728 x 90

از قزوین تا سراسر ایران؛ خشم علیه کتک‌زدن دستفروشان

کتک زدن دستفروشان در قزوین
کتک زدن دستفروشان در قزوین

روز نهم شهریور صحنه‌یی تلخ و تکان‌دهنده در قزوین رخ داد؛ مأموران شهرداری با قساوتی عجیب دو دستفروش بی‌پناه را به زمین کوبیدند و با ضرب‌وشتم بی‌رحمانه، تنها سرمایه‌ی آنان یعنی میوه‌هایشان را نابود کردند. این خشونت آشکار نه‌تنها جان و کرامت دو انسان زحمتکش را لگدمال کرد، بلکه در چشم میلیون‌ها ایرانی، سندی دیگر بر عجز و قساوت نظام ولایت فقیه شد. انتشار سریع تصاویر و ویدئوها در شبکه‌های اجتماعی، هشتگ «#کتک_زدن_دستفروش_قزوینی_توسط_مأموران_شهرداری» را به موجی از همبستگی و اعتراض ملی بدل کرد. مردم در یک جمله کوتاه، اما تکان‌دهنده، پرسیدند: «مبارزه با فقر یا با فقرا؟»

 

همان روز، نماینده‌یی از مجلس ارتجاع، بابک زنجانی را ــ میلیاردری که به‌خاطر اختلاس‌های نجومی و غارت ثروت ملی حتی طعم زندان را هم چشیده ــ  فردی «دلسوز ایران» معرفی کرد! این همزمانی، عمق تبعیض و بی‌عدالتی ساختاری را آشکار کرد: از یک‌سو ثروتمندان خدمتگزار حکومت، در رأس قدرت تقدیس می‌شوند؛ و از سوی دیگر، کارگران و دست‌فروشان زحمتکش که برای نان شب‌شان تلاش می‌کنند، به جرم دست‌فروشی برای زنده ماندن، سرکوب و تحقیر می‌شوند.

 

شدت واکنش عمومی چنان بود که حتی رسانه‌های حکومتی هم نتوانستند سکوت را ادامه دهند. سایت تابناک ناچار شد با تیتر کوتاهی بنویسد: «برخورد خشن مأموران شهرداری قزوین با دستفروشان». خبرآنلاین و روزنامه اقتصاد با تیتر مشترک «رکورد تاریخی یک شهرداری در کتک زدن مردم» به یک جنایت اعتراف کردند. فشار افکار عمومی آن‌چنان سنگین شد که دادستان قزوین پس از چندین ساعت، مجبور به اعلام خبر «بازداشت عاملان ضرب‌وشتم» شد. اما مردم می‌دانند این نمایش‌ها چیزی جز مسکّن موقتی نیست؛ چرا که ریشه‌ی خشونت، در خود ساختار ولایت فقیه است که چند مأمور خط مقدم را مجاز به این وحشی‌گری‌ها می‌کند.

 

در این میان پرسش‌های بنیادین در ذهن ایران‌زمین در گردش است : دستفروشان برای دفاع از نان و حرمت‌شان چه باید کنند؟ زنان و دخترانی که بار اصلی فقر و تبعیض را بر دوش می‌کشند چه راهی در پیش دارند؟ چرا خامنه‌ای، پزشکیان، قالیباف و اژه‌ای در برابر چنین فجایعی زبان در کام می‌گیرند؟ پاسخ روشن است: زیرا برای این حاکمیت، جان انسان و کرامت او هیچ ارزشی ندارد. مأمورانی که چنین جنایاتی را مرتکب می‌شوند،‌ قسم‌خوردگان به ولایت فقیه هستند. فقط با این پشتوانه می‌توانند چنین سنگ‌دل و شقی و درنده‌خو باشند.

 

راه‌کار کجاست؟ مردم ایران بارها تظاهرات، اعتصاب، اعتراض مدنی و تحصن را آزموده‌اند. دهه‌هاست صدای حق‌طلبی در خیابان‌ها و دانشگاه‌ها طنین‌انداز است. اما چرا نتیجه‌ و تغییر بنیادین نداشته است؟ زیرا نظام ولایت فقیه نه اصلاح‌پذیر است و نه پاسخ‌گو؛ ساختاری است که تنها زبان زور و قاطعیت را می‌فهمد.

 

درس مهم واقعه‌ی قزوین آن است که خشم میلیونی، اگر سازمان‌یافته و متحد شود، می‌تواند لرزه بر اندام استبداد بیندازد. سرعتی که خبر ضرب‌وشتم دستفروشان را به سرتاسر کشور رساند، نشان داد جامعه آماده‌ی انفجار است. سکوت و تحمل در برابر چنین جنایاتی، باج دادن به حاکمیت است. باید یقین کنیم که تنها زبان قاطعیت، اتحاد و خشم سازمان‌یافته است که می‌تواند بساط این اشغالگران دزد، فاسد و ضدانسان را از ایران‌زمین برچیند. 

 

واقعه‌ی قزوین، نمادی از سرنوشت میلیون‌ها ایرانی است؛ سرنوشتی که تنها با اراده‌ی جمعی، همبستگی سراسری و طرد کامل ولایت فقیه تغییر خواهد کرد. آن‌چه دیروز و امروز مردم فریاد ‌زدند، نه‌فقط اعتراض به دو مأمور متجاوز، بلکه ندایی است برای رهایی ایران از سلطه‌ی دیکتاتوری ولایی ــ آخوندی. آینده را تنها خشم سازمان‌یافته رقم خواهد زد.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/ebbea7dd-42d6-4f8e-93cb-6368541ff016"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات