درباره «پاسیوناریا» یا «گل احساسات»، چیزهای زیادی شنیده و خواندهام. میدانم که اسپانیا و تاریخ مقاومتش، به این گل سرزمین خود، بسیار میبالد؛ «پاسیو ناریا» بانوی مقاومت اسپانیا در جنگهای داخلی آن کشور بود. یعنی ”دولوروس ایباروری” که بهخاطر سخنرانیهای آتشینش به یک افسانه زنده تبدیل شده بود. او با سخنان پرشور و احساسات نیرومندش غوغا میکرد. پاسیوناریا سمبل زیباترین احساسات آزادیخواهانه مردم اسپانیا بود.
به این فکر میکردم که در ایران ما که سرزمین زیباترین گلهاست، پاسیوناریای ایرانی را در میان کدام گلها باید یافت؟ چرا که از اقاقیای سفید «که به پاکدامنیش درود میفرستیم» تا شقایقهای عاشق، ایران زمین مهد هزاران هزار گل است. ولی این یکی چیز دیگری است و درست در لحظاتی که آرزوی یافتنش را داشتم، به «گل آرزوها» رسیدم؛ «گل امید و آرزوهای ایرانی» که در بوستانش هزاران هزار جوانه زیبا، گل داد و غنچه داد. «گل آرزوها» آن خالق سرداران و سربداران که خود تبلور آرزوهای دیرینه بسا سرداران و پیشوایان ملی است، گل آرزوها، مظهر امیدهای فروکوفته و بغضهای فروخورده زنان و دختران تحت ستم و جوانان ایرانی است که در سراسر ایران به اسارت آخوندهای ضدبشر درآمدهاند.
«گل آرزوها»، در زیباترین وطن جوانه زد، در بوستان خلق روئید، در دل تودهها ریشه دواند، در دریای عشق و امید مردم قد کشید و با اشکها و لبخندهایشان بارور شد. «گل آرزوها»، مظهر امید و آرزوی مردمان ایرانزمین، پس از عبور از بهارها و خزانهای آرام و پرخروش، در معبد عشق با «گل توفان» همراه و همراز شد و با پیام او از دل توفانها گذر کرد. و چه زیبا در نوشتههای مونا حلمی نویسنده مصری، توصیف شد:
«مریم رجوی ترکیب بیهمتایی از دردها و زخمهایی است که با امیدی بالنده و سستیناپذیر درهمآمیختهاند».
مریم، نامی خجسته و امیدی شورانگیز که هر روز اوج بیشتری میگیرد. نه فقط در میان ایرانیان، بلکه در هر کجا که وجدانهای انسانی به تغییر در ایران چشم دوخته است، در میان قلبها، احساسها و اندیشهها، در کانون وجدانهای آگاه و بیداری که احساس میکنند در ایران چیزی در حال رقم خوردن است.
مریم، آن که لحظههایش، کلماتش، دادخواهیش، فریادش، لبخندش، حقانیتش، معصومیتش، صلابتش، پاکبازیش در بیان آنه لند از دانمارک «مظهر عشق و زیبایی و امید به فردایی روشن است». آن که بذر خوشبختی را در همه جا میافشاند و جوانههای امید و اعتماد را در دلها شکوفا میکند.
باید گفت که حتی «گل امیدها و آرزوها» را هم ما نامگذاری نکردهایم؛ داگمار لیل از حزب سوسیالدموکرات آلمان میگوید: «مریم قبل از هر چیز «قاصد امید» برای یک ایران جدید و آزاد شده است» و کارین رستاریس او را «امید میلیونها ایرانی میخواند که «با دیکتاتوری مذهبی مخالفند» روزنامه الحوادث مینویسد: «مریم رجوی امید مقاومت ایران برای تغییر رژیم کنونی حاکم بر تهران است» و العرب میافزاید: « ایرانیان مقیم خارج، آرزوهای بزرگ خود را در «رئیسجمهور» برگزیده پارلمان در تبعید میبینند. او هماکنون یک انقلاب با دو تصویر را رهبری میکند، رهاشدن از رژیم کنونی و آزادی برای زن ایرانی» و فوزیه مهران، نویسنده و نمایشنامه نویس مصری، حرف آخر را میزند: «اوج آرزوهای ما در وجود مریم رجوی تجسم میبابد. من معتقدم که به یاری او ما بهزودی به پیروزی میرسیم. این انقلاب بهزودی پیروز خواهد شد و تاریخ را دگرگون خواهد ساخت».
ما سخن بانو حوا ابراهیم، فعال شهیر حقوق زنان را که به ”نلسون ماندلای مونث” معروف است بهغایت باور داریم که پس از دیدارش با مریم رجوی گفت: «او با قلبش صحبت میکند. او با قلب من صحبت کرد، او از یک پیام بسیار قوی صحبت میکند، نه فقط برای مردم ایران بلکه برای انسانیت و برای شرافت انسانی و آزادی که ارزش اصلی انسان است».
آری مریم در هر حال و همه جا و در مواجهه با همه انسانها، همان است که هست. او همواره به شکل خلوت خود هست و هیچ سد و مانعی میان او و دیگران حائل و مانع نمیشود. عشق و محبت و احترام به نظر ات دیگران در تمامی رفتارش موج میزند. او انسانها را بیواسطه و مستقیم توسط خودشان و با کلمات و احساسهای خودشان میبیند و میشنود و نه از درون خودش، او به حرفها و احساسهای آنها هر که باشند از عمق وجود گوش میدهد، او آنها را باور میکند، او به انسان باور و ایمان دارد و اینچنین است که او با سقف بالابلند اندیشه و نظریه انسانشناسانه خود، عنصر انسانی را که فصلمشترک همه انسانهاست شکفته میکند، با آن رابطه برقرار میکند و بدین ترتیب بهمثابه «گل آرزوها»ی همه آنها متجلی میگردد.
بی جهت نیست که ساندی تلگراف(۱۹مارس ۲۰۰۶) با مشاهده گوشهایی که به سوی مریم رجوی گشوده شده نتیجه میگیرد که « اکنون، بعد از... تبعید، جهان شروع به کوبیدن جادهیی بهسمت او کرده است».
آری آری پس از قرنها ستم و سرکوب، پس از ۴دهه حکومت جنگ و جنایت آخوندی، برای مردم ایران کسی در راه است، کسی میآید که مظهر آرزوها و امیدهای ۸۱میلیون ایرانی است، کسی که بشارتدهنده صلح و دوستی و نوید آزادی و آبادی است، کسی که با چشمها و دستها و قلب سرشارش برای قلبهای مجروح و زخمخورده و اعتمادهای پرپرشده میلیونها ایرانی عشق و امید و اعتماد و شور و زندگی میآورد. آن که خود در جذبههای عشق به مردم میهنش میگوید: «زنان و مردان و جوانان میهنم به مرگ تدریجی محکوم شدند و دخترکان معصومم، بیکس و بیپناه در گوشه و کنار شهرها افتادهاند و هزار فتنه و بلا، گل زیبای رویشان را قبل از شکفتن، پژمرده میکند. دریغ و افسوس که در کنارشان نیستم تا در آغوششان بگیرم و بر دردهای جانکاهشان، مرهمی بگذارم. برای پایان دادن به همین درد و رنجها بود که ما به مقاومت برخاستیم و این آزمایش نسل ما بود».
آن که در رؤیاهای میلیونها زن و مرد ایرانی پاسخ این ترنّم زیبای ایرانی است؛
من خواب دیدهام که کسی میآید
من خواب یک ستارهٔ قرمز دیدهام
کسی میآید
کسی میآید
کسی دیگر، کسی بهتر…
کسی که در دلش با ماست، در نفسش با ماست،
در صدایش با ماست
من خواب آن ستارهٔ قرمز را
وقتی که خواب نبودم دیدهام.
و درست در همین جاست که «شقایق» یک دختر ایرانی، از راه دور قلم و کاغذ برمیدارد، اشکهای شوق را کنار میزند و از زبان بیش از ۴۰میلیون دختر و پسر جوان و نوجوان ایرانی و آرزوهای بربادرفته میلیونها پدر و مادر ایرانی مینویسد:
«خواهر مریم عزیزم؛ میخواهم برایت بنویسم که من چه بودم و زندگیم چه بود و بعد از اینکه شنیدم شما رئیسجمهور ما شدهیی و به نزد ما میآیی، وقتی باور کردم خورشیدی هست که بر همه شهرها و روستاها و جنگلها و دریاهای ایران بتابد، دیگر همه چیز برایم عوض شد. همیشه با خودم میگفتم کاش خدا کسی را میفرستاد که مردم را از دست این وحشیهای جهنّمی نجات بدهد. من از این بیعدالتی فریاد میکشیدم اما کسی صدایم را نمیشنید ولی تنها شما بودی که خیلی پیش از این صدای من و ما را شنیده بودی و برای آزادی ما بهپاخاستی. خواهر مریم، روزی کـه به ایـران برسـیـد، سـرزمینـی که شما مهر تابانش هستید، بهشت خواهد شد».
و در شکنجهگاههای رژیم ددمنش، هزاران زن و مرد مجاهد و قهرمان با بدنهای شرحهشرحه اما ایمان و ارادهیی قهرمانانه از او الهام میگیرند، حجتها و ولیاللههای قهرمان با یاد او قهرمانی میکنند. و مجاهد قهرمانی چون محمدرضا سرادار رشتی بدون اینکه او را دیده باشد، با شنیدن خبر انقلاب ایدئولوژیک مریم به پرواز درمیآید و دهها قطعه شعر زیبا به فارسی و ترکی میسراید و با صدای زیبایش در سلولهای شکنجهگاه اوین میخواند: ”مریم سن سن بهارمون نفسی“، ”خلقیمون او جادان آزادلیخ سس“.
«مریم تو نفس بهار من هستی»، «مریم تو صدای آزادی خلقم هستی».
در اسپانیا، «پاسیوناریا» همواره این جمله منتسب به امیلیانو زاپاتا را تکرار میکرد که «بهتر است ایستاده بر پاهایمان بمیریم تا بر روی زانوانمان زندگی کنیم» و در روزهای فراموش نشدنی اسپانیا، پاسیوناریا در سخنرانی خداحافظی خود در بارسلون به زنان و مادران اسپانیایی گفته بود:
«به فرزندانتان در مورد آنهایی که از دریاها و کوهها گذشتند و از مرزهای حفاظتشده توسط سرنیزه رد شدند، تعریف کنید و بگویید در حالیکه سگان تشنه در پی دریدن گوشتشان بودند، آنها از همه چیز خود گذشتند: عشقشان، کشورشان، خانه و ثروتشان، پدرانشان، مادرانشان، همسرانشان، برادران و خواهران و فرزندانشان... تا به ما بگویند: ما اینجا هستیم، برای آرمانمان، آرمان همه بشریت مترقی و پیشرو...».
«گل آرزوها»ی ما،که مطبوعات فرانسه در روزهای ۱۷ژوئن تا ۳ژولای ۲۰۰۳ او را پاسیوناریای ایرانی نامیدند. همواره این جمله خود را گفته و اثبات کرده که «میتوان و باید و میتوان و باید». او در سخنرانیش در ۱۷ژوئن ۲۰۰۴ گفت:
«هدف ما، هدف ما تضمین آزادی و دموکراسی به هر قیمت است، حتی به بهای فدای موجودیتمان! ما به جانب فدیهها و محنتهای بزرگ شتافتهایم، تا آزادی و خوشبختی نصیب ملت ایران شود. ما از همه چیز دست شستهایم، تا همه چیز برای ملت ایران بهدست آید و چنین خواهد شد! پس به فتح و آزادی مردم ایران باید یقین کرد، شب استبداد و ستم بیش از این نمیپاید، روز ما برمیدمد، آزادی پیروز میشود!».
تردید ندارم که اگر امروز «پاسیوناریا» حضور میداشت، با شنیدن این جملات، پراحساستر از همیشه داد سخن میداد. این را از خودم نمیگویم؛ این را از گفته «لوسی ابراک»، بانوی مقاومت فرانسه و برجستهترین چهرهٔ زن در جنبش مقاومت فرانسه، یاد گرفتم که به مریم میگفت:
«خانم رجوی، من خیلی تحتتأثیر شما قرار گرفتهام. شما مبارزه را در داخل کشورتان به پیش بردید، یک ارتش را ساختید، ما هیچوقت چنین زنی نداشتیم. شما الآن در رأس مسئولیت سیاسی کشورتان قرار گرفتهاید و این باعث افتخار من است که با شما دیدار میکنم و مطمئنم که پیروز خواهید شد. شما یک سرمایه کمنظیر هستید و زنان فرانسوی بایستی از افکار و تجربیات شما خیلی استفاده کنند. مقاومت مؤثر مقاومتی است که بتواند آینده را بسازد. من تحتتأثیر کارهای شما واقع شدهام. مقاومت ایران با داشتن چنین زنی حتماً پیروز خواهد شد».
و شیر همیشه بیدار را به یاد میآورم که گفت: «شجره طیبه مجاهدین پاسخ تاریخی ایران و اسلام انقلابی به شاه و شیخ و به شجره خبیثه استبداد و دستنشاندگی است، پیامی از دل تاریخ و فرهنگ ایران که در اوج خودش بر سیمای خجسته مریم رهایی بهعنوان رئیسجمهور برگزیدهٔ مقاومت درخشان و تابناک شد؛ برای مجاهدین، مریم همان گوهر رویان بهار و کوثر فزایندگی آنهاست؛ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنبُلَةٍ مِّئَةُ حَبَّةٍ وَاللّهُ یُضَاعِفُ لِمَن یَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِع عَلِیم(بقره ۲۶۱)، مانند دانهای که ۷خوشه برویاند و در هر خوشه ۱۰۰دانه و خدا چندین برابر میکند برای آن که بخواهد و خدا گشایشمند و گسترشبخش داناست».