چشماندازهای آشکار شده پس از دو هفته جنگ در غزه و اسرائیل، پرده از روی چه گزارههایی برمیدارند؟
بزرگترین سرمایهگذاری اتاق فکر نظام آخوندی چه بوده که ریسک و خطر آثار استراتژیک این جنگ را بهجان خریده است.
آیا حقیقتاً نقطهٔ پایان هر جنگ نیابتی در منطقهٔ خاورمیانه، تهران است؟ چرا؟
روزنامه اکسپرس لندن در شماره ۱۸ اکتبر ۲۰۲۳ / ۲۶ مهر ۱۴۰۲ یادداشتی از آقای باب بلکمن پارلمانتر انگلیسی بهچاپ رسانیده که گویای زوایایی از بزرگترین سرمایهگذاری اتاق فکر نظام ولایی در جنگ غزه و اسرائیل، گزارههای چشمانداز ممکن و نقطهٔ قابل اتکا برای پایان جنگهای نیابتی در منطقه است.
در بررسی این یادداشت به مضمونهایی مهم پیرامون این جنگ برمیخوریم که میتوان آنها را در محورهای زیر دستهبندی نمود:
۱ ـ بدون شک، پشتیبانی همهجانبه و علنی برای استمرار این جنگ، توسط رژیم حاکم بر ایران تأمین میشود. «خامنهای گفت دست کسانی که این حمله را طراحی کردهاند میبوسد». برای خامنهای و اتاق فکر نظام ملایان جان هزاران غیرنظامی قربانی شامل زنان و کودکان هیچ ارزشی ندارد؛ اینان سوختبار جنگی هستند که قرار است سرپوش بزرگترین بحرانهای خفهکنندهٔ نظام باشند. بحرانهایی که میتوانند قیامی بزرگ را در ایران برانگیزند، سرمایههای نیرویی داخل نظام را فرو بریزند و مسیر نابودی آن را شتاب بخشند. «خامنهای بیش از هر زمان دیگری نیاز به ایجاد بحرانهای خارجی دارد».
۲ ـ زندگی مردم فلسطین، لبنان و سوریه برای حاکمان تهران هیچ اهمیتی ندارد. «رژیم تهران تنها علاقهمند است که از وضعیت اسفبار آنها برای مصلحت خود سوءاستفاده کند». تنها نیروهای نیابتی این رژیم ــ که شاخهیی از نیروی قدس سپاه پاسداران هستند ــ با میلیاردها دلاری که توسط این حاکمیت از زندگی و رفاه مردم ایران مکش میشود، پشتیبانی لجستیکی میشوند و از زندگانی مرفه برخوردارند.
۳ ـ آن سرمایهٔ بینالمللی که خامنهای را ترغیب به پشتیبانی تمامعیار از این جنگ و ورود به آن نموده تا بحرانهای داخلی خود را در سایهٔ آن بپوشاند، «استفاده از فضایی است که سیاست مماشات برایش فراهم کرده».
تردید نباید داشت که بانک سرمایهٔ این رژیم ــ چه برای گستردن دامنهٔ سرکوب و جنایت در داخل کشور، چه برای توسعهطلبیِ سیاسی و مذهبی و نظامی در خارج کشور و نیز بازی با برجام و هستهیی ــ فقط و فقط بانک مماشات آمریکا و اروپا با آن است؛ سیاستی که مقاومت ایران بیش از ۴۰ سال است ضمن افشای آن، همواره تأکید نموده که یکی از اصلیترین مانع سرنگونی دیکتاتوری ملایان توسط مردم و مقاومت ایران، جریان خیانتبار مماشات غرب با این اهریمن بدخیم باز آمده از قرون وسطا است.
۴ ـ یکی از مبانی رشد مداوم بحران موجودیت علیه نظام ولایت فقیه، مهیا بودن شرایط عینی قیام و انقلاب در سراسر ایران است. این شرایط بهطور خاص از پس قیام بزرگ ۱۴۰۱ و آثار فراگیر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن، بسا دامن کلیت حاکمیت ملایان را گرفته است. یکی از ویژگیهای برجستهٔ قیام ۱۴۰۱، تعیینتکلیف شدن تمامیت این رژیم در نزد اکثریت قاطع مردم ایران بوده است. این واقعیت را اتاق فکر نظام با زعامت خامنهای، خوب خوب دریافته است.
از آثار این قیام، گسترش بیشازپیش نیروهای سازمانیافته است. «شبکه یکانهای مقاومت بهطور پیوسته رشد کرده است و بهرغم سرکوب مخالفان توسط تهران در سال گذشته، رشد آن ادامه دارد».
۵ ـ آقای باب بلکمن با نقل عباراتی از سخنرانی اخیر خانم مریم رجوی در کنفرانسی در فرانسه، یک راهحل تضمیندار را برای پایان جنگ جاری و خاتمهٔ استراتژیک بحران اصلی خاورمیانه، معرفی و توصیف میکنند؛
«مردم ایران بیش از هر زمان نیاز به روابط مسالمتآمیز با همسایگان و نفی تروریسم و مداخله خشونتآمیز در امور خارجی دارند. این دیدگاه تقریباً مورد حمایت همهٔ کسانی است که در قیام سراسری سال گذشته شرکت کردند. تغییر رژیم در ایران در دسترس است و حامیان آن باید بهخاطر خودشان و برای پایان دادن به نفوذ مخرب رژیم تهران بر درگیریها و بحرانهای منطقهیی، از حمایت کامل دموکراسیهای غربی برخوردار شوند».