزات مستقیم بیشتری به خاک ایران انجام دهند... اگر ایران در این مقطع حساس، پاسخی قاطع و متناسب ندهد، این پیام به دشمنان ارسال خواهد شد که ایران قدرت پاسخگویی را از دستداده است یا قصد ندارد از خطوط قرمز خود دفاع کند».
سپس نتیجه میگیرد:
«هر گونه تأخیر بیش از این، تنها به نفع دشمنان خواهد بود و هزینههای سنگینی برای امنیت کشور به همراه خواهد داشت» (رجانیوز. ۲۵آذر ۱۴۰۳).
کلیدواژهٔ «امنیت» برای کسانی که ادبیات آخوندی را میشناسند، واژهای غریب نیست. منظور این رسانه این است که شکست در ماجراجوییهای جنگی و دخالتهای منطقهای، معادل قیام در داخل ایران است.
سقوط بشار اسد و پیامدهای دومینووار آن
بدیهی است که وقتی چنین تصوری از شکست استراتژیک رژیم در سوریه حتی در بین هارترین لایههای بدنهٔ نظام وجود دارد، صحبتهای خامنهای بیمایه فطیر است. همه با شنیدن اظهارت مشعشع او فهمیدند که خلیفهٔ هیمنهباخته از پیامدهای دومینووار سقوط بشار اسد نگرانی عمیق دارد، اما با خرمردرندی آن را میپوشاند و تظاهر به این میکند که آب از آب تکان نخورده است. سخنان او تأییدی است بر ضعف و وارفتگی مفرط و به تبع آن ریزش در بدنهٔ نظام که ولیفقیه ارتجاع در سخنان پیشین خود آن را «زهر انفعال»! نامیده و هشدار داده بود که خطر آن از شکست بیشتر است.
واقعیت این است که طبق اسناد افشا شده فاشیسم دینی برای حفظ بشار اسد، میلیاردها دلار از ثروت مردم ایران را هزینه کرده و هزاران نفر از نیروهای سپاه و شبهنظامیان وابستهاش را قربانی نموده است، اینک با سقوط بشار اسد، این عمق استراتژیک دود شده و به هوا رفته است. تراشیدن تئوری «توطئه دشمنان»! هم دردی از او خلیفهٔ سرشکستهٔ ارتجاع دوا نمیکند.
شعارهای تو خالی و ادعاهای مطنطن
خامنهای در بخشی دیگر از سخنرانیاش گفت: «رژیم صهیونیستی دارد خودش را از طریق سوریه آماده میکند که نیروهای حزبالله را به خیال خود محاصره و ریشهکن کند، اما آن کسی که ریشهکن خواهد شد اسراییل است» (سایت خامنهای. ۲۷آذر ۱۴۰۳).
شعارهای «پاک کردن اسراییل از نقشهٔ جهان» یا «آزادسازی قدس» و «دفاع از زینبیه» که سالها در پروپاگاندای حکومتی به ابزاری برای منحرف کردن افکار عمومی از مشکلات داخلی ایران شده بود، اینک تاریخ مصرف خود را از دست داده است. اکنون حتی نانخورهای نظام هم میدانند که این شعارها تو خالی و بدون دستاورد هستند و هزینههای هنگفتی را بر مردم ایران تحمیل کردهاند.
پاسدار احمد سلامی نیز پیشتر به این موضوع اعتراف کرده بود:
«برخی در محافل سیاسی، روشنفکری و در میان عموم مردم دارند ترویج میکنند که نظام جمهوری اسلامی ایران بازوان منطقهایاش را از دست داده است. نه؛ نظام بازوانش را از دست نداده است... نیروهای مسلح قدرتمندی داریم. دست نخورده باقی ماندند. ما اگر ضعیف شده بودیم که وعدههای صادق را انجام نمیدادیم... الآن هم مسیرها برای پشتیبانی جبهه مقاومت باز است. این نیست که همه مسیرها منحصر به سوریه باشد. کما اینکه آنجا هم ممکن است کم کم دوباره شکل دیگری به خودش بگیرد» (انتخاب. ۲۲آذر ۱۴۰۳).
روحیهبخشی عبث به نیروهای وارفته
نانخورهای نظام اکنون بیشازپیش به این واقعیت پی بردهاند که تبعات دومینووار سقوط بشار اسد در نهایت دامنگیر نظام خواهد شد. آنها این حرف خامنهای را شنیدهاند:
«شهدای دفاع از حرم اگر نبودند، ما باید حالا با عناصر فتنهگر خبیث دشمن اهلبیت و دشمن مردم شیعه، در شهرهای ایران میجنگیدیم. در برنامههای دشمن بود دیگر؛ در عراق که بودند، اینها در یک منطقهیی بودند و سعی میکردند خودشان را بکشانند به سمت منطقهٔ مرزی با جمهوری اسلامی؛ و خودشان را برسانند به مناطق شرقیشان که همسایهٔ جمهوری اسلامی است؛ سعی میکردند بیایند به این استانهایی که با ما هممرزند» (سایت خامنهای. ۲۸خرداد ۱۳۹۶).
آنها این سناریو را فوت آب هستند. حرفهای ۲۷آذر خامنهای به جای اینکه به آنها روحیه بدهد، ته دل آنها را بیشازپیش خالی میکند. او در موقعیتی نیست که وعدهها و تهدیدهایش خطر سرنگونی محتوم را از سر نظام دور کند.
تلاش او برای روحیه دادن به نیروهای وارفته نظام، در مقابل موج اعتراضات داخلی و شکستهای منطقهای، فقط درماندگی و انزوای او و رژیمش را آدرس میدهد.