این روزها رسانهها و مهرههای حکومتی بسیاری بر وجود مشکلات اساسی در زمینههای مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اذعان و همچنین به بیراهحلی و بنبست نظام برای برطرف کردن آنها اعتراف میکنند. مشکلاتی که به اذعان بسیاری از کارشناسان حکومتی به ابر بحران تبدیل شدهاند و از آنجا که حاکمیت آخوندی خود عامل ایجاد آنهاست، طبعاً نه میخواهد و نه میتواند آنها را برطرف کند.
آخوند جلاد رئیسی هم در همین بنبست بیراهحلی اسیر است اگر چه تلاش میکند با لفاظی، باید درمانی، و سفر درمانی این طور بنمایاند که دنبال حل مشکلات است.
پوشالی بودن این ترفندها هم آنقدر عیان است که رئیسی پایش را در هر استان و شهری میگذارد، با اعتراض سنگین و خشمناک و گسترده مردم روبهرو میشود.
این سفرها در میان مردم آنقدر دافعه برانگیز است که آخوند رضا تقوی عضو مجلس ارتجاع و از هم باندیهای رئیسی میگوید: «به رئیسی پیشنهاد میکنم کمتر به سفرهای استانی برود شرایط کشور، شرایط وعده دادن نیست البته ممکن است بگوییم وعدهها، امیدواری ایجاد میکنند اما اگر با مشکلاتی برخورد کردیم که نتوانستیم این وعدهها را عملی کنیم، نگاه مردم تغییر میکند» (روزنامه آفتاب یزد ۱۷مهر ۱۴۰۰).
بهنوشته آفتاب یزد کیهان خامنهای نیز در یک توصیه ده مادهای به رئیسی نوشته است وعدههایی ندهد که «با شرایط روز کشور همخوانی ندارد» (همان منبع).
فرشاد مومنی یکی از کارشناسان حکومتی در رابطه با بنبست آخوند رئیسی در حل مسأله تورم به مانند دولتهای قبلی نظام، اینطور میگوید: «درست مثل دوره احمدینژاد که وقتی میخواستند این کار را بکنند نه تنها به قباحتهای آن اشارهیی نمیکردند بلکه با یک ژست تهاجمی و فرافکنانه میگفتند میخواهیم رانت از بین ببریم و عدالت و کارآیی و بهرهوری برقرار کنیم و اما با کارنامهای که رقم زدند در عمل این مفاهیم سرنوشتساز را به فحشهای رکیک تبدیل کردهاند... اینها آنچنان ژستهای ظاهر الصلاح و آنچنان ادعاهای جذابی را مطرح میکنند که واقعاً جوری میشود که اصحاب دانایی و خرد میترسند که بگویند ما با این سیاستها مخالفیم و یک وجه بسیار مهم دیگر ماجرا این است که آنهایی که از این مناسبات نفع میبرند آنها هم از یک تواناییهای غیرمتعارف جریانسازی برخوردار شدهاند که واقعاً رویارویی آدمهای سالم و دلسوز و توسعهخواه با آنها تا آستانه ناممکن شدن جلو رفته است» (روزنامه مردمسالاری ۱۷مهر ۱۴۰۰).
آخوند حسین انصاری راد عضو پیشین مجلس ارتجاع هم اعتراف میکند که از این دولت هم نمیتواند آبی گرم شود، چرا که همان سیاستهای شکستخورده ۴۰ساله را دنبال میکنند: «شرایط کشور به شکلی نیست که افراد جوان و بیتجربه بتوانند بحرانها را مدیریت کنند. شرایط کشور به شکلی است که حتی افراد با تجربه و تخصص که از دانش کافی برخوردار هستند نیز بهراحتی نمیتوانند مشکلات را حل کنند. سیاستهایی که تاکنون اتخاذشده همان سیاستهایی است که در چهل سال گذشته اصولگرایان دنبال کردهاند. کسانی که امروز در مناصب مختلف کشور حضور دارند طرفدار همان سیاستهایی هستند که در چهل سال گذشته امتحان خود را پس داده و مسبب وضعیت موجود جامعه بوده است. نتیجه ادامه این سیاستها این است که امروز مردم ایران با بحرانها و ابر بحرانهای متعددی مواجه هستند» (روزنامه آرمان ۱۲مهر ۱۴۰۰).
به عبارت دیگر این آخوند حکومتی در جنگ باندی مجبور به اعتراف به این واقعیت شده که کسانی که خودشان مسبب این وضعیت بودهاند، نمیتوانند برای بحرانها راهحلی داشته باشند.
در همین رابطه یکی از عناصر باند مغلوب در مطلبی با عنوان «مشکلات جدیتر از این حرفهاست» در روزنامه حکومتی آرمان نوشت: «واقعیتها خیلی بیرحمتر از این حرفهاست و نشان میدهد که نه؛ با این مختصر تغییراتی که تاکنون دولتمردان ایجاد کردند مشکلی حل نمیشود».
مقالهنویس آرمان به ادامه داشتن بحران تورم و حتی افزایش آن در دولت رئیسی اشاره کرده و نوشته است: «اگر روند تورم را نگاه کنید، ادامه پیدا کرده است. آنچه که بوده آنچنان تغییر مثبتی نکرده است. اگر واقعاً رئیسی بتواند در سیاست خارجی و در رفع مسأله تحریمها قدمی جدی بردارد مسلماً اثرات بسیار مثبتی را خواهد داشت. البته باز هم میگوییم که معجزه نخواهد شد».
در زمینه حل بحرانهای اجتماعی و فرهنگی نیز به بحران بیراهحلی دولت قاتلان پرداخته و نوشته است که این دولت نمیتواند: «گشایش سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در حد مطلوب ایجاد کند، و اگر گرههای جدیدی به کار نزنند باید خدا را شاکر باشیم» (آرمان ۱۷مهر ۱۴۰۰).
البته واقعیت این است که مأموریت دولت رئیسی نه تنها «گشایش سیاسی، فرهنگی و اجتماعی» نیست، بلکه خامنهای او را در جهت انقباض بیشتر با مأموریت انسداد فضای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ایران به میدان آورده است.
از آنجا که اساساً دولتها در نظام ولایت فقیه مجری سیاستهای کلی نظام که ولیفقیه و نهادهای وابسته به بیت او تنظیم میکنند هستند، بنابراین درب سیاستهای بحران زایی نه بر پاشنه راهحلهای مردمی و درست که بر پاشنه سرکوب و چپاول مردم در داخل و صدور ارتجاع و تروریسم به خارج میچرخد.
این که از این رژیم راهحلی در نمیآید و با تغییر مهرهها و دولتها در هر شرایطی چه با تحریم چه بیتحریم، راهی به جلو باز نمیشود ریشه در ماهیت نظام فاسد و سرکوبگر ولایت فقیه دارد. بنابراین اگر به فرض محال دولتی قصد داشته باشد به ابر بحرانهای لاینحل داخلی و بین الملی پایان بدهد، باید مهر باطلی بر سیاستهای انقباضی و چپاول در داخل و سیاست تجاوزکارانه و توسعهطلبانه به خارج مرزها بزند. در این صورت این عملکرد بهمثابه تیشه به ریشه زدن نظام ولایت و پایان حاکمیت آخوندی است، زیرا سرکوب و فساد و تجاوز عین ماهیت رژیم و پایههای وجودی آن است.