با گذشت روزها و هفتهها، بیشازپیش مشخص شد که هلاکت رئیسی بیکموکاست و بدون گفتوگو، یک «کلان ضربه استراتژیک» برای ولایت خامنهای بوده است. این موضوعی است که تأکید دوباره بر آن میتواند گرهگشای بسیاری از برآوردها نسبت به وضعیت و مختصات فاشیسم دینی در پسارئیسی باشد. پیشتر نوشته بودیم و اینک بر آن پا میفشاریم که ابراهیم رئیسی با آن کارنامهٔ ننگین از جنایت و کشتار، برای خامنهای، یک شخص نبود، نمایندهٔ یک خط بود؛ خطی که در ادبیات حکومتی آن را «خالصسازی» مینامند. خالصسازی همان سیاست انقباض و جراحی نظام ولایت فقیه است؛ نظامی که تحت زعامت خامنهای به این نتیجه رسید که برای صفآرایی در برابر قیامهای پیدرپی مردم ایران، باید سرسپردهترین و شقیترین مهرهها را بر مصدر امور بنشاند. با این سیاست بود که خامنهای، بدنامترین جلاد حکومتش را برکشید و بر منصب ریاستجمهوری نشاند. او برای اینکار بهایی گزاف داد. مجبور شد بسیاری کهنه مهرههای خود را در شطرنج قدرت حذف کند. بنابراین جایگزینی او برای فاشیسم دینی به این سادگی امکانپذیر نیست (۱).
خامنهای یک روز قبل از اعلام مرگ رسمی رئیسی با زبانی معکوس به بدنهٔ ترسخورده و نگران حکومتش میگفت که «دلواپس نباشند، هیچ اختلالی در کار کشور بهوجود نمیآید»؛ ولی در دیدار با خانوادهٔ رئیسی سخن پیشین خود را پس گرفت و گفت:
«ما که هر چی فکر میکنیم بنده هم برای خودم هم برای کشور هم بهخصوص برای خانواده احساس میکنم که هیچ جبرانی نداره. خسارت سنگینی است داغ بزرگی است.» (تلگرام اخبار رهبر انقلاب. ۶ خرداد ۱۴۰۳)
زیر جملهٔ «هیچ جبرانی ندارد» باید خط کشید؛ زیرا ترجمان همان «کلان ضربه استراتژیک» است. این کلان ضربه خامنهای و به تبع او کل نظام را در برابر وضعیت انفجاری جامعه بیشازپیش ضعیف و ضعیفتر کرده است. یکی از نمودهای کارکرد این ضربه، خود را در انتخاب رئیس برای مجلس جدید ارتجاع نشان داد.
چنددستگی و فراکسیونسازی در مجلس خالصسازیشده و عبور کرده از فیلترهای مختلف بیانگر دوران متلاطمی برای ولایت خامنهای است. در حالی که این مجلس نه بهدار بود و نه به بار، آخوند حمید رسایی، در «هفتهٔ نامهٔ ۹دی» با تیتر درشت نوشته بود: «با اعلام نتایج دور دوم انتخابات و اکثریتیافتن جریان تحولخواه ضدفساد در مجلس: تغییر قالیباف قطعی شد»
رسانههای حکومتی مینوشتند با توجه به افشاگریهای باند دیگر دربارهٔ سفر فرزند قالیباف به کانادا و تراولهای پخششده از سوی معاون او، قالیباف شانسی برای ریاست دوبارهٔ مجلس ندارد اما خامنهای ترجیح داد که او را بر منصبش ابقا کند. بهعبارت گویاتر او در دوران پسارئیسی، توان و ظرفیت جابهجایی قالیباف از ریاست مجلس ارتجاع را ندارد. اگر او میتوانست بدون قالیباف بر بحران و تنش فائق بیاید بهطور قطع مهرهٔ دیگری را بر این منصب میگماشت. با این توصیفات باید ابقای قالیباف را در منصب ریاست ارتجاع ناشی از تدبیر خامنهای دید.
او در پیامش نمایندگان خالصسازی شده را از «تلاطم و آشفتگی»! برحذر داشت. در این پیام -که از سوی رئیس دفتر خلیفه، آخوندگلپایگانی قرائت شد- آمده بود:
«نکتهیی که همواره بر آن تأکید میکنم آن است که مجلس باید آرامشبخش و امیدآفرین و... دعوتکننده به همدلی و برادری در محیط عمومی کشور باشد. در خود مجلس نیز مسابقات بیفایدهٔ رسانهیی و مجادلات مضر سیاسی، وقت و عمر کوتاه دوران مسئولیت را به خود مصروف نسازد؛ وگرنه ظرفیت ارزشمند حضور نمایندگان در این جایگاه والا ضایع خواهد شد و این خسارت بزرگی است».
به تکرار کلمهٔ «خسارت بزرگ»! و «خسارت سنگین»! در حرفهای خامنهای دقت کنید. این دو صفت و موصوف اشاره به همان «کلان ضربه استراتژیک» هستند.
در واقع خامنهای با ابقای قالیباف در منصب ریاست مجلس، از یکسو بهطور موقت بر تنشهای ناشی از جنگ قدرت در باند خود سرپوش گذاشت و از دیگر سو با این تمهید، بهطور غیرمستقیم قالیباف را از شرکت در ریاستجمهوری کنار گذاشت. بدیهی است که ممکن است روند قضایا بهگونهیی دیگر رقم بخورد، اما تا آنجا که به خامنهای برمیگردد در اضطرار و استیصال چنین تمایلی را پی گرفته است.
پیام ابقای قالیباف در منصب قبلی ضعف و شکنندگی بیشتر خامنهای در رویارویی با بحرانهای فلجکننده است.
در مورد این تصمیم خامنهای از عبارت «سرپوش گذاشتن موقت بر بحران» استفاده کردیم؛ «موقت» از این بابت که در جریان نمایش گزینش رئیس مجلس و هیأت رئیسهٔ آن ۲۴تن از نمایندگان همین مجلس خالصسازیشده «رأی باطله» دادند. این رأی باطله نه به قالیباف که به خامنهای بود. این موضوع در حکم یک «آتش زیر خاکستر» است؛ آتشی که تندبادهای وزان آن را شعلهور و شعلهورتر خواهند کرد.
قابل پیشبینی است که خامنهای برای قالب کردن گماشتهٔ بعدی بر منصب ریاستجمهوری با چالشهای سخت مواجه خواهد بود. این دوران از هماکنون آغاز شده است.
پانوشت:
(۱) کیهان شریعتمداری در مورد کلان ضربه استراتژیک و بیجایگزین بودن رئیسی نوشته است:
«با توجه به خدمات برجسته و گاه معجزهگون شهید رئیسی به آسانی میتوان دید که جایگزینی همانند ایشان برای ریاستجمهوری پیش روی، اگر ناممکن نباشد -که هست- دستکم باید اعتراف کرد یافتن جایگزینی نظیر آن شهید بزرگوار به آسانی ممکن نیست» (کیهان. ۸ خرداد ۱۴۰۳).