بهقلم: دکتر عزیز فولادوند ـ برگرفته از سایت همبستگی
این نوشته در پی واکاوی این سؤال است که آیا «اصلاحطلبان» حکومتی، ظرفیت فلسفی و اراده سیاسی را در اصلاح سیستم موجود دارند؟ آیا میتوان در حلقه سنت و شریعت اسیر بود ولی به ارزشهای دمکراتیک، راهکارهای زمینی و خردگرایانه گردن نهاد؟ پس از مروری بر ارزشهای عصر روشنگری در اروپا و ایران، تعریف حوزه قدرت سیاسی و اختیارات دولت، مقاله نشان میدهد که سنت و شریعت ملایان فرسودهتر از آن است که بتواند خود را با تحولات پر شتاب هماهنگ کند و بخشی از آن هم بیریشهتر از آن است که حجم «اصلاحات» داشته باشد.
در اساطیر کهن یونان آمده است که آوگیاس(Augias)، پادشاه اساطیری الید، اصطبلی داشت که در آن ۳هزار گاو نگهداری میشد و متجاوز از ۳۰سال بود که پاک نشده بو د. هرکول قهرمان در پنجمین خوان خویش توفیق یافت این اصطبل مملو از «گند» را نه به مدد زور و بازوی اسطورهای بلکه به کمک خرد و نقشهای بدیع لایروبی و پاک نماید آوگیاس به هراکلس وعده داد که اگر اصطبلش را تمیز کند، یکدهم از چهارپاها را بهعنوان پاداش به او بدهد. در این آزمایش سترگ هرکول توانست با تغییر دادن مسیر رودخانهٔ آلفئوس و پنئوس حجم عظیمی آب را از درون اصطبل عبور دهد و حتی قبل از موعد مقرر اصطبل را شستشو دهد. آوگیاس اما به وعدهٔ خویش عمل نکرد و هراکلس خشمگین از نقض عهد، او را کشت و پسر آوگیاس را بر تخت پادشاهی نشاند. در ادبیات جهانی اصطلاح « اصطبل آوگیاس» اشاره به مراکز قدرت و یا حکومتهای مملو از فساد است که لایروبی آن شاهکاری است اسطورهای و عملی است سترگ که ویژگیهای پهلوانی اسطورهای را طلب میکند.
زمان لایروبی طویله ملایان فرارسیده است. نسلی به میدان شتافته است که پند و اندرز و مغالطهگریها را وقعی نمیگذارد. این نسل تغییری بنیادین را میطلبد. آنان از چیزی به نام "اصلاحطلبی" عبور کرده و "ماجرا" را تمام شده میدانند. هرکولوار پا به میدان نهاده و درصدد لایروبی این «اصطبل»اند. ما هیچگاه اینقدر به این لایروبی نزدیک نبودهایم. این را قبل از هر کس «ولیفقیه» منفور بهخوبی میداند. نظام در ضعیفترین نقطه خویش بهدام افتاده است.
اختلاسهای زنجیرهای و نجومی نشانی از فساد ساختاری در تحتانیترین لایههای این سیستم تئوکراسی پوسیده است. آشفتگی و تعدد مراکز قدرت، عدم مدیریت، نبود یک مدل اقتصادی معین، جنگ جناحهای حکومتی همراه با ماجراجوییهای منطقهای و بینالمللی بخش ناچیزی از بحرانهای مرگباری است که ملایان را محاصره کردهاند.
اصلاحطلبی
گسترش حوزه آزادی، محصور کردن قدرت دولتها، قانونمداری، دادگستری عدالتجو، رقابت سالم اقتصادی و یک سیستم شفاف دولتی، قواعد یکپارچه اندیشههای اصلاحگرایانه میباشند. اصلاحطلبان بر حقوق افراد و برابری تأکید ویژه داشته بر آن پای میفشارند. اساس این اندیشه مخالفت با سلطنت مطلقه، حق پادشاهی الهی و امتیازهای موروثی برای یک کاست ممتاز است. تدوینکنندگان این دبستان فکری طی عصر روشنگری این اندیشه را بر ۳حق طبیعی استوار ساختند: حق زندگی، حق آزادی و حق مالکیت. این حقوق مبنای «قرارداد اجتماعی» را تشکیل میدهند.
نظریهٔ «قرارداد اجتماعی» ناظر بر تنظیم قراردادی میان آحاد جمهور برای بنیان و استوار ساختن اصول سیاسی، مدنی یا اخلاقی در یک جامعه است. این نظریه در تلاش یافتن پاسخ مشروعیت تسلط حکومت بر اشخاص است. این اصول با تکیه بر مفهوم «توافق»، مشروعیت مییابند نه به اتکاء حق ویژهای برای یک کاست و گروه اجتماعی.
بنیاد این نظریه بر این فرض استوار است که انسان پیش از تشکیل دولت و سازمان سیاسی در حالت و وضعیتی زند گی میکرد که از آن به «وضع طبیعی» یاد میکنند. ممیزه این وضعیت عدم وجود یک ساختار قدرت سیاسی برای وضع قوانین و مقررات و به اجرا درآوردن آن بود. در این وضعیت قانونی نبود تا به زندگی افراد سامان بدهد.
البته در ارتباط با چیستی و چگونگی ددمنشانه قلمداد میکردند که در آن قانون جنگل حاکم بود و انسانها گرگ همدیگر بودند. واضع این مدل، توماس هابس است. او در منشور فکریاش «لویاتان» این مدل را پینهاد. در نقطه مقابل آن گروهی از وضع طبیعی بهعنوان یک زندگی معصومانه و باسعادت یاد کردهاند(ژان ژاک روسو). ولی در مجموع وضع طبیعی اشاره به وضعیتی دارد که پیش از نهاد حکومت وجود داشته است و انسانها بههر دلیلی تصمیم به ترک این وضعیت گرفتهاند و یک جامعهٔ مدنی مبتنی بر قرارداد اجتماعی را برپا داشتهاند.
در این وضعیت انسانها با وضع قوانینی مبتنی بر «قرارداد اجتماعی» سازوکاری برای اداره امور جمعی خود مییابند تا بتواند زیست جمعی موفقی داشته باشند. انسانها بهاستناد این قرارداد اختیارات را به «دولت» تفویض کرده و او را مسئول امور خود میدانند. این دولت در صورت نقض قرارداد قابل خلع است. در سنت تجربهگرایی انگلیسی وضع طبیعی، موقعییت نامتوازنی از جنگ انسانها علیه یکدیگر برای منافع شخصی است(مدل توماس هابز). زورمدار تسلط خویش را اعمال کرده و ضعفا را پایمال میکند. قرارداد اجتماعی برای کنترل و تعدیل این وضع است.
در عصر خردگرایی و در متن دوران پسارنسانس اندیشه لیبرالیسم پدید آمد. مبانی مرکزی این مدل همانطور که اشاره شد تأکید بر حقوق فردی، عقل فردی و ارزشهای هومانیسم است. این اندیشه در مقابل هر نوع نگرشی مبتنی بر «مرجعییت فراانسانی» و ادعای وصل به عالم بالا قرار میگیرد. در آن دوران یکی از مراجع فراانسانی کلیسای فربه کاتولیک و نهاد دین بود. آباء کلیسا خود را نمایندگان بر حق خداوند میپنداشته و هر ترکتازی را مشروعیت دینی میبخشیدند.
در نظرگاه خردگرایانه اما مرجعییت فراانسانی دیگری خارج از حوزه عقلانیت برای سازماندهی امور کلان سیاست، اجتماع و اقتصاد بهرسمیت شناخته نخواهد شد. شریعت ارباب دین و فقه متروک کاهنان و متشرعان اساساً از هیچ دینامیسمی برای سازمان بخشیدن به امور جمهور برخوردار نیست.
دین البته در این مدل خردگرایانه، رابطهای است خصوصی بین خالق و مؤمن. احترام به نهاد دین و اعطاء آزادی مناسک دینی در قانون اساسی مندرج خواهد شد. سکولاریسم (موافق یا مخالف دین)، در تلاش جدایی دین از دولت است. نگرش دینی نوین و خردگرایانه، انسانمحور است. ارزشهای هومانیستی محور این خاستگاه است. مؤمن موحَد این ارزشها را در متن کتاب آسمانی نیز مییابد: و لَقَد کَرَّمنا بنی آدم(ما به فرزندان آدم کرامت و شان عطا کردیم). وَأن لَّیْس للانسان الا ما سعی(برای انسان چیزی جز تلاش و کوشش او نیست) إِنَّ أکْرَمَکُمْ عِنْدالله أتْقاکُمْ(همانا برگزیدهترین شما نزد خداوند، تقوی پیشگانند).
انسانهایی که دغدغه رهایی از نظام پوسیده استبداد فردی دینی و یا سلطنتی را دارند بر سینه هر نوع توجیه غیرعقلانی کسب قدرت دست رد میزنند. آنها سنت آزادیگرایی و هومانیسم عمیق را در خود حمل مینمایند. پیشقراولان این سنت بنجامین فرانکلین، تامس پین، تامس جفرسون و یا فرهیختگان حوزه اندیشه آلمانی لیسینگ، گوته، کانت و دیگران بودند.
این اندیشه در عرصه سیاستورزی عملی در سطح کلان به اعلامیه استقلال آمریکا و در دوران بعد در اعلامیه جهانی حقوقبشر و در انقلاب کبیر فرانسه تبلور یافت.
این مکتب برای اولین بار با دقتی موشکافانه ماهیت دولت، سازوکار و منشأء مشروعیت آن را تشریح نمود. نظریهٔ «قرارداد اجتماعی» به ما آموزش میدهد که دولت محصول کوشش سنجیده انسان جهت برقراری نظم، امنیت و آزادی میباشد و این دولت اقتدار خود را از رضایت مردم میگیرد که از راه یک قرارداد اجتماعی به او اعطاء شده است.
هیچ منبع دیگری برای مشروعیت اقتدار سیاسی دولت متصور نیست. جان لاک در مهمترین نوشتهٔ سیاسی خود «دو رساله دربارهٔ حکومت»، مکانیزم اقتدار حکومتی و حوزهٔ شمول مشروع آن را تبیین کرده به ما نشان میدهد که هرگاه این قدرت قصد تجاوز از حوزهٔ عمل خود را داشت چه عاملی و چگونه میتواند مانع این خیرهسری گردد.
ولیفقیه «لویاتان» تهران
توماس هابز در اثر معروفش لویاتان(Leviathan) رابطه قدرت سیاسی و رعایا را بررسی میکند. او این نام را از عهد عتیق اقتباس کرده است. لویاتان در تورات یک هیولای افسانهای است که مظهر شر و عطش سیریناپذیر تخریب و بهیمیت است. هیج موجودی را یارای برابری و مقاومت در مقابل او نیست. هابز دولت را نظیر این غول میداند.
چکیده دیدگاه هابز چنین است: افراد اگر بخواهند در جامعه از امنیت کامل برخوردار باشند و رعایت قوانین که هدف آنها ایجاد امنیت است به زیانشان تمام نشود، باید همهٔ اختیارات خود را به یک فرد یا به جمعی از افراد واگذارند. هابز با دلیل و برهان به دفاع از استبداد برخواسته و قدرت «لویاتان» را مشروع جلوه میدهد.
ویژگی محوری این دستگاه نظری وجود یک پادشاه مستبد غیرپاسخگو در رأس حکومت است که دارای قدرت همیشگی، مطلق و نامحدود است. در برابر این پادشاه مردم حق شورش و اعتراض را ندارند حتی اگر از برنامه و سیاستهای او ناراضی باشند. مشروع دانستن شورش و اعتراض، زوال حکومت و خلع قدرت را نشانه دارد.
البته هابز برای اقتدارِ مطلقه حاکم یک استثناء مهم قائل است: صیانت نفس و آزادی فرد در دفاع از خویش. او شورش و طغیان علیه پادشاه را بهخاطر دفاع از حیات خویش موجه و قانونی میداند. چرا که اساس فلسفه دولت، تامین امنیت جانی و حفظ حیات انسانها است. با نقض این مهم، حاکم فلسفه وجود خویش و مآموریتش را که همانا حفاظت از رعایا باشد از دست میدهد(جونز، خداوندان اندیشه سیاسی ۱۳۶۲، ج ۲، ص ۱۵۸) خلع قدرت تنبیه او است.
انحصار تامه قدرت در رأس هرم حکومتی ملایان، ظهور «لویاتان» در خطه فرهنگی ماست.
البته با این استثناء که استبداد مذهبی «ولایت فقیه» از حوزه اختیارات لویاتان هم فراتر رفته است. رأس هرم دینی فاسد تهران حتی فراتر از لویاتان عطش قدرت و تخریب دارد. انسانها در شریعت او فاقد ارزشند. جانشان بیمقدارتر از آن است که مجاز باشند از آن در مقابل یورش استبداد دینی به دفاع بر خیزند. آنها فقط مکلف به تبعیت اند. اینان که خود را فرا آسمانی و مبری از خطاء میدانند بهقول آیزا برلین (Asaiah Berlin) کشندگان مسیح، سقراط و دیگران بودند که برای آزادی انسان و عدالت و دادگستری پای میفشردند.
سرنوشت این هیولای دهشتناک در کتاب اشعیا در عهد عتیق توصیف شده است.
«در آن روز، خداوند با شمشیر عدالت خود او را مجازات خواهد کرد؛ [با] شمشیر خشم آلود، عظیم و قدرتمند خود، لویاتان مار خزنده و هیولای عظیم پیچنده دریا را ذبح خواهد نمود» (اشعیا، ۲۷:۱، عهد عتیق، کتاب مقدس)
ذبح این اندیشه مهوع در دشت ِ تاریخ ما ضرورتی است عاجل. نکبت این تفکر گندیده جهان انسانی را متعفن کرده است. این هیولا بهعنوان نمادی از دشمن ناشناخته تاریخی/ سیاسی ما، مرگ فجیعی را تجربه خواهد کرد. ما پایان شر را خواهیم دید.
دروغ اصلاحات و آزادیگرایی
به گواهی تاریخ ۲سدهٔ گذشته، روشنفکران عصر مشروطه با مفهوم لیبرالیسم، اصلاحات و خردگرایی فارغ از حوزه دینی و جدال با تسلط مطلقه متشرعان بهکلی بیگانه نبودهاند. در کتاب «مکتوبات کمالالدوله» میرزا فتحعلی آخوندزاده درباره واژگانی چون لیبرال و معنای سیاسی فرهنگی آنها نکتههای خوبی درج شده است. این کتاب درک روشنفکران عصر مشروطه را نسبت به مفهوم لیبرالیسم و اصلاحات به ما منتقل میکند. جای یادآوری است که کاربست واژگان لیبرال در ایران عصر مشروطه بیش از آن که بهرهور از پشتوانه قوی فلسفی باشد، اصلاحات سیاسی یا اقتصادی را مد نظر داشت. لذا میتوان این سنت را در نزد فرهیختگانی چون امیرکبیر، امینالدوله، میرزایوسفخان مستشارالدوله، میرزا حسینخان سپهسالار و میرزا ملکمخان، طالبوف تبریزی و یا فعالان در انجمنهای سری دوران مشروطه و نیز حاج میرزاحسن رشدیه که به گسترش آموزش نوین پرداخت، پیگرفت. در عصر نوین هم میتوان دولتمردان عصر دکتر مصدق و همچنین احمد قوام و محمد فروغی را در زمره این سنت فکری جا داد.
صرفنظر از انتقادهای وارده، آنان به خردگرایی، محدود کردن اقتدار ملایان، جدایی دین از دولت، قانونمداری، دفاع از مالکییت فردی، امنییت شغلی، دفاع از آزادیهای دمکراتیک و همزیستی مسالمتآمیز با همسایگان پای میفشردند.
مستشارالدوله در رابطه با مقبولیت قانون توسط ملت چنین گوید: «من نگفتم کود(قانون) فرانسه یا سایر دول را برای خود استنساخ(نسخهبرداری) کرده و معمول بدارید، مراد من کتابی است که جامع قوانین لازمه و مقبول ملت ما باشد».(مستشارالدوله، رساله یک کلمه)
فتحعلی آخوندزاده پیشنهاد تعیین حدود اختیارات ملایان را داشته، چنین مینگارد: «نهایت جناب شیخالاسلام و من چنان صلاح میبینیم که امر مرافعه را در هر صفحه از صفحهات ایران بالکلیه از دست علمای روحانیه بازگرفته جمیع محکمههای امور مرافعه را وابسته به وزارت عدلیه نموده باشید که بعد از این علمای روحانیه هرگز به امور مرافعه مداخله نکنند. تنها امور دینیه از قبیل نماز و روزه و وعظ و پیشنمازی و نکاح و طلاق و دفن اموات و امثال ذلک در دست علمای روحانیه بماند، مثل علمای روحانیه دول یوروپا» [الفبای جدید و مکتوبات، نامه آخوندزاده به مستشارالدوله به تاریخ ۲۵مارس ۱۸۷۱، ص ۱۹۹]
آخوندزاده در تشریح «آزادی» پیوسته استبداد مذهبی و استبداد حکومت را توأماً مورد نقادی قرار میداد و هر دو را، با اقتباس از سخنرانی «میرابو» مانع آزادی انسان دانسته و میگوید که «هر فردی از افراد نوعی بشر» میبایست «به حکم عقل سلیم از نعمت حریه کامله بهرهمند شود». حریّت، یا همان آزادی، نیز دارای دو قسم است: «یک حرّیت روحانیه است [و] دیگری حرّیت جسمانیه. حرّیت روحانیه ما را اولیای دین اسلام[بخوانید ملایان] از دست ما گرفته ما را در جمیع امورات روحانیه بالکلیه عبد رذیل و تابع امر و نهی خودشان کردهاند و ما را در این ماده هرگز اختیار مداخله نیست. پس ما در ماده حریّت روحانیه بندهٔ فرمانبردار اولیاء دین بوده از نعمت آزادی محرومیم. و حرّیت جسمانیه ما را فرمانروایان دیسپوتی[دیکتاتور] از دست ما گرفته در این حیات دنیویه بالمره ما را محکوم فرمایشات خودشان کرده[...]. در این ماده هم عبد رذیل و بندگان بیاختیار ظالمان بوده از نعمت آزادی بیبهرهایم. [...]به زبان فرانسه حرّیت روحانیه را لیبرته مورال میگویند و حرّیت جسمانیه را لیبرته فیزیق»(مکتوبات، ص ۵۵).
مصدق کبیر، قهرمان ملی ایرانیان و مدافع پیگیر احیاء حقوق و منافع ملی ما فریاد میزد که «اگر از طریق آزادی و دموکراسی نتوانیم کاری بکنیم از طریق اختناق و زور و قلدری، برای مردم ناراضی نمیتوانیم کاری انجام دهیم».
بنا به اصول بینادین فوق چیزی به نام «اصلاحطلبی» در دایره اندیشه متشرعان نمیگنجد و اساساً با آن در تضاد ماهوی قرار دارد. بنیادیترین اصول عصر روشنگری(خردگرایی، جدایی دین از دولت، قانونمداری، امنیت شغلی و دفاع از آزادیهای دمکراتیک، همزیستی مسالمتآمیز با همسایگان) در تضادی آشتیناپذیر با اندیشه «مقلد و مرجع تقلید» است. آنان به نیابتی آسمانی حکم میرانند، آمرانه حتی در حوزه شخصی شهروندان کنترل اعمال کرده حکم صادر میکنند، جهان را به «خودی و غیرخودی» تکه کردهاند، رویای هژمونی جهانی را دارند، خرافات را سیستماتیک ترویج میدهند، خود قانونند و در مقابل هیچ عملی پاسخگو نیستند.
تاریچخه «اصلاحطلبی» و بیوگرافی «اصلاحطلبان» عصر «ولایت فقیه» خود گواهی است در بیریشگی فلسفی و سیاسی این گروه. «اصلاحطلبان» حکومتی تقریباً در تمامی قوای سهگانه و اکثر مراکز متعدد اقتصادی، فرهنگی و وزارتخانهها در قدرت سهیم هستند و چهرههای این جریان از معماران و آرشیتکتهای محوری دکترین «ولایت فقیه» و استبداد سیاه دینی هستند.
میرحسین موسوی
او نخستوزیر و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ملایان بود. بهعنوان چهره «اصلاحطلب» در دوران نخستوزیری دستور زیر را برای رعایت حجاب زنان و مردان کارمند صادر نمود:
الف: مانتو و شلوار مدل ساده، گشاد و بلند از پارچه ضخیم و از یک رنگ
ب: مانتو شلوار مورد استفاده از رنگهای سنگین انتخاب گردد. رنگهای سرمه ای، قهوه ای، طوسی و مشکی ارجح است.
ج: از مقنعه جلوبسته و مدل ساده و یکرنگ و بدون هرگونه تزیین، در رنگهایی که جلب توجه نکند و تقلیدی از فرهنگ غرب نباشد استفاده شود.
د: کفش از مدل ساده با پاشنه معمولی مناسب جهت محل کار با رنگهای مناسب
ه: جوراب به رنگهای سنگین
و: عدم استفاده از زیورآلاتی که در شأن خانمهای کارمند نیست و نیز عدم استفاده از هر گونه لوازم آرایش
ز: پوشش برادران کارمند نیز ساده و معمولی و آستین بلند و آزاد باشد، بهطوری که تقلید از فرهنگ غرب نبوده و در شأن آقایان کارمند باشد».
اعدامهای دگراندیشان و معترضان به استبداد سیاه دینی، نقض شدید حقوقبشر، انقباض فضای سیاسی و گسترش رعب و وحشت و اتفاقات ناگوار دیگری در دوران نخستوزیری میرحسین موسوی شکل گرفت.
هاشمی رفسنجانی
رفسنجانی تصدی ریاستجمهوری حکومت ملایان را در طی ۱۰سال بهعهده داشت. او ۳دوره بر کرسی ریاست «مجلس شورای اسلامی» تکیه داده بود. تفویض قدرت «مطلقه فقیه» به سید علی خامنهای در جلسات مجلس خبرگان به ریاست رفسنجانی صورت گرفت.
آشوبگری و ماجراجویی اشغال سفارت آمریکا در ایران را بهعنوان «یکی از بزرگترین اقدامات سازنده در تاریخ کشور» ارجگذاری کرد. ماشین ترور ملایان در دوران او بسیار فعال بود. هر صدای انتقادآمیزی را نه با «گفتگو» بلکه با گلوله پاسخ داد. شبکه ترور دولتی تحتامر او در فرای مرزها جنایات فراوانی آفرید. بخشی از قتلهای زنجیرهای دگراندیشان در زمان او انجام شد.
خیابانهای پاریس، لندن، وین، برلین، بن، استامبول، ژنو و دیگر کلانشهرها و پایتختهای اروپا به صحنه تعقیب و گریز و شکار مخالفان جمهوی اسلامی تبدیل شد. پس از عملیات تروریستی میکونوس دادگاه آلمان علاوه بر علیاکبر ولایتی، علی فلاحیان و سید علی خامنهای، هاشمی رفسنجانی را مسئول این آدمکشی دولتی ارزیابی نمود.
رفسنجانی در تیرماه سال ۱۳۵۹ در مورد حجاب گفت: «این پوشش باید اسلامی باشد و من در این مورد خیلی جدی هستم و باید انصاف داد وقتی دولت اسلامی است و رهبر آن اسلامی است مردم هم باید در ادارات ضوابط اسلامی را رعایت کنند و ما در مورد حجاب هیچ تردیدی نداریم که واجب است. زنها باید روسری داشته باشند به اندازهای که موهایشان را بپوشاند، لباس آستینبلند بپوشند، جوراب کلفت یا شلوار پایشان کنند و فقط دستها، آن هم از مچ به پایین و صورت اینها اشکالی ندارد دیده شود و لباس هم باید زیاد رنگارنگ و زننده و تنگ نباشد، لباس ساده، این مقدار از پوشش کافی است».(روزنامه اطلاعات،۲۳تیر ۱۳۵۹ صفحهٔ ۲)
سید محمد خاتمی
سید محمد خاتمی به مدت ۸سال(۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴) رئیسجمهور نظام حاکم بر ایران بود. او «عمود خیمه نظام» را با پروژه «گفتگوی تمدنها» استوارتر ساخت و با دلالان و همپالگیهای سیاسی خویش سیاست اپیزمنت را برای بقاء نظام ملایان تا مدتها به گفتگوی غالب تبدیل نمود. در سمت وزیر ارشاد به مدت ۹سال تیغ سانسور فقاهتی را بر گلوی هنرمندان و نویسندگان آن دوران میفشرد. غلظت جو امنیتی و سانسور دوران او زبانزد است.
در دوران ریاستجمهوری آرشیتکت «گفتگوی تمدنها» بخش اعظم قتلهای زنجیرهای رخ داد. در دوران این «گفتگو» چیزی به نام مطبوعات آزاد در ایران باقی نماند. سیاست او چنین فرموله شد: «گفتگو» در خارج سرکوب در داخل.
حسن روحانی
حسن روحانی بدنامتر از دیگران است. از سال ۱۳۹۲ تاکنون در رأس قوه مجریه فرمان میراند. مسئولیتهای ایشان در حکومت فقها: نمایندگی ۳دورهٔ مجلس، عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام، مشاور رئیسجمهور در امنیت ملی و دبیری شورای عالی امنیت ملی. البته لازم به یادآوری نیست که «اعتقاد و التزام عملی به اسلام و جمهوری اسلامی ایران و وفاداری به قانون اساسی و اصل ولایت مطلقه فقیه» از شرایط ابتدایی انجام وظیفه در نظام ملایان است.
حسن روحانی پیاده کردن حجاب اجباری را از افتخارات و اقدامات «قاطعانه» خود میداند و خود این اقدام شجاعانه را چنین تشریح میکند: «طرح اجباری شدن حجاب در ادارات مربوط به ارتش، به عهده من گذاشته شد و بدین جهت در گام اول، همه زنان کارمند مستقر در ستاد مشترک ارتش را که نزدیک به ۳۰نفر بودند، جمع کردم و پس از گفتگو با آنان قرار گذاشتیم از فردای آن روز با روسری در محل کار خود حاضر شوند. زنان کارمند که همگی به جز دو یا سه نفر بیحجاب بودند، شروع کردند به غر زدن و شلوغ کردن، ولی من محکم ایستادم و گفتم: از فردا صبح دژبان مقابل درب ورودی موظف است از ورود خانمهای بیحجاب به محوطه ستاد مشترک ارتش جلوگیری کند. پس از ستاد ارتش، نوبت به نیروهای سهگانه رسید. در آغاز به پادگان دوشان تپه رفتم و همه کارمندان زن را که تعداد آنها هم زیاد بود در سالنی جمع و درباره حجاب صحبت کردم. در آنجا زنها خیلی سر و صدا راه انداختند اما من قاطعانه گفتم: «این دستور است و سرپیچی از آن جایز نیست».
جریان اصلاحطلبی در ایران دروغی بیش نیست. «اصلاحطلبان» در مدت ۴۰سال زمامداری «جمهوری اسلامی» در مجموع ۳۱سال در مسند قدرت بودهاند. آنها نه تنها فاقد برنامه اقتصادی، سیاسی و اجتماعیاند بلکه بهعلت عدم شجاعت و فقدان یک اراده قدرتمند سیاسی و وفاداری عمیق به ارزشهای محوری اندیشه ولایی توان و ظرفیت هیچ مانوری را ندارند.
اولین قدم برای لایروبی «طویله ملایان» خلع قدرت از ولایت فقیه، انحلال مجلس ملایان، خلع قدرت از سپاه پاسداران، انحلال کلیه مراکز قدرت در این نظام ملوکالطوایفی و گسستن شبکههای مافیای مخوف درون این سیستم است. این لایروبی فقط به دست مقاومت و مردم امکانپذیر است.
بن - آلمان یکشنبه ۲۶اسفند ۱۳۹۷
۱۷مارس ۲۰۱۹