در آستانه سالگرد قیام آبان هستیم؛ یک سال از آن قیام خونین و آتشین گذشت. در آن قیام خلق محروم و بهجان آمده بهخصوص در حاشیه فقر زده شهرهای سراسر کشور جاری شدند و در اعتراض بهدیکتاتوری فاسد و چپاولگر ولایت فقیه، صدها مرکز سرکوب و غارت را بهآتش کشیدند. رژیم پاسخ قیامکنندگان را با آتش بیامان گلوله داد و دستکم ۱۵۰۰تن از زنان و مردان شورشگر را بهشهادت رساند. نزدیک ۱۲هزار تن نیز دستگیر شدند و در زندانها و شکنجهگاهها، زیر شدیدترین فشارها و شکنجهها قرار گرفتند. بنابه گزارشهای موثق حدود ۷هزار تن از دستگیر شدگان قیام پس از یک سال همچنان در اسارت هستند.
رژیم آخوندی بهرغم فشار افکار عمومی داخلی و بینالمللی که خواستار اعلام تعداد و نام و نشان شهیدان بودند، آمار دقیقی اعلام نکرد و تنها بهانکار و تکذیب آمار ۱۵۰۰ شهید که مجاهدین و مقاومت ایران اعلام کرده و بهلحاظ بینالمللی نیز بهثبت رسیده بود پرداخت، اما اعلام اسامی، مشخصات و عکسهای ۸۱۱ شهید قیام توسط مجاهدین راه هر گونه حاشا را بر رژیم بسته است.
رژیم طی سال گذشته چندبار خیز برداشت تا با اعدام شورشگران، فضای رعب در جامعه ایجاد کند و از این طریق مانع شکل گرفتن قیام دیگری شود. اما سر ضحاک زمان، بهکرات بهصخره خشم و اعتراض میلیونی مردم برخورد کرد و زبونانه عقب نشست. با این همه دو شورشگر قهرمان، کارگر آزاده مصطفی صالحی و قهرمان کشتی نوید افکاری را اعدام کرد و هر بار طوفانی از خشم و نفرت در میهن اسیر و در جامعه بینالملل علیه خود برانگیخت.
تعادل قوا و چشمانداز، یکسال پس از آبان خونین
اکنون پس از یک سال سؤال این است که آرایش قوا و تعادلقوا در دو جبهه خلق و ضدخلق، چگونه است؟ آیا رژیم قیام آبان را سرکوب کرد؟ آیا توانست خود را از لبه پرتگاه سرنگونی که این قیام رژیم را تا آن نقطه عقب راند، دور کند. آیا توانست فضای ارعاب را بر جامعه حاکم کند و چشمانداز قیام را از بین ببرد و برای خود، امنیت و فرجه بقا بخرد؟
در پاسخ سخنان بسیار میتوان گفت اما عجالتاً بهذکر این نکته بسنده میکنیم که قیام آبان۹۸، تمام معادلات مربوط بهایران را در صحنهٔ داخلی و اجتماعی، در صحنهٔ منطقهیی و بینالمللی و در درون خود رژیم از بنیاد تغییر داد و در یککلام، صحت و حقانیت استراتژی کانونهای شورشی و شعار آتش جواب آتش را در عمل بهاثبات رساند.
آنچه در این مجال کوتاه، ما را از تحلیل قیام آبان (که البته در جای خود بسیار ضروری و ارزشمند است) بینیاز میکند، اعترافات سردمداران و مهرههای رژیم و مطالب رسانههای حکومتی است. طی این یک سال بیاغراق هیچ روزی نبوده که ایادی رژیم نسبت بهشعله کشیدن مجدد قیام بهیکدیگر هشدار نداده و تصریح نکرده باشند که قیام آبان تمام نشده، سرکوب نشده، آتش زیر خاکستر است و با هر باد مساعد شعلهور خواهد شد و این بار بسا خروشانتر و مهارناپذیرتر چه بسا دودمان نظام ولایت را بر باد دهد. در این رابطه و برای ذکر نمونه، نگاهی گذرا بهآنچه در همین ۲، ۳روز گذشته گفته و نوشته شده واقعیت را روشن میکند:
هشدارهای دیرهنگام و بیثمر
یکی از مهرههای باند اصلاحطلب بهنام حسین نورانینژاد مینویسد: «آبان تمام نمیشود. هر از چندی یکی از زخمهای آن روزهای فاجعهبار باز میشود و سوزشش جان جامعه را میخراشد» (سایت حکومتی اعتماد آنلاین ـ ۹مهر ۹۹).
پاسدار سلامی سرکرده سپاه خامنهای که تخصصش در قمپز در کردن است، اما روز ۸مهر ماه در مجلس آخوندی، فریاد و فغان سر داد که: «دشمن با عملیات روانی بهقلب جوانان ما حمله کرد، اینجا میدان جنگ و نقطه مرکزی تلاش ماست».
روزنامه جوان (۹مهر) وابسته بهسپاه پاسداران برخی مطالب رسانههای باند مغلوب دربارهٔ وضعیت انفجاری کنونی را فهرست کرده و با توصیف آن بهعنوان «فرار بهجلو» این باند از جمله بهاین موارد اشاره کرده است:
- روزنامه آرمان: «اگر سد خشم، نفرت و خشونت بشکند، آب پشت سد بیم و امید در دریاچه خشم، نفرت و خشونت گم خواهد شد».
- روزنامهٔ اعتماد: «با ادامه روند کنونی شکاف مردم و قدرت سیاسی» «شرایط بحرانی میشود».
- ستاره صبح: «جوانان بهتنگ آمدهاند و ... همین یکی دو هفته قبل بود که کاربران شبکههای اجتماعی در واکنش بهخبر اعدام سه جوان معترض در وقایع آبان۹۸، بیش از ۱۲میلیون هشتگ اعدام نکنید زدند. اگر این کبریت کشیده شود، خاموش کردن آتش آن بسیار مشکل خواهد بود».
روزنامه سپاه پاسداران از این مطالب نتیجه میگیرد: این نوع مطالب... یک نظام در حال فروپاشی» را تداعی میکند و این باعث میشود «تا مجموعه این فشارها و تحریمها و نارضایتیها تبدیل بهیک فتنه و آشوب داخلی» شود و به «فروپاشی نظام» منجر گردد.
روزنامهٔ سپاه پاسداران با چشم بستن بر واقعیت انفجاری جامعه، ابلهانه میخواهد چنین القا کند که گویا این مطالب است که تبدیل بهفتنه و آشوب (نام قیام در فرهنگ نظام حاکم) میشود. در حالی که نویسندگان این مطالب، بخشی از رژیم واز دلسوزان نظام حاکم هستند که خطر را حس میکنند و صدای غرش طوفان بنیانکنی را که هر لحظه نزدیک و نزدیکتر میشود، میشنوند؛ ولی این ادراک نمیتواند جلو وقوع آنچه را که ارادهٔ تاریخی مردم ایران بر آن تعلق گرفته، سد کند.