آزادیلان شجاع ایرانزمین دهها سال است در آرزوی به آغوش کشیدن شاهد آزادی در خون خویش غوطهورند. هر گوشه از خاک تبدار این سرزمین را که مینگری از خون این عزیزان گرم و جوشان است و شوق رسیدن به رهایی هر روز شعلهورتر میشود. در همین سده گذشته و بعد از مشروطیت روزی نبوده که انقلابیون و آرمانخواهان، در پرداخت قیمت و فداکاری تعلل و کوتاهی کنند و پرچم شرف ایران و ایرانی همواره در اهتزاز بوده است. نه سرکوب دیکتاتوری آریامهری و نه دجالیت ارتجاع آخوندی نتوانست بر شور و عزم آزادیخواهان غلبه یابد.
البته که هر انسان منصف گواهی خواهد داد رزمندگان مجاهد خلق در بذل خون خویش در این سالیان سخت دیکتاتوری خمینی و خامنهای، در فداکاری، بالاترین سقفها را زده و مثال اعلای ایثار گشتهاند. یکی از زندانیان مجاهد در خاطراتش از زندان تبریز نوشته بود:
«در سلولهای انفرادی ۶۰ در ۶۰ دادستانی ضد انقلاب که حتی برای نشستن هم جا به اندازه کافی نبود، ما را از بند ۹ تبریز برای برداشتن پیکر پاک شهیدان اعدام شده و گذاشتن آنها پشت خودرو جهت انتقال به وادی رحمت، قبرستان مشهور تبریز، میبردند و هرازگاهی نوبت به کسی میرسید. بدین وسیله میخواستند ما را در هم بشکنند ما هم از این فرصت استفاده کرده، دست و چهره خود را به خون شهدا آغشته میکردیم تا تجدید عهدی تازه کنیم عهد و پیمانی با خون جاری دوران و با تنهای تبدار و پیکرهای غرقه در خون سرداران. پس از بازگشت به بند با نشان دادن آثار خون شهید به همدیگر جهت تداوم راه سرخفامشان سرود قسم را اجرا کرده و با هم تا تحقق آرمان همپیمان میشدیم... پس از انتقال شهیدان به پشت خودرو پاسداران شقاوتپیشه و قاتلان حقیر دور ما حلقه میزدند قهقهه سر میدادند پای میکوبیدند و میرقصیدند و میگفتند که فردا نوبت توست».
جدیدترین نمونه این پاکبازی در جانفشانی و پاکبازی قیام آبان ماه بود که حس فدا و ایثار را دوباره در بین مردم احیا کرد و مجدداً شکوفه انقلاب در همه جا شکوفه زد. این صحنهها حس همبستگی مردم در قیام بهمن ۵۷ را در خاطرهها زنده کرد. همه تئوریهایی که با ترویج بیهزینگی سعی در جدا کردن نسلها در ایران میکرد دود شد و به هوا رفت و معلوم شد این استدلالها که مردم ایران از خشونت و انقلاب خسته شدهاند و نسلهای جوان فعلی سیاسی نیستند و در وادی دیگری هستند و از گذشته خود قطع شدهاند و... بیپایه و ناصادقانه است.
عظمت حادثه قیام آبان به حدی بود که مزدوران رژیم خود را در لبه پرتگاه تباهی و نیستی دیدند. چون جنگ جدی شده بود هر کدام منجلاب واقعی و درونی خویش را بیرون ریخت. یکی از لزوم اجرای حد محاربه و بریدن «دست راستشان با پای چپشان» گفت و دیگری جوانان را «اوباش» و «مستحق اعدام» خواند و کیهان خامنهای نیز آنان را «باغی» و «مفسد فیالارض» نامید.
آخرین نمونه قساوت و شقاوت آخوندی اظهارات پاسدار تروریست حسن عباسی است که تمام چرکمایه و تعفن آخوندی خود را به نمایش گذاشت و در توهین به شهدای قیام گفت: «نظام حجامت شد یک مختصر خون کذایی تو بدنش بود نظام حجامت شد مثل لبنان که توی یک ماه پیش حجامت شد مثل عراق که توی یک ماه پیش حجامت شد این اتفاقها را بد ندانید». این اظهارات بهقدری پلیدانه بود که حتی صدای سایر پاسداران حکومتی را که خودشان دستاندرکار همه جنایات رژیم بودهاند در آورد و یکی از آنان با «فرومایه» خواندن عباسی گفت: «برخی از فرومایگان نیز از آن نیز بهعنوان حجامت نظام تعبیر میکنند شرم بر ما شرم بر شما که ریختهشدن خون جوانان معترضی که در اثر سیاستهای غلط اقتصادی هیچ امیدی به آینده ندارند را حجامت نظام تلقی میکنید».(خبرگزاری مجلس ارتجاع ۲۶ آذر ۹۸)
وحشت و عقبنشینی گامبهگام
البته همانگونه که در اثر عظمت قیام آبان، بت بزرگ نظام مجبور به عقبنشینی و سوار شدن بر گاری «رأفت اسلامی» شد و آن دیگر دژخیم تازه بهدوران رسیده که حکم دست و پا بریدن در تلویزیون داد ناچار به غلط کردمگویی شد و ذلیلانه گفت: «بنده هم میپذیرم اشتباه است ما معصوم پانزدهم که نیستیم... من لج نمیشوم من میپذیرم که مورد نباید میآوردم این آیه را تطبیق نمیدادم» (شبکه یک رژیم ۱۲ آذر ۹۸)
قطعا که پاسدار حسن عباسی نیز روزی بهخاطر این توهین لئیمانه به خون شهیدان در محضر مردم ایران قرار خواهد گرفت اگر چه آن روز، عذرخواهی در صندلی اتهام دادگاه خلق سودی برایش نداشته و به مجازات اعمال ننگین خود خواهد رسید.
بیتردید حجامت اصلی و واقعی روز سرنگونی شجره کثیف آخوندی است که چرک و عفونت ارتجاع و بنیادگرایی از بدن رنجور این خاک پاک دفع شده و سراسر وطن به خون شهیدان سرافزارش خضاب کرده و بهاری و جوان گشته است:
زمین ز خون رفیقان من خضاب گرفت
چنین به سردی در سرخی شفق منگر!
یکی به دفتر مشرق ببین پدر، که نبشت
به هر صحیفه سرودی ز فتح تازهبشر!
(احمد شاملو در شکفتن در مه)