728 x 90

از هیاهوی انسجام تا اعتراف به فروپاشی

بحران در نظام آخوندی
بحران در نظام آخوندی

دستگاه تبلیغاتی نظام ملایان در روزهای پس از جنگ ۱۲روزه، از طریق رسانه‌ها و کارگزاران ریز و درشت خود، هیاهو راه انداخته بود که «انسجام ملت و دولت شکل گرفته است». خامنه‌ای هم بساط «ایران، ایران» راه انداخته و شهرداری تهران در معبرهای بزرگ، بیلبوردهایی با نماد ایران باستان برپا کرده بود.

 

این نمایش‌ها تلاشی بود برای پوشاندن شاخ‌های غول بحران که از درون و بیرون، حاکمیت را محاصره کرده‌اند. اما این بازی‌های رسانه‌یی حتی ۲هفته هم دوام نیاورد و شاخ‌های غول از درون نظام بیرون زدند. اکنون خود رسانه‌های حکومتی‌اند که با زبان کارگزاران دل‌سوزشان، هشدار سررسید مکافات اتودینامیک در همه‌ی عرصه‌ها را می‌دهند و از «سراشیبی خطرناک» برای «نظام مقدس اسلامی» سخن می‌گویند.

 

روزنامه‌ی جهان صنعت در شماره‌ی ۲۶ مرداد ۱۴۰۴ با عنوان «وضعیت خطرناک امروز کشور»، به طناب دار شدن شعارهای توسعه‌طلبانه و جنگ‌افروزانه و بازگشت مکافات‌شان به خود نظام اعتراف می‌کند:

«بسی باعث تأسف است که سرمایه‌های ملت فدای آرمان‌هایی شد و می‌شود که یا دست‌نیافتنی است یا به مصلحت ملک و ملت نیست. برای نمونه: غنی‌سازی هسته‌‌یی، شعار محو رژیم‌ صهیونیستی از کره زمین، فریادهای مرگ بر فلان و بهمان کشور.»

 

این روزنامه هیچ راه بازگشتی برای نظام نمی‌بیند و تلاش‌های فعلی خامنه‌ای و کارگزارانش با سر دادن «شعارهای آتشین» را «به ورطه نابودی کشاندن نظام و روحانیت» توصیف می‌کند:

«امروز در میان طوفان مشکلات اقتصادی و اجتماعی، ناترازی‌های ویرانگر، آیا باز هم باید دل به شعارهای آتشین خوش کنیم تا ناگهان نظام و روحانیت را به ورطه نابودی بکشانیم؟»

 

دوران تعیین تکلیف شدن حاکمیت ولایت فقیه ـ به‌طور خاص پس از جنگ ۱۲روزه ـ واقعیتی سرسخت است که بیشترین نشانه‌هایش این روزها حتی از درون نظام بیرون می‌زند. باید توجه داشت که شواهد بیرون از حاکمیت در مورد تعیین تکلیفی آن، چنان گسترده شده است که اکنون بحران درونی، بهترین شاهد شرح و اثبات «رو به پایان» بودن آن است:

«به‌نظر می‌رسد که فرصت رو به پایان است و از هر سو ندانم‌کاری‌ها سر برآورده و همه‌چیز در خطر است. گویی دیگر دعا و توسل نیز به‌خاطر کوتاهی‌ها و خطاهای ما کارساز نمی‌شود.»

 

از این زاویه، تضاد میان شعارهای آتشین و واقعیت فروپاشنده جامعه، تضادی تاریخی است که ریشه در کل چهار دهه‌ی گذشته دارد. همه‌ی سرمایه‌های ملی، از نفت و گاز تا سرمایه‌ی انسانی، در تنور جاه‌طلبی‌ها و تمامیت‌خواهی‌های ایدئولوژیک، سیاسی و اقتصادیِ رژیم سوزانده شد و اکنون دود آن به چشم روحانیت جنایت‌اندیش و جنایت‌پیشه‌ی حاکم بازگشته است. غول‌ بحران که با بزک رسانه‌یی می‌خواستند پنهانش کنند، اینک در قامت تورم افسارگسیخته، فساد ساختاری و تنهایی منطقه‌یی ــ بین‌المللی، بر سر نظام آوار شده است.

 

طناب دار شعارهایی که سال‌ها قصد گروگان گرفتن افکار عمومی را داشت، اکنون بر گردن خود نظام افتاده است. این طناب با دستان غول‌های بحران، نظام را هر روز به ورطه‌یی می‌کشاند و حلقه‌اش تنگ‌تر می‌شود. هشدارها و اعتراف‌های رسانه‌های حکومتی، تنها انعکاس فریاد استغاثه‌ها‌ی آن است. در این چشم‌انداز، پایان ولایت فقیه دیگر نه صرفاً آرزوی نیروهای نافیِ هرگونه دیکتاتوری، بلکه ضرورت محتوم و نتیجه‌ی منطق تاریخ است.

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/40901012-17bc-4f6e-bebe-749896d7b922"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات