ادامه سلسله مقالات ”کودکان؛ معصومیت پرپرشده“
این قسمت کودکان؛ محرومان از تحصیل
کودکان محروم از تحصیل
از دیگر آثار و ارمغانهای شوم نظام آخوندی طی 38سال حکومت ننگین، بیسوادی کودکان معصوم است. فقر خانواده و نداشتن تمکن مالی برای خرج تحصیل، مشارکت فرزندان در اقتصاد خانواده و کودکان کار، مشکلات فرهنگی، مهاجرتهای فصلی، نداشتن شناسنامه از دلایلی است که کودکان را از مدرسه رفتن باز میدارد و همه این دلایل وقتی به فرزندان دختر میرسد، سادهتر پذیرفته میشود.این موضوع آنقدر ابعاد وحشتناکی پیدا کرده است که ا رسانهها و کارگزاران رژیم، یک به یک به آن اعتراف میکنند. واقعیت این است که کودکان تحت حاکمیت آخوندی فاقد هر گونه نظام حمایتی هستند و رژیم ضدمردمی مثل عرصههای دیگر اجتماعی در این رابطه نیز جز مشتی حرفهای بیمایه و شیادانه چیزی ندارد عرضه کند. وجود 4 میلیون کودک بازمانده از تحصیل که در کوره پزخانهها، کارگاهها و خیابانها با اشتغال در کارهای سخت شیره جانشان کشیده میشود، مؤید این وضعیت است:
«… بازماندگی از تحصیل برای کودکان و نوجوانان در کشور و آمار نگران کننده. آماری که از چند دههزار نفر شروع میشود و به چند میلیون نفر هم میرسد. آماری که بهطور دقیق در گزارش سال ۹۰ مرکز پژوهشهای مجلس، به این ترتیب آورده شده بود: ”بیش از سه میلیون و ۵۰۰ کودک بین ۶ تا ۱۷ ساله از تحصیل بازماندهاند که یا هرگز به مدرسه نرفتهاند یا در طول سالهای تحصیلی به دلایل مختلف از تحصیل بازماندهاند“. این آمار، منهای کودکان و نوجوانانی است که در سالهای قبل از ۱۳۸۵، به دلایل مختلف از تحصیل بازماندهاند و هماکنون از چرخه نوجوانی وارد جوانی شده و پای در دهه دوم زندگی خود گذاشتهاند. البته بعضی از مسئولان هم معتقدند که هماکنون این رقم به مرز ۴ میلیون نفر در سن تحصیل رسیده است. چهار میلیون نفری که به قول آنها بهمعنای «تزریق بیسوادی به جامعه» است.» (سایت حکومتی سلامت نیوز- 7 دی 1394)
براساس اطلاعات موالید موجود در سایت ثبتاحوال تعداد کودکانی که در سن مدرسه هستند ۱۷ میلیون نفر میباشد. در حالی که بر اساس آمار آموزش و پرورش رژیم تعداد کودکانی که به مدرسه میروند حدود 13 میلیون نفر است. این تعداد ۴ میلیون نفر از کودکانی که در مدرسه هستند بیشتر است. پس این بدان معنی است که 4 میلیون کودک واجد تحصیل به مدرسه نمیروند.
رئیسجمهور برگزیده مقاومت خانم مریم رجوی در پیامشان بهمناسبت سال تحصیلی سال 95-96 وضعیت کودکان ایرانی را چنین توصیف میکند: ”در مقابل ۱۳ میلیون دانشآموز ایرانی که امسال به مدرسه میروند، ۴میلیون کودک و نوجوان بین ۶تا ۱۴ ساله از تحصیل بازماندهاند. بسیاری از آنها کودکان کارند. بخشی از آنها والدینشان معتاد یا بسیار فقیرند و عدهیی حتی شناسنامه ندارند.
خبرگزاری حکومتی مهر 20آذر 95 تحت عنوان 2000 کودک در کشور بیوه هستند بهنقل از یکی از کارگزاران رژیم، مینویسد: «وجود ۱۰ میلیون بیسواد مطلق در کشور و همچنین ۱۰ میلیون کم سواد، آمار خطرناکی است و این آمار ارتباط مستقیمی با میزان ازدواج کودکان دارد».
از سوی دیگر همان تعداد کودکانی هم که موفق شدند با وجود فقر و مشکلات مالی به تحصیل و مدرسه روی بیاورند، پس از گذشت اندکی به ناچار درس و مشق را رها کرده و ترک تحصیل میکنند:
«آغاز سال تحصیلی معمولاً برای هر خانوادهیی با دغدغههای مالی تأمین هزینههای تحصیل همراه است اما برای کودکان دزفولی ماجرا آنقدر سخت شده که پیش از آن که بخواهند دغدغه تهیه کتاب و دفتر برای آغاز سال جدید تحصیلی را داشته باشند، از خیر ادامه تحصیل گذشتهاند. آنچنان که معاون آموزش ابتدایی مدیریت آموزش و پرورش دزفول اعلام کرده است در آغاز سال تحصیلی جدید، ۴۰ هزار دانشآموز مقطع ابتدایی در مقاطع تحصیلی اول تا ششم ابتدایی از ادامه تحصیل بازماندهاند. نکته قابل تأمل درباره دانشآموزانی که ترک تحصیل کردهاند، مقطع تحصیلی آنان و تعداد بالای کودکانی است که ترک تحصیل کردهاند. زنگ خطری که امروز برای دومین شهرستان پرجمعیت خوزستان به صدا درآمده است، میتواند هشداری برای پایینآمدن سن ترک تحصیل در کشور تلقی شود». (سایت میدان- 31شهریور 95)
آمار ترک تحصیل دختران در غرب خوزستان و شهرهای مرزی ایران و عراق در شرایط هشدار است. استان خوزستان از پنج استانی است که بیشترین فراوانی بازماندگی از تحصیل کودکان را دارد.
در استان خوزستان، ۹۰ هزار کودک بازمانده از تحصیل هستند که زیر ۱۸ سال تحصیل را ترک کردهاند. اما این فقط استانهای محروم ایران نیستند که دختران در آنها از تحصیل باز میمانند. حتی در استان تهران و در شهرهای حاشیهیی هم آمار دختران بازمانده از تحصیل باعث نگرانی است و گزارشهایی از باز ماندن دختران شهر تهران از تحصیل هم منتشر شده است.
اما در این میان دروغهای کارگزاران رژیم شنیدنی است:
«علی ربیعی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی که سالها معاون حقوقی و پارلمانی وزیر اطلاعات (1366 تا 1372) بود، در جشن بیمه سلامت همگانی یک برگ دیگر فریب و دروغ رو کرد و گفت: «بسترهای لازم برای ادامه تحصیل این کودکان فراهم شده و امروز هیچ کودک بازمانده از تحصیل نداریم». (روزنامه حکومتی شرق- 24 دی 1393)
یک کارگزار حکومتی به نام سیاوش شهریور که مدیر کل اجتماعی و فرهنگی استانداری تهران است گفت: «متأسفانه نتوانستهایم از آسیبها پیشگیری کنیم و در حال حاضر 3 تا 4هزار کودک بیسواد در تهران که فاقد هویت هستند، وجود دارد… وی گفت: 11میلیون جمعیت بیسواد و کمسواد وجود دارد… و در حال حاضر 3 تا 4هزار کودک بیسواد در سطح استان تهران فاقد هویت است». (خبرگزاری فارس- 4آبان ۱۳۹۵)
در مورد کمبود فضای آموزشی نیز یک کارگزار رژیم به نام محمد تقی نظر پور، معاون وزیر آموزش و پرورش و رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس گفت: «بر اساس نیازسنجی و ارزیابیهای انجام شده ساخت حدود 52هزار کلاس درس جدید بهویژه در مناطق روستایی و محروم در سطح کشور نیاز است». (خبرگزاری ایرنا- 5اسفند 95)
-روزنامه حکومتی ایلنا 3خرداد95 در مورد مشکلات آموزشی یکی از روستاهای این استان اعتراف میکند: «این روستا با وجود 27 دانشآموز فاقد مدرسه است. البته ساختمان مدرسه وجود دارد، اما درب آن به روی دانشآموزان روستا بسته است. حتی سردر مدرسه را نیز برداشتهاند، زیرا آموزش و پروش تعداد دانشآموزان را در حدی نمیداند که در روستا مدرسه تشکیل شده و معلم به آن اعزام شود. آموزش و پروش ترجیح میدهد؛ ساختمان مدرسه را به اشخاص خصوصی واگذار کند که آنها هم بهترین استفاده از ساختمان مذکور را تبدیل آن به دامداری میدانند و چه تناقض تأسفآوری است که احشام در ساختمان مدرسه باشند و کودکان، آواره کوه و دشت برای رفتن به منطقهیی دور برای ادامه تحصیل».
کودکان فاقد امکانات برای تحصیل
دردناکتر اینکه غیر از کودکان فقر و کار که فرصت و امکان تحصیل ندارند، بسیاری از کودکان در مناطق محروم امکانات و فضای آموزشی برای تحصیل ندارند. حداکثر چند کتابی را در حد چند کتاب فارسی ابتدایی نگاهی میکنند و دیگر هیچ. عمده آنها بیش از سطح ابتدایی آن هم با سطح و کیفیت پایین آموزشی، راه به بالاتر ندارند.کافی است به گوشهیی از اعترافهای رسانهها و مهرههای رژیم در این رابطه توجه شود:
- خبرگزاری جمهوری اسلامی موسوم به ایرنا 10آبانماه 93 «برخی از مدارس ما هنوز دسترسی به آب آشامیدنی ندارند، ۳۰ مدرسه کپرنشین همچنان در جنوب کرمان فعالیت میکنند، در ۱۱ استان از چادر بهعنوان کلاسهای درس استفاده میشود».
-در یک اعتراف دیگر خبرگزاری مهر آخوندی 15مرداد 95 بهنقل محمد محسن بیگی از مدیرکل آموزش و پرورش استان کرمان نوشت: «نزدیک به ۵۰ تا ۶۰ مدرسه تحت عناوین مدارس کپری در استان کرمان وجود دارد».
-روزنامه حکومتی مهر چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵ بهنقل از فرماندار جاجرم نوشت: «متأسفانه پس از گذشت سالهای متمادی از عمر انقلاب اسلامی هنوز در بعضی از نقاط استان مدارس کپرنشین وجود دارد».
-خبرگزاری حکومتی مهر 31شهریور 95 بهنقل از علینقی یزدان پناه مدیرکل عشایری وزارت آموزشوپرورش نوشت: «وجود کلاسهای چند پایه، کمبود تجهیزات و امکانات آموزشی، قرارگیری در مناطق صعبالعبور و مرزی، نبود سرویس ایاب و ذهاب، تشکیل برخی کلاسها در چادر، کانکس، شبه کپر یا ساختمانهای استیجاری تنها بخشی از مشکلات دانشآموزان در مناطق عشایری است».
-خبرگزاری مهر آخوندی ۲۳ شهریور ۱۳۹۵ نوشت: «محمد چگنی مدیرکل نوسازی مدارس استان لرستان گفت: «24 مدرسه شبه کپری و ۵۰ مدرسه خشتی، گلی و چوبی در لرستان وجود دارد که که اطراف آنها سنگ و روی آن نایلون است».
-روزنامه حکومتی مهر سهشنبه 1مهر 93 در توصیف مدارس سیستان و بلوچستان مینویسد: «دانشآموزان سیستان و بلوچستان بهویژه در جنوب استان سالها است که با کلاسهای خشت و گلی و غیرمقاوم که با بارش باران به تعطیلی کشانده میشوند خو گرفتهاند».
- علی قاسمی بخشدار ویژه خارک در گفتگو با خبرگزاری تسنیم29 دیماه 92 گفت: «۹۰ درصد درآمدهای نفتی کشور از خارک تأمین میشود ولی متأسفانه ۶۰ درصد مدارس محل تحصیل دانشآموزان این جزیره تخریبی و غیرقابل استفاده است و باید در اسرع وقت تخریب شود».
-سایت حکومتی الف 13اسفند 92 بهنقل از معاونت عمرانی وزارت آموزش و پرورش، نوشت: «حدود یکچهارم کلاسهای درس کشورمان غیرایمن هستند و نیاز به مقاومسازی یا تخریب و نوسازی دارند؛ بهگونهیی که هر لحظه بیم وقوع حادثهیی دلخراش برای آنها میرود. بسیاری از فرزندان سرزمینمان در کلاسهایی درس میخوانند که هنوز نور کافی، سرویس بهداشتی، حداقل امکانات ورزشی، آبسردکن، بخاری استاندارد و کتابخانه ندارند؛ چه رسد به امکانات آموزشی مناسبی که بتواند آنها را به نسلی توانمند و بالنده تبدیل کند».
-خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران روز 21 فروردین 94 بهنقل از علی اصغر فانی وزیرآموزش و پرورش دولت روحانی خبر داد: «یک سوم مدارس کشور غیراستاندارد است و این نسبت در برخی نقاط تا 60 درصد هم میرسد»
تصاویر سخن میگویند: