جراحی و قلع و قمع مدعیان در درون نظام به کرسی نشینی جلاد سوگلی خامنهای، آخوند ابراهیم رئیسی ختم شد؛ با این توهم که یکدست شدن نظام و بسته شدن شکافها نظام را در برابر بحرانها قدرتمند میکند و بهطور مشخص در مقابل بحران خیزش اجتماعی توانا میسازد. اما گذشت زمان نشان داد که نه تنها این هدف تأمین نشد بلکه هم تضادهای درونی رژیم تشدید شد و هم اعتراضات و خیزشهای اجتماعی گسترش پیدا کرد. به عبارت دیگر آنچه قرار بود عامل قدرت در رژیم شود دقیقاً به عامل تزلزل و سردرگمی بیشتر در درون نظام تبدیل شد!
طبیعی است که شاخ و شانه کشیدن و تهدیدهای تروریستی رئیسجمهور جلاد نظام آخوندی برای تسویهحساب با رئیسجمهور پیشین آمریکا، آن هم بهصورت رسمی و علنی و با حضور مزدوران خارج کشوری سپاه پاسداران، نمایشی است که با قصد قدرتنمایی صورت گرفته است؛ کما اینکه اقدامات تروریستی رژیم در این روزها مانند گسیل پهپادهای انفجاری در عراق و یمن یا مانور نظامی و ربودن کشتی اماراتی... . همه و همه با همین هدف صورت گرفته است.
اما در همین گیر و دار یکی از روزنامههای حکومتی خبر «ممنوعیت اعطای اعتبارات مالی به بانک ملی رژیم آخوندی در شعبهٔ هامبورگ توسط ادارهٔ نظارت دارایی فدرال آلمان» را برجسته کرد. بررسی دلایل سیاسی-اقتصادی این خبر مجال دیگری میطلبد؛ اما آنچه قابل توجه مینماید تحلیل و تفسیرهایی است که حتی در درون بدنهٔ نظام در هراس از وضعیت بحرانی رژیم به روشنترین حالت ممکن بیان میشود!
روزنامهٔ حکومتی مستقل در روز ۱۳دی ۱۴۰۰ طی مقالهیی این اقدام را با سقوط افغانستان و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی قابل قیاس دانسته است!
اکنون پرسش این است که آن قدرتنماییها و در کنارش اینچنین لرزشها از کجا ناشی میشود؟!
پاسخ البته روشن است؛ رژیمی که در بحران بیراهحلی و بنبست است برای پوشاندن واقعیتها از یکطرف و از طرف دیگر روحیه بخشی به نیروهای واماندهاش نیاز به این قدرتنماییها دارد ولی از آنجا که مسألهای نمیتواند حل کند و واقعیتهای مشخص و مادی روی زمین را بپوشاند، دائماً در لرزش و وحشت از بحرانهای فراگیر و مشخصاً بحران انفجار اجتماعی قرار دارد. بنابراین جدا از مصرف داخلی این اقدامات، تلاش میکند برای باجگیری بر سر میز مذاکرات بلکه امتیازی دست و پا کند.
از سوی دیگر پاسداران و بسیجیهای کوی ولایت وقیح از یکطرف نگران تحریمها و فشارهای خارجی هستند که خفگی کشندهیی را به رژیم تحمیل کرده و از طرف دیگر و البته اصلیتر در هراس از خیزش و قیام و شورش مردم خشمگین و جامعهٔ در آستان انفجار در داخل ایران قرار دارند و بر خود میلرزند. واقعیت این است که این جنایتکاران که در واقع نیروهای سرکوب نظام هستند هماکنون این واقعیت را دریافتهاند که تمامی پارسهای خوابیدهٔ خامنهای بلوفهای نسیهای است که از سر لاعلاجی و بنبست سر میدهد.
در رابطه به مشکل و وضعیت آچمز خامنهای روزنامهٔ حکومتی جهان صنعت دوشنبه ۱۳دی ۱۴۰۰ از قول یکی از تحلیلگران حکومت آخوندی چنین یادآوری میکند که حتی اگر رژیم آخوندی با هر امتیاز دادنی بتواند مجوز فروش نفت را از میز گفتگوهای وین به دست بیاورد، به مانع FATF برخواهد خورد؛ چرا که شبکهٔ باندی حکومت آخوندی بهدلیل نپذیرفتن پروتکلهای بانکی بین المللی رو به جهان خارج قفل است. این کانال نیز جز با پذیرش اف.ای.تی. اف برای بانکهای حکومتی باز نخواهد شد و پذیرش آن هم طبعاً با عوارض گسترده در درون نظام روبهرو خواهد شد که روشن نیست خامنهای توان مهار آن را در درون نظام پوسیدهٔ فاسد اقتصادی سیاسی خود داشته باشد.
فارغ از هر احتمال و اقدام و بدون در نظر گرفتن گامهایی که خامنهای برخواهد داشت، واقعیت فعلی این است که نظام آخوندی به پایان تمام ظرفیتهای استراتژیک خود رسیده است. تزلزلی که سراپای نظام را در برگرفته، لرزشهای یک حکومت در حال احتضار است که تاکنون هم با سرکوب و غارت و جنایت و دجالیت سرپا بوده، ولی دیگر تاریخ مصرف سیاستهای ضدمردمی و پلیدش به پایان رسیده است. به عبارت دیگر آنچه خامنهای تلاش میکند بهعنوان علائم اقتدار به بیرون خودش قالب کند، بیتردید علائم احتضار رژیمی است که زمان زیادی به پایانش نمانده است.