«خشونت جمهوری اسلامی ناشی از ترس محض است». این جملهٔ وزیر خارجهٔ آلمان (مهمترین شریک تجاری رژیم آخوندی) در روز ۷ مهرماه بود.
صرف بیان چنین جملهای برای حکومت آخوندی که سالها با گشادهدستی از جیب مردم ایران برای مماشاتگران غربی خاصهخرجی کرده و برای تداوم عمر ننگین خود چوب حراج به سرمایههای ملی ایران زده، بسیار سوزناک و دردآور است.
همچنین روشن است که موضعگیری با این کیفیت، هرگز بیحساب کتاب نیست و به بیان عامه «طرف بیگدار به آب نزده است!» پس باید درخشش پدیدهٔ بزرگ و بدیعی را که یک وزیر خارجهٔ در قدرت یک کشور بزرگ اروپایی را به بیان چنین موضعی واداشته، با دقت بیشتری بررسی کرد.
پیام تداوم و رادیکالیسم قیام
در پنجمین هفته از قیام قهرمانانه و سراسری مردم ایران، اولین علامتی که برای بیگانگان و آشنایان دنیای سیاست آشکار میشود، توان واقعی این مردم است.
اما وقتی در کنار این دوام بیتنازل، به سطح کیفیت و رادیکالیسم آشتیناپذیر قیام هم توجه کنیم، اصلیترین نتیجهیی که میتوان گرفت، عزم و ارادهٔ جدی جبههٔ مردمی است. تصمیمی که نه برای مدارا و «اصلاح»، بلکه برای «سرنگونی» کوک شده و سرسوزنی قصد سازش ندارد.
این واقعیت اکنون مدتهاست که به رسانههای نظام هم راه خود را باز کرده و حتی سرکوب احتمالی قیام فعلی را هم چارهساز ولیفقیه درماندهٔ نظام نمیداند! چرا که جرثومهٔ اصلی در همان بیتالعنکبوت ولایت پنهان شده است!
خبرگزاری حکومتی ایسنا از قول یک مهرهٔ حکومتی به نام سید حسن موسوی چلک (رئیس انجمن مددکاران اجتماعی رژیم آخوندی)، مینویسد: «اگر مردم نتوانند به مطالباتشان برسند و اگر این بار هم بحران بدون حل مشکل فروکش کند، دفعه بعد این اتفاقات خشونتآمیزتر خواهد بود» (۲۵مهر).
وقتی یک ملت با چنین ارادهای برمیخیزد، پیام تغییر خواهی و سرنگونی ساختار فاسد سیاسی-اقتصادی-اجتماعی، به قصد ساخت یک حکومت ملی مبتنی بر ارزشهای بشری را به دنیا میفرستد. سایر ملتهای جهان هم آن را میبینند، حس میکنند و به حمایت از آن برمیخیزند. در سایهٔ چنین همبستگی جهانی، آن هم در عصر نوین اطلاعات و آگاهیها، سیاستمداران نیز چارهای جز همراهی نشان دادن ندارند.
ترس را از چشمان خامنهای میخوانند!
جنایت، خفقان و ارعاب در کنار یک چتر سنگین تبلیغاتی و دروغپراکنی که همراه با منع دسترسی به جریان آزاد اطلاعات است، مهمترین ابزار یک دیکتاتور توتالیتر برای خاموش کردن صدای مردم تحت ستم بهشمار میرود. خامنهای در این مسیر با قساوت حداکثری پیش تاخته و از هیچ جنایتی هم فروگذار نکرده است. اما تازهترین اعترافات رسانههای تحتامر ولایت بهخوبی نشان میدهد که تیرهای دیکتاتور به خطا رفته است!
روزنامهٔ حکومتی ستاره صبح در ۲۵مهر با اشاره به شکست پروپاگاندای ولایی به «شکلگیری بیاعتمادی بین مردم و رسانههای داخلی» اعتراف میکند. این روزنامه اذعان میکند که نه ۵۰هزار نیروی حقوق بگیر رادیو تلویزیون حکومتی و نه هزاران میلیارد سرمایهیی که خامنهای به آن اختصاص داده توانسته دروغ ولایی پسند را به مردم ایران بقبولاند. کما اینکه رسیدن تیراژ انتشار روزنامههای حکومتی از یک میلیون به ۱۰هزار نسخه، خود یک فاکت غیرقابل مناقشه برای اثبات این ادعاست!
چنین است که مردم مبارز ایران خود تبدیل به رسانهٔ خود میشوند و از قهر روزافزون خود مینویسند! نتیجه آن است که آتشفشان خشم متراکم ملی چنان فوران میکند که دیگر سیاست «ارعاب» و خفه کردن زیر عبای ولایت پاسخگو نیست. با هر جنایت و هر اقدام خصمانهای که وحوش نظام برای خاموش کردن صدای اعتراض به کار میبرند، عدهٔ بیشتری وارد صحنه میشوند و بخش بیشتری هم از بدنهٔ دستگاه سرکوب دچار لرزش و ریزش میشوند. شعار جوانان چه زیبا پیشاپیش پاسخ را داده است: «هر یه نفر کشته شه، هزار نفر پشتشه!»
و اینچنین است که این روزها نه تنها دیرسالان دنیای سیاست، نه تنها جوانان، بلکه حتی نوجوانان کشور هم با هر حضور و هر خط و نشان و زوزه کشی از سوی خامنهای، تنها ترس را از چشمان ولیفقیه فرتوت نظام میخوانند!
فرزندان مام میهن، ایران کهنسال ما، در حال ورق زدن برگی نوین و نوشتن صفحهیی طلایی در تاریخ این کشور هستند!
ابرهای ترس بر فراز بیتالعنکبوت نظام بارانی جز آتش نخواهند ریخت! بیش باد و کم مباد!