پویا در متن زندگی امروز
برخی رخدادهای پویای تاریخی را اگر نتوانیم در متن زندگیِ اجتماعیِ امروز بخوانیم، در واقع چیزی از آنها نفهمیدهایم. این رخدادها یا روزها، فقط یک مناسبت تقویمی و یادواره نیستند؛ اگر هر سال از نو زنده میشوند، بدین علت است که بیش از آنکه به گذشته تعلق داشته باشند، در آینده ریشه دواندهاند.
۱۶ آذر از این رخدادهاست؛ هم در متن زندگیِ امروز جاریست، هم از تقویم عبور نموده و هم در آینده گسترش یافته است.
خوانش یک منشور
۱۶ آذر، یک زخم باز هم هست؛ زخمی التیامنایافته. زخمی که هر بار نگاهش میکنیم، هم درد را یادآور میشود و هم امکان درمان را. از دل همین درد است که امیدی باز، همچون پنجرهیی نیمهگشوده، رو به امکانهای تازه میوزد.
۱۶ آذر، دفتری گشودهست که بسته شدنی نیست. نسیم آرزومندی، هماره آن را باز نگهمیدارد. هر نسلی که آمده، سطری تازه بر آن افزوده است: سطرهایی گاه خطخطی و ناهموار، گاه واضح و روشن، اما همیشه زنده و درگیر با حقیقت و روح زمانه. دانشجو در این دفتر، نه قهرمان اسطورهیی است و نه صرفاً قربانی؛ او پرسشگری است که در هر دورهیی وظیفهٔ خود را بازتعریف میکند.
۱۶ آذر سال بهسال ما را وادار میکند که مسأله را از ابتدا طرح کنیم: آزادی و عدالت برای چه؟ دانشگاه برای چه؟ این مسئولیت نسل جوان نسبت به آینده تا کجا امتداد دارد؟
همنشینیِ تناقضها!
اگر این روز همچنان جاندار و پویا مانده، بهخاطر این است که مرز میان رنج و امید را در خود حمل میکند. رنجِ سرکوب، امید مقاومت؛ رنجِ تحمیل و سختی، امید امکان و میتوان؛ رنجِ تاریکی، امید چراغافروزی که هنوز و هرگز، خاموششدنی نبوده است. شاید باید این پنجره را هم باز کنیم که آنچه ۱۶ آذر را معنا میبخشد، همین همنشینیِ تناقضهاست؛ اینکه حقیقت آزادی و ضرورت عدالت، هر چقدر محاصره شوند، باز از جایی رخنه میکنند.
هویت دانشگاه
دانشگاه بهطور طبیعی مکان پرسش است، نه اطاعت؛ مکان گفتگو است، نه ارعاب؛ مکان تجربه کردن آزادی است، نه تحمیل تمرین سکوت. هرگاه این ماهیت زیر فشار قدرت قرار گرفته، ۱۶ آذر دوباره معنا یافته است.
این روز هشداریست که به ما یادآوری میکند هیچ قدرتی حق ندارد به بهانهٔ امنیت، سرچشمهٔ فکر آزاد و آزادی اندیشه را ببندد. زیرا اگر صدای دانشجو خاموش شود، جامعه نیز آهستهآهسته توان تشخیص راه از بیراهه را از دست میدهد.
بازتعریف یک رابطه
معناهای ۱۶ آذر، پویا(دینامیک) هستند. ۱۶ آذر فقط در برابر قدرت نمیایستد؛ در برابر بیتفاوتی نیز میایستد. این روز دعوتیست برای آنکه دوباره در آینهٔ مسئولیت جمعی نگاه کنیم. آیا هنوز آمادگی آن را داریم که در برابر اشغالگر دانشگاه و ایران بایستیم، حتی اگر هزینه داشته باشد؟ آیا میتوانیم رابطهٔ متقابل دانشگاه و جامعه را از نو تعریف کنیم، بهگونهیی که دانشجو فقط نظارهگر وقایع نباشد، بلکه آفرینندهٔ فصلهای تازهٔ تغییر باشد؟
امید در ۱۶ آذر، از دل زخم تاریخیِ ایران و ایمان به ظرفیت انسان اجتماعی برای تغییر، سرچشمه میگیرد. ۱۶ آذر، کاویدن تجربههای بر هم انباشتهٔ چندین نسل است که اگر درست خوانده شود، چراغی میشود برای تغییر در هماکنون و برای راههای آینده. ۱۶ آذر میگوید همیشه در دلِ هر بحرانی، امکان تغییر، پنهان است و وظیفهٔ دانشجو، آشکار کردن این امکان است.
پاسخ شایسته
روز ۱۶ آذر بهطور خاص در سال ۱۴۰۴ از ما میخواهد که نگاه خود را از تقویم جدا کنیم و به مسئولیت برای تغییر در ایران برگردانیم؛ به دانشگاهی که هر روز در آن صداهایی شنیده میشود، به نسل جوانی که هر روز با پرسشهای تازه برمیخیزد، به جامعهیی که اگر چه ارتجاع قرون وسطاییِ آخوندی ــ حوزوی زخمآجیناش کرده است، هنوز امید را در چشمانش به آیندهیی دیگر میدواند. اگر ۱۶ آذر هنوز پتانسیل و معنا دارد، از آن روست که ما هنوز تکلیف خود را با آزادی و عدالت روشن نکردهایم.
اکنون در سال ۱۴۰۴ به یکی از مهمترین موعدهای پاسخ به این تعیینتکلیف رسیدهایم. تمام شرایط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، داخلی و بینالمللی بر این موعد تأکید دارند. این تأکید، انتظار آینده است که هنوز و هماینک از گلوی ۱۶ آذر، فراخوان به دانشجویان و نسل تحولخواه ایران میدهد تا به سررسید چنین موقعیت سرنوشتساز، پاسخ شایسته بدهند.