استرداد اسدالله اسدی، دیپلمات تروریست رژیم، به بلژیک توسط آلمان، در رسانههای بینالمللی و در سطوح سیاسی و بینالمللی بازتاب فوقالعادهای داشت. رژیم هم با سرآسیمگی به این استرداد واکنش نشان داد و سفیر آلمان در تهران را بهعنوان اعتراض به وزارتخارجه احضار کرد.
از زمان اعلام حکم دادگاه آلمان مبنی بر استرداد دیپلمات تروریست رژیم به دستگاه قضایی بلژیک در روز ۹مهر این قضیه همچنان در رسانههای خبری و در سطح دولتها مطرح است و اظهارنظرها، تحلیلها و موضعگیریها در مورد آن همچنان ادامه دارد. چرا این قضیه چنین اهمیتی در رسانههای جهان پیدا کرده است؟
اهمیت استرداد اسدی چیست؟
این برای اولین بار است که یک دیپلمات رسمی و در حال مأموریت، حین انتقال بمب به عوامل بمبگذار در یک کشور خارجی و مشخصاً در یک کشور اروپایی به دام افتاده و یکباره گویا چند پروژکتور قوی از چند جهت روی رژیمی نور انداختهاند که با تمام امکانات دولتی و با سوءاستفاده از حق مصونیت دیپلماتیک در خاک کشورهای دیگر دست به اقدامات تروریستی و جنایتکارانه میزند.
روزانه دهها اقدام تروریستی در دنیا اتفاق میافتد که بعضی از آنها هم توسط دولتها صورت میگیرد. اما تا بهحال سابقه نداشته که دولتی اینچنین روشمند و سیستماتیک و بیمحابا از تروریسم دولتی بهعنوان یک شیوه حل بحرانهایش استفاده کند.
تروریسم یکی از عوامل بقای رژیم است و این واقعیتی است که مجاهدین و مقاومت ایران از روز اول در تشریح ماهیت این رژیم گفتهاند. امروز این واقعیت که دولتهای اروپایی برای سود بردن از منافع تجاری با رژیم به انکار آن میپرداختند در برابر این کشورها قرار گرفته و آنها را ناچار از مقابله کرده است.
اکنون رژیم بیش از هر زمان دیگر زیر ذرهبین دنیا قرار گرفته و در آستانه تحریمها، نیاز شدیدی به مظلومنمایی داشته و دارد... همه چیز حکم میکرد که موقتاً هم شده آخوندها رفتار و منش معقولی از خود نشان بدهند تا این موج از سرشان رد شود. اما ناگهان تمامی دنیا با این منظره مواجه شد که درست در چنین شرایطی که رژیم بهشدت نیازمند تعامل با اروپاست، آخوندها اقدام به بمبگذاری در خاک یک کشور اروپایی میکنند تا از گردهمایی مقاومت قربانی بگیرد.
پشتپرده انکار آخوندها
نکته دیگری که این روزها خیلی به چشم میخورد این است که چرا رژیم در حالی که به هر حال توطئه و نقشه رژیم لو رفته است و در حالی که دیپلمات تروریستاش حین ارتکاب جرم دستگیر شده و پلیس چند کشور از این جرم انواع مدارک غیرقابلانکار و فیلم در اختیار دارند، چرا آخوندها اینقدر ابلهانه از بیخ منکر قضیه میشوند؟! و حتی یک ژست مهاجمانه هم به خود میگیرند؟ سفیر احضار میکنند، اعتراض میکنند و غیره...؟ آن هم در حالی که حتی فیلم تبادلات بین دیپلمات تروریست دستگیر شده و عواملش در دست پلیس است و اعترافهای تروریستها و سوابق چند ساله آنها نیز موجود است!
این ژست مهاجمانه و وقیحانه، از قضا نشانه نهایت ضعف و ذلتش است چرا که توان هیچ مانور دیگری برای مقابله با این شرایط را ندارد. مثلاً ناتوان از این است که قصهیی سر هم کند و بگوید این کار یک جناح و یک باند خودسر در رژیم بوده و ما گرفتیم و بستیم و... و حتی یکی دو نفر را هم این وسط قربانی کند، کارهایی که رژیم قبلاً هم کرده است و در رسوایی قتلهای زنجیرهیی حتی فردی در سطح سعید امامی، معاون و در واقع نفر اصلی وزارت اطلاعات را سر برید تا قضایا دامن خود ولیفقیه را نگیرد. اما این بار نمیتواند چنین کاری بکند؛ چرا؟
۱. بهدلیل اینکه در موارد قبلی سیکل قضیه در خود رژیم بسته میشد، رژیم میتوانست با قتل یکی دو نفر، رشته را کور کند و پرونده را ببندد؛ اما این بار نفر اصلی دست قضاییه یک کشور دیگر و تحت بازجویی و تحقیقات است و صحنهسازیهایی مثل سابق اینجا کارایی ندارد.
۲. دیگر اینکه رژیم به سیاست مماشات معتاد شده و هنوز نمیفهمد یا نمیخواهد باور کند که آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. رژیم بارها به جنایتها و ترورهای متعدد در کشورهای خارجی دستزده بود و هر بار سیاست ننگین مماشات، بر این جنایتها چشم بسته بود. اما این بار مسأله و تعادل سیاسی به کلی چیز دیگری است.
۳. و مهمتر اینکه رژیم نمیتواند از تروریسم خارج کشوری مثل سرکوب در داخل کشور دست بردارد. چرا که بهعلت استمرار قیام، رژیم که نقطه هدایت و کنترل قیام را بهخوبی میداند مطلقاً نمیخواهد و نمیتواند از «تروریسم» که تنها راه مقابلهاش با مجاهدین و مقاومت ایران است دست بردارد.
علت سختگیری اروپاییها
در ملاقات ماکرون با روحانی، ماکرون انتظار داشت که روحانی اطلاعات بیشتری در مورد این حرکت تروریستی بدهد یا حداقل به نوعی عذرخواهی کند. اما وقتی فرانسه دید آخوندها چنین کاری نمیکنند، و حداکثر اباطیلی همچون آن چه قاسمی سخنگوی وزارتخارجه گفت، تحویل طرف مقابل میدهند، فرانسه هم آن اقدامات قاطع را بهعمل آورد و اطلاعاتش را علنی کرد و اعلام کرد که وزارت اطلاعات رژیم و معاون آن دستاندرکار این قضیه بوده و از معرفی سفیر خودداری کرد. یعنی فرانسه نتیجه گرفت که رژیم نمیخواهد از تروریسم دست بردارد.
دیگر اطلاعات موجود هم مؤید همین حقیقت است که رژیم بهرغم ضرباتی که در این ماجرا خورده اما همچنان درصدد وارد آوردن ضربه تروریستی به مجاهدین و کادرهای مقاومت است. ضمن اینکه این ژست مهاجمانه در بطن خودش حاوی یک تهدید ضمنی هم هست و آن اینکه تا زمانی که شما مجاهدین را در کشور خود محدود نکردهاید، من باز هم از این کارها میکنم. بهرغم اینکه میداند این کار چه هزینه سنگین سیاسی برایش دارد ولی بهدلیل اینکه مسأله بود و نبود دارد، چنین بهای سنگینی را هم به جان میخرد.
بهای سنگین یعنی چه؟
روشن است که این قضیه تروریستی، روابط آخوندها با کشورهای اروپایی را بهقول خود رژیم تخریب میکند. آن هم در شرایطی که رژیم بیش از هر زمان دیگری به رابطه با اروپا و نقشی که میتواند در مقابله با تحریمهای آمریکا داشته باشد نیازمند است. این قضیه لاجرم تأثیرات خود را روی برجام که رشته حیات رژیم است برجا میگذارد. بهخصوص که این پرونده باز است و با تحویل دیپلمات تروریست رژیم به بلژیک حتماً در آینده جزییات بیشتری از این توطئه و بسا توطئههای دیگری که این جنایتکار، دستاندر کار آن بوده رو خواهد شد. دولتهای اروپایی مجبور خواهند شد که واکنش نشان دهند و در برابر افکار عمومی کشورهای خودشان دیگر نمیتوانند رابطه با این رژیم را توجیه کنند.
از سوی دیگر این قضیه شکاف میان اروپا و آمریکا را به زیان رژیم، کم کرده یا حتی آن شکاف را اساساً منتفی میکند و اروپا را به آمریکا و مواضع آن نزدیک میکند. بنابراین ملاحظه میشود که آثار و تبعات این قضیه برای رژیم استراتژیک است.