فرونشست زمین، پدیدهیی که در سالهای اخیر به یکی از مهمترین تهدیدهای زیستمحیطی ایران تبدیل شده است، در استان اصفهان به نقطهیی بحرانی رسیده است. آنچه زمانی از آن با تعبیر «زلزله خاموش» یاد میشد، امروز بنا به اذعان استاندار اصفهان، به «آتشفشانی فعال» تبدیل شده است؛ آتشفشانی که حیات شهری، زیرساختها و میراث فرهنگی ایران را در معرض نابودی قرار داده است.
ابعاد بحران
بنا به اعتراف این استاندار «در استان اصفهان... در برخی مناطق نرخ فرونشست بیش از ۴ تا ۵سانتیمتر در سال است، در مواردی تا ۱۵سانتیمتر و حتی در برخی نقاط به ۱۸سانتیمتر رسیده است. پهنههای معمول فرونشست حدود ۱۰۰هزار هکتار هستند، پهنههای با نرخ بالای فرونشست ۲۶هزار هکتار و بالاترین نرخ فرونشست در حدود ۳۵۰۰هکتار گزارششده است. مناطقی مانند دولتآباد، حبیبآباد، شرق دستگرد، دشت برخوار و مناطق شمالی اصفهان از جمله مناطق درگیر این پدیده هستند».
بنا به گزارش سایت اکو ایران، تخلیهٔ بیش از ۱۰۰مدرسه بهدلیل خطر نشست زمین، نشاندهندهٔ شدت بحران است.
افزون بر آن، ترکهای عمیق در ساختمانها، جادهها و زیرساختهای حیاتی، همراه با تهدید مستقیم آثار تاریخی همچون مسجد سید، بهوضوح نشان میدهد که این پدیده به یک بحران اجتماعی و فرهنگی نیز بالغ شده است.
ریشههای ساختاری بحران
این فروپاشی اکولوژیک، یک معضل طبیعی یا اقلیمی صرف نیست؛ بلکه بازتاب مستقیم سیاستهای ناکارآمد و ویرانگر نظام ولایت فقیه در مدیریت منابع آبی و محیطزیست است.
برخلاف آنچه مقامات حکومتی میکوشند وانمود کنند، فرونشست زمین نتیجه اجتنابناپذیر شرایط طبیعی نیست. این بحران ارتباطی تنگاتنگ با سیاستهای ویرانگر نظام ولایت فقیه دارد. برخی از این سیاستها عبارتند از:
۱. مدیریت فاجعهبار منابع آب
خشک شدن زایندهرود نه یک رویداد اقلیمی، بلکه حاصل دههها انتقال بیرویه آب به صنایع وابسته به نهادهای حکومتی و طرحهای غیرکارشناسی است. پروژههای انتقال آب به یزد، کرمان و صنایع فولاد بدون توجه به ظرفیت اکولوژیک منطقه، آبخوان دشت اصفهان-برخوار را به مرز نابودی رسانده است.
۲. برداشت بیضابطه از آبهای زیرزمینی
در فقدان نظام نظارتی مستقل، هزاران چاه غیرمجاز یا وابسته به ارگانهای حکومتی در دشتهای اطراف اصفهان حفر شد. این برداشتهای بیحساب، موجب فشردگی لایههای زمین و نشست غیرقابل بازگشت خاک شد.
۳. اولویتدهی به صنایع پرآببر وابسته به سپاه و نهادهای حکومتی
توسعه صنایع فولاد و ذوبآهن در مناطق خشک مرکزی ایران، بدون در نظر گرفتن توان اکولوژیک، تنها بهدلیل منافع اقتصادی-سیاسی حاکمیت انجام شد. این سیاستها نهتنها منابع آبی را بلعید، بلکه کشاورزی بومی را به نابودی کشاند و مهاجرت اجباری کشاورزان را تشدید کرد.
۴. بیاعتنایی به هشدارهای علمی
پژوهشگران ایرانی از بیش از ۲دهه پیش نسبت به خطر فرونشست در اصفهان هشدار داده بودند. با این حال، حکومت به جای اقدام پیشگیرانه، یا این هشدارها را سانسور کرد یا کارشناسان مستقل را به حاشیه راند.
چشمانداز و تبعات فرونشست زمین
فرونشست زمین در اصفهان، علاوه بر تخریب زیستمحیطی، تبعات اجتماعی و سیاسی گستردهیی دارد. برخی از تبعات آن از قرار زیر است:
۱. تخلیهٔ تدریجی شهرها
حامد یزدیان، عضو مجلس ارتجاع هشدار داده است که «این پدیده ناشی از خشک شدن زایندهرود و برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی است و میتواند شهر اصفهان را در سالهای آینده خالی از سکنه کند».
این اعتراف بهروشنی نشان از بحران مهاجرت و تغییر بافت جمعیتی دارد.
۲. نابودی میراث تمدنی
اصفهان بهعنوان قلب معماری و هنر ایرانی، با تهدید نابودی آثار تاریخی روبهروست؛ تهدیدی که معادل از بین رفتن بخشی از حافظهٔ تاریخی ملت ایران است.
۳. تشدید آسیبپذیری لرزهیی
نشست نامتقارن زمین خطر تخریب گسترده در صورت وقوع زلزله را افزایش میدهد، و بدینترتیب بحران فرونشست به تهدیدی مضاعف بدل میشود.
تهران: الگویی مشابه
بحران فرونشست تنها به اصفهان محدود نیست. در تهران نیز بر اساس پایشهای رسمی، نرخ فرونشست در برخی مناطق جنوبی و جنوبغربی شهر به بیش از ۳۰سانتیمتر در سال رسیده است. این الگو نشان میدهد که سیاستهای کلان مدیریت آب در سراسر کشور فاقد پشتوانهٔ علمی است و نتیجهٔ مستقیم آن، تهدید زیستپذیری پایتخت و شهرهای بزرگ ایران است.
خطر نابودی تدریجی تمدن ایران
این فاجعهٔ رو به گسترش از نتایج آشکار سیاستهای ویرانگر و ضدملی نظام ولایت فقیه است. شایان تکرار است که بحران کنونی نه ناشی از جبر طبیعت، بلکه حاصل فساد ساختاری و اولویتدهی به منافع کوتاهمدت سیاسی و اقتصادی بر منافع ملی و زیستمحیطی است.
بدیهی است تا زمانی که سیاستهای کلان مدیریت آب و محیطزیست در چنبرهٔ منافع حکومتی باقی بماند، هیچ راهکاری نمیتواند جلوی نابودی تدریجی این تمدن تاریخی را بگیرد.